عبدالرحیم سلیمانی
دوره 3، شماره 1 ، اردیبهشت 1393، ، صفحه 21-41
چکیده
جان هیک، فیلسوف دین مشهور انگلیسی معاصر، از یک سو خود را مسیحی میداند و از سوی دیگر قائل به تکثرگرایی دینی است، به این معنا که ادیان دیگر را نیز حق و نجاتبخش میشمارد. او میگوید مطالعة وضعیت متدینان به ادیان متفاوت، پذیرش تکثرگرایی را ضروری میکند. او در گام دوم با اسطورهشمردن آموزههای اساسی مسیحیت، از انحصارگرایی مسیحی میگریزد ...
بیشتر
جان هیک، فیلسوف دین مشهور انگلیسی معاصر، از یک سو خود را مسیحی میداند و از سوی دیگر قائل به تکثرگرایی دینی است، به این معنا که ادیان دیگر را نیز حق و نجاتبخش میشمارد. او میگوید مطالعة وضعیت متدینان به ادیان متفاوت، پذیرش تکثرگرایی را ضروری میکند. او در گام دوم با اسطورهشمردن آموزههای اساسی مسیحیت، از انحصارگرایی مسیحی میگریزد و بین مسیحیت و تکثرگرایی جمع میکند. او در گام سوم با قائلشدن به اینکه ادیان گوناگون از منظرهای متفاوت به حقیقت متعالی نگاه کردهاند و به همین جهت هرکدام بخشی از حقیقت را بیان میکنند، و نیز قائلشدن به اینکه هدف گزارههای دینی، نه خبر از واقع، بلکه تغییر درون انسانهاست، مسئلة تعارض دعاوی ادیان را حل میکند. سخن این نوشتار این است که هیک در جمع بین مسیحیت و تکثرگرایی و نیز حل مسئلة تعارض دعاوی ادیان موفق نبوده است
قاسم اخوان نبوی
دوره 2، شماره 2 ، خرداد 1392، ، صفحه 21-34
چکیده
یکی از رویکردهای مورد توجه در علوم اجتماعی، کارکردگرایی است که بر اساس آن پدیدههای اجتماعی، به ویژه دین، مطالعه میشود. این رویکرد ریشه در اثباتگرایی دارد و مدعی است که هر پدیدة اجتماعی باید در پرتو نقش و وظیفة عینیای که در یک نظام دارد بررسی شود، البته نقدهایی از سوی مخالفانش بر آن وارد شده است، هدف از این مقاله نقد مبانی و پیشفرضهای ...
بیشتر
یکی از رویکردهای مورد توجه در علوم اجتماعی، کارکردگرایی است که بر اساس آن پدیدههای اجتماعی، به ویژه دین، مطالعه میشود. این رویکرد ریشه در اثباتگرایی دارد و مدعی است که هر پدیدة اجتماعی باید در پرتو نقش و وظیفة عینیای که در یک نظام دارد بررسی شود، البته نقدهایی از سوی مخالفانش بر آن وارد شده است، هدف از این مقاله نقد مبانی و پیشفرضهای این رویکرد در مطالعات دینی است، از این رو ضمن بیان خاستگاههای معرفتی و تاریخی این رویکرد و تعاریفی که کارکردگرایان از دین ارائه دادهاند، به نقد این تعاریف و مبانی و پیشفرضهای این دیدگاه پرداخته شده است.
امیر صادقی؛ منصور نصیری
دوره 7، شماره 1 ، اردیبهشت 1397، ، صفحه 23-44
چکیده
در این نوشتار میکوشیم تا ضمن استخراج دیدگاه وبر دربارة ارتباط دانش و دین به عنوان یکی از مهمترین نظریات او، توضیح دهیم که چگونه این دیدگاه که خود مبتنی بر جامعهشناسی دین وبر است، به تعارض میان دانش به معنای اعم آن (شامل علوم طبیعی و انسانی) و دین خواهد انجامید. این مقاله شامل پنج بخش اصلی است: در بخش اول (مقدمه) نقشة روابط ممکن بین ...
بیشتر
در این نوشتار میکوشیم تا ضمن استخراج دیدگاه وبر دربارة ارتباط دانش و دین به عنوان یکی از مهمترین نظریات او، توضیح دهیم که چگونه این دیدگاه که خود مبتنی بر جامعهشناسی دین وبر است، به تعارض میان دانش به معنای اعم آن (شامل علوم طبیعی و انسانی) و دین خواهد انجامید. این مقاله شامل پنج بخش اصلی است: در بخش اول (مقدمه) نقشة روابط ممکن بین دانش (علم) و دین را طرح میکنیم و سپس در بخش دوم جایگاه وبر به عنوان یکی از قائلین به تعارض بین دانش و دین در آن نقشه را مشخص خواهیم کرد. در بخش سوم مقاله، انتقادات وارد بر دیدگاه وبر با نگاهی به نظریات ولترستورف طرح خواهند شد و نهایتاً در بخش چهارم با نگاه انتقادی به موضع وبر، راهحلی برای آنچه او تعارض بین دانش و دین میخواند ارائه خواهیم کرد. این راهحل، مسیری است که به علمای دین و دانشمندان امکان میدهد از هر دو ساحت اندیشة بشر یعنی دانش و دین، به نحوی روشمند و فلسفی در ساختار شناختهشدة جامعهشناختی بهره برند و در عین حال با یکدیگر گفتوگو کنند. بخش آخر این نوشتار نیز به نتیجهگیری بحث و بیان رابطة دانش جامعهشناسی و دین با توجه به مقدمات ذکرشده در مقاله اختصاص خواهد داشت.
محمد علی اخگر
دوره 5، شماره 2 ، آبان 1395، ، صفحه 23-44
چکیده
مسئلة تعدد ادیان و پرسشهای ذیل آن، ازجمله پرسشهای حقانیت و نجات، حائز اهمیت دینشناسانة فراوانی هستند. در میان پاسخهای متعددی که به این مسئله داده شده است یکی از تقریرهای شمولگرایانهای که با بهرهگیری از تعالیم فلسفة صدرایی و به طور خاص تمایز تشکیکی به نحو مجمل توسط برخی محققان مسلمان شکل گرفته است نوعی پاسخی است که میتوان ...
بیشتر
مسئلة تعدد ادیان و پرسشهای ذیل آن، ازجمله پرسشهای حقانیت و نجات، حائز اهمیت دینشناسانة فراوانی هستند. در میان پاسخهای متعددی که به این مسئله داده شده است یکی از تقریرهای شمولگرایانهای که با بهرهگیری از تعالیم فلسفة صدرایی و به طور خاص تمایز تشکیکی به نحو مجمل توسط برخی محققان مسلمان شکل گرفته است نوعی پاسخی است که میتوان آن را شمولگرایی تشکیکی بودن حقانیت نامید. مقالة حاضر[i] با بررسی توصیفی-تحلیلی این تقریر شمولگرایی و با بهرهگیری از تعالیم فلسفة صدرایی و نظریة تشکیک به پرسشگری پیرامون این تقریر پرداخته و این شمولگرایی که ادیان متعدد موجود را در سلسلة تشکیکی حقانیت قرار میدهد مورد واکاوی قرار میدهد. مطابق این تقریر تمایز بین ادیان موجود تمایز تشکیکی است و خصوصیات یک سلسلة تشکیکی ازجمله مشتمل بودن بر نوعی از ترکیب از وجدان و فقدان، شمول مراتب بالاتر بر کمالات مراتب پایینتر، حمل حقیقه و رقیقة مراتب بر یکدیگر و غیره بر آن حاکم است درنتیجه هرچه یک دین در مرتبة بالاتری از سلسلهمراتب تشکیکی حقانیت باشد از عقاید حقة بیشتری برخوردار است و از نوعی شمول تشکیکی نسبت به مراتب پایینتر برخوردار است. [i]. این مقاله تا حد زیادی متکی بر طرح پژوهشی «گسترة شمولگرایی دینی و آثار و پیامدهای آن از نظر عقل و دین» است که توسط اینجانب با حمایت دانشگاه آزاد اسلامی شیراز و با همکاری آقایان دکتر مرتضی حقشناس و حسین نیاکان نگاشته شده است.
روزبه زارع
دوره 6، شماره 2 ، بهمن 1396، ، صفحه 25-47
چکیده
آیا راه معقولی وجود دارد که بپذیریم دست خداوند در طبیعت باز است؛ راهی که از ایراد تاریخیِ خدای رخنهپوش در امان باشد؟ جان پوکینگهورن، فیزیکدان و متکلم مشهور انگلیسی، از پیشگامان عرصة علم و الهیات و از معروف ترین متفکران مسیحی در این صحنه است. او علاوه بر دستاوردهای مهم در فیزیک نظری، در مباحث علم و الهیات نیز صاحب رأی ...
بیشتر
آیا راه معقولی وجود دارد که بپذیریم دست خداوند در طبیعت باز است؛ راهی که از ایراد تاریخیِ خدای رخنهپوش در امان باشد؟ جان پوکینگهورن، فیزیکدان و متکلم مشهور انگلیسی، از پیشگامان عرصة علم و الهیات و از معروف ترین متفکران مسیحی در این صحنه است. او علاوه بر دستاوردهای مهم در فیزیک نظری، در مباحث علم و الهیات نیز صاحب رأی بهشمار میآید. یکی از نظریات خاص او، به تصویری مربوط میشود که دربارۀ فعل الهی در طبیعت است. این تصویر، بر دیدگاهی واقعگرایانه و ابتنای متافیزیک بر فیزیک مبتنی است و با توجّه به نظریه آشوب از نوعی علیت بالا به پایین دفاع میکند. در این مقاله، پس از ذکر مقدماتی دربارۀ حیات علمی پوکینگهورن، نظام فکری او متناسب با مسئلۀ فعل خداوند ترسیم و پس از آن، دیدگاه او در این زمینه، به تفصیل، تبیین میشود. در انتها مبانی و دیدگاه اختصاصی او در باب فعل خداوند در طبیعت، بهویژه با توجه به مبانی حکمت اسلامی، نقد و بررسی میشود. بهنظر میرسد دیدگاه پوکینگهورن، در عین تفطّن به نکات مهم، اتقان فلسفی لازم را ندارد و او نتوانسته است تصویری استوار دربارة فعل خداوند در طبیعت، ارائه دهد.
مرتضی پویان؛ محمد سعیدی مهر؛ رضا اکبریان؛ محمد علی حجتی
دوره 3، شماره 2 ، آبان 1393، ، صفحه 25-35
چکیده
آقا علی حکیم در رسالهای که در ضمن حاشیه بر اسفار در اثبات خدا نگاشته است برهان صدیقینی در اثبات خدا تقریر کرد که آن را در عالم اسلام و میان اصحاب حکمت متعالیه، برهانی ابتکاری و منحصر به فرد خواند. وی با لحاظ اعتبارات چهارگانه از حقیقت وجود به تقریر برهان صدیقین پرداخت. نزد وی، اگر حقیقت وجود 1. من حیث هی هی؛ 2. بشرط اطلاق؛ 3. بشرط تجرد؛ ...
بیشتر
آقا علی حکیم در رسالهای که در ضمن حاشیه بر اسفار در اثبات خدا نگاشته است برهان صدیقینی در اثبات خدا تقریر کرد که آن را در عالم اسلام و میان اصحاب حکمت متعالیه، برهانی ابتکاری و منحصر به فرد خواند. وی با لحاظ اعتبارات چهارگانه از حقیقت وجود به تقریر برهان صدیقین پرداخت. نزد وی، اگر حقیقت وجود 1. من حیث هی هی؛ 2. بشرط اطلاق؛ 3. بشرط تجرد؛ 4. صرفالوجود اعتبار کنیم، میتوانیم به اثبات خدا برسیم زیرا حقیقت وجود را با هر گونه از این نوع چهار اعتبار که لحاظ کنیم مبدئی برای آن نمیتوان اعتبار و لحاظ کرد چراکه مستلزم دور و تسلسل است و وجودی که مبدأ نداشته باشد فقط خداست. ما در ضمن تقریر برهان وی، به این مسئله پرداختیم که برهان وی با کدامیک از این اعتبارت از حقیقت وجود تمام و با کدام یک ناتمام است.
نعیمه پورمحمدی
دوره 5، شماره 1 ، اردیبهشت 1395، ، صفحه 27-50
چکیده
جورج ماورودس، فیلسوف دین و معرفتشناس اصلاحشده، تلقی جدیدی از برهان ارائه میکند که با کمک آن میتوان نگاهی جدید به برهانهای سنتی اثبات وجود خدا داشت. او در ماهیت برهان با افزودن دو شرط «قطعیت» و «قانعکنندگی» بر دو شرط سابق «اعتبار» و «صحت»، برهان را یک مفهوم ترکیبی یا دوبعدی تلقی میکند که متشکل ...
بیشتر
جورج ماورودس، فیلسوف دین و معرفتشناس اصلاحشده، تلقی جدیدی از برهان ارائه میکند که با کمک آن میتوان نگاهی جدید به برهانهای سنتی اثبات وجود خدا داشت. او در ماهیت برهان با افزودن دو شرط «قطعیت» و «قانعکنندگی» بر دو شرط سابق «اعتبار» و «صحت»، برهان را یک مفهوم ترکیبی یا دوبعدی تلقی میکند که متشکل از دو عنصر عینی (اعتبار و صحت) و دو عنصر ذهنی (قطعیت و قانعکنندگی) است. با فرض این توصیف از ماهیت برهان، بهنظر میرسد میتوان اختلاف نظر گسترده میان طرفداران و منتقدان برهانهای اثبات خدا را اولاً دریافت و ثانیاً با درنظرگرفتن عناصر ذهنی در برهان، از برخی از روایتهای محکم و استوار این برهانها جانبداری کرد.
سید حسین حسینی
دوره 1، شماره 2 ، آبان 1391، ، صفحه 27-50
چکیده
یکی از چالشبرانگیزترین مسائل مطرح در حوزة مباحث دینشناسی و خصوصاً فلسفة دین تعریف مفهوم دین و دستیابی به مؤلفههای اصلی آن است.این مقاله پس از طرح تعریفی از دین، به نقد و تحلیل آن و بررسی نقاط قوت و ضعف آن خواهد پرداخت. توجه به سه حوزة «اعتقادات»، «اعمال»، و «احساسات»، در میان نیازها و تواناییهای وجودی انسان، ...
بیشتر
یکی از چالشبرانگیزترین مسائل مطرح در حوزة مباحث دینشناسی و خصوصاً فلسفة دین تعریف مفهوم دین و دستیابی به مؤلفههای اصلی آن است.این مقاله پس از طرح تعریفی از دین، به نقد و تحلیل آن و بررسی نقاط قوت و ضعف آن خواهد پرداخت. توجه به سه حوزة «اعتقادات»، «اعمال»، و «احساسات»، در میان نیازها و تواناییهای وجودی انسان، از امتیازات تعریف فوق و لازمة اصل جامعیت در تعریف است، اما تلاش برای حل مشکل تعریف دین حاصلی درپی نخواهد داشت مگر اینکه موارد زیر که از کاستیها و موانع نظری تعریف مفهوم دین دانسته میشوند، ازمیان برداشته شوند: 1. دستیابی به حداقل مشترکات بین ادیان؛ 2. ابهام در تبیین عناصر اصلی تعریف؛ 3. شمولیت کل یک تعریف در حد عدم مانعیت آن؛ و 4. عدم احتساب وجود منفرد در تعریف دین. درنهایت ضرورت وجود یک «نگاه سیستمی» در تعریف این واژه را هم باید از مشکلات و چالشهای این امر دانست و باید با در نظرداشتن آداب و شرایط علمی و روشمند به آن نگریست.مقاله درپایان ما را به سمت تأمل در تعریف دیگری از مفهوم دین سوق میدهد تا از این طریق راهی به سوی تحلیل مؤلفههای مفهومی دین بگشاید.
حسن عباسی حسین آبادی
دوره 9، شماره 2 ، آذر 1399، ، صفحه 33-49
چکیده
رویآورد معرفتشناسانۀ خدا به بررسی امکان شناخت خدا و ابزار و راههای تبیین شناخت او میپردازد. در اعصار مختلف کلام اسلامی، متکلمان مختلف بنابر مبانی شناختی و میزان بهرهگیری آنها از عقل و نقل، و نیز فلسفه یا متون دینی این مسئله را تبیین کردند. علامه حلی متکلمی از مدرسه «حله» با مشی مشایی، متأثر از مبانی فلسفی مشائیان و ...
بیشتر
رویآورد معرفتشناسانۀ خدا به بررسی امکان شناخت خدا و ابزار و راههای تبیین شناخت او میپردازد. در اعصار مختلف کلام اسلامی، متکلمان مختلف بنابر مبانی شناختی و میزان بهرهگیری آنها از عقل و نقل، و نیز فلسفه یا متون دینی این مسئله را تبیین کردند. علامه حلی متکلمی از مدرسه «حله» با مشی مشایی، متأثر از مبانی فلسفی مشائیان و کلام خواجه نصیر است. بررسی شناخت خدا و صفاتش باتوجه به نگاه کلامی و بهره او از فلسفه و منطق مسئله این نوشتار است. علامه حلی در شناخت خدا و صفاتش چگونه عمل کرده است؟ بهره او از فلسفه و کلام، و بهتبع آن از عقل و نقل در این شناخت چیست؟ چگونه بین توقیفی بودن صفات خدا و اثبات عقلی صفات پیوند برقرار میکند؟ برای بررسی این مسئله و پاسخ به پرسشها ابتدا «امکان شناخت خدا» و «راههای شناخت او» را بررسی نموده؛ سپس راههای شناخت صفات خدا را نیز تبیین میکنیم. علامه حلی به «وجوب شناخت خدا» قائل است و این «وجوب» را با دلایل عقلی و نقلی تبیین کرده و در بررسی صفات نیز باوجود قبولِ توقیفی بودن در انتخاب صفات، در تبیین صفات با مبانی فلسفی و استدلال عقلی و منطقی، نگاهی بروندینی آمیخته با دروندینی دارد.
وحیده فخار نوغانی؛ سید مرتضی حسینی شاهرودی
دوره 7، شماره 2 ، آبان 1397، ، صفحه 35-54
چکیده
در اندیشة دینی معجزات گواهی بیّن بر صدق انبیای الهی است که زمینة ظهور یقین مخاطب را فراهم میکند. از نظر برخی از متکلمین و فیلسوفان مسلمان، به دلیل وجود رابطة منطقی میان معجزات و ادعای نبوت، یقین مخاطبان از نوع یقین منطقی است اما برخی دیگر به دلیل ضعف دلالت معجزات، یقین یادشده را از نوع یقین اقناعی میشمارند. به نظر آیتالله جوادی ...
بیشتر
در اندیشة دینی معجزات گواهی بیّن بر صدق انبیای الهی است که زمینة ظهور یقین مخاطب را فراهم میکند. از نظر برخی از متکلمین و فیلسوفان مسلمان، به دلیل وجود رابطة منطقی میان معجزات و ادعای نبوت، یقین مخاطبان از نوع یقین منطقی است اما برخی دیگر به دلیل ضعف دلالت معجزات، یقین یادشده را از نوع یقین اقناعی میشمارند. به نظر آیتالله جوادی آملی معجزات دلیل عقلی بر صدق نبوتاند و یقین حاصل از آن نیز یقین منطقی است. ظهور یقین اقناعی ناشی از مواجهة حسی مخاطبان با معجزات و ضعف ادراک عقلی مخاطبان در کشف رابطة منطقی میان معجزات و مدلول آن است. این پژوهش به بررسی و نقد این دیدگاه و میزان کارآمدی آن در ظهور یقین منطقی میپردازد. دستاورد این پژوهش نشان خواهد داد که هرچند دیدگاه یادشده به دلیل توجه به مبانی معرفتشناختی معجزات در مقایسه با سایر دیدگاهها از نقاط قوت بسیاری برخوردار است اما در فرآیند تبیین دلالت منطقی معجزات، تشخیص برخی از معیارها برای مخاطبان دشوار است. علاوه بر این در پایان پژوهش تلاش شده است تا دلالت بیّن معجزات با توجه به هدف از بعثت انبیای الهی تبیین شود.
زهیر انصاریان؛ رضا اکبریان؛ لطفالله نبوی
دوره 2، شماره 2 ، خرداد 1392، ، صفحه 35-58
چکیده
دیدگاه فارابی دربارة پیوند دین و فلسفه را میتوان در دو مقام پدیداری، و فهم مورد بررسی قرار داد؛ نسبت دین و فلسفه در مقام پدیداری از حیثیات مختلفی تشکیل شده است که در برخی دین و فلسفه واحد هستند و در برخی دیگر فلسفه مقدم بر دین است. در این مقام دین و فلسفه از حیث منشأ، فاعل شناسا و مسائل واحد هستند، اما فلسفه از حیث زبان و زمان بر دین ...
بیشتر
دیدگاه فارابی دربارة پیوند دین و فلسفه را میتوان در دو مقام پدیداری، و فهم مورد بررسی قرار داد؛ نسبت دین و فلسفه در مقام پدیداری از حیثیات مختلفی تشکیل شده است که در برخی دین و فلسفه واحد هستند و در برخی دیگر فلسفه مقدم بر دین است. در این مقام دین و فلسفه از حیث منشأ، فاعل شناسا و مسائل واحد هستند، اما فلسفه از حیث زبان و زمان بر دین مقدم است. بر اساس گذار فارابی از رویکردی طبیعی به رویکردی وحیانی، در دیدگاه وی دربارة نحوة تقدم فلسفه بر دین از حیث زبان، دو نسخة اصلی قابل تشخیص است که از آنها با عنوان «تقدم منطقی» و «تقدم معرفتشناختی» یاد میشود. از مجموع دیدگاه فارابی دربارة نسبت دین و فلسفه در مقام پدیداری با عنوان «تمثیل» یاد میشود و مهمترین عنصر این مقام، تقدم فلسفه بر دین از حیث زبان است که با وجود تمایز نسخهها، در مبانی اصلی مشترک هستند. بر اساس این نظریه دین عبارت است از مثالات محاکی فلسفه که با روشهای اقناعی سروکار دارد. اما دین و فلسفه در مقام فهم نیز دارای تعاملاتی هستند که از آن با عنوان «تأویل» یاد میشود. بر این اساس برای دستیابی به فلسفة دینی میتوان با استفاده از روشهای تأویلی مورد نظر فارابی به حقایقی فلسفی که مثالات محاکی از آنها حکایت میکنند، دست یافت.
امیرحسین خداپرست؛ غزاله حجتی
دوره 3، شماره 2 ، آبان 1393، ، صفحه 37-52
چکیده
گشودگی ذهنی غالباً در صدر فهرست فضایل عقلانی جای دارد که معرفتشناسان فضیلتگرا عرضه میکنند. این فضیلت دستکم در سه سطح ارزش اخلاقی- عقلانی خود را آشکار میکند؛ در سطح نخست، میتواند برای رفع تعارضها و اختلافهای عقلانی مؤثر باشد. در سطح دوم، ارزیابی و سنجش دعاوی عقلانی را صورتی بهتر میبخشد و در سطح سوم، برای فهم دعاوی عقلانی ...
بیشتر
گشودگی ذهنی غالباً در صدر فهرست فضایل عقلانی جای دارد که معرفتشناسان فضیلتگرا عرضه میکنند. این فضیلت دستکم در سه سطح ارزش اخلاقی- عقلانی خود را آشکار میکند؛ در سطح نخست، میتواند برای رفع تعارضها و اختلافهای عقلانی مؤثر باشد. در سطح دوم، ارزیابی و سنجش دعاوی عقلانی را صورتی بهتر میبخشد و در سطح سوم، برای فهم دعاوی عقلانی ضروری است. باورندهای که به این فضیلت عقلانی آراسته باشد، میتواند امیدوار باشد که شرایطی بهتر برای آراستگی به دیگر فضایل عقلانی همچون انصاف، صداقت، بیطرفی، بردباری، همدلی، خلاقیت، و خودآیینی عقلانی و دستیابی به غایت آنها، یعنی باور وجدانمدارانه و فضیلتمندانه، دارد. آراستگی به فضیلت گشودگی ذهنی برای متدینان تعیینکننده است. گرچه ممکن است باورها و تعهدهای دینی به سبب ارتباط اساسی خود با هویت باورنده مانع اتصاف به گشودهذهنی بهنظر آیند، اتصاف به این فضیلت است که میتواند شخصیت و باورهای باورندة متدین را وجدانمدار و فضیلتمندانه سازد. افزون بر این، روایتهای دینی برآمده از کتب مقدس و زندگی الگوهای عقلی و اخلاقی در ادیان ابراهیمی شخصیت باورندهای را تحسین میکنند که در برگرفت و نگهداشتِ باورهای دینی و دیگر باورهای خود گشودهذهن باشد. نتیجه آن است که بهنظر میرسد مطابق تلقی فضیلتگرایانه از توجیه باور دینی، گشودگی ذهنی و دیگر فضایل عقلانی مرتبط با آن نقشی اساسی در موجهبودن باور دینی دارند.
روزبه زارع
دوره 2، شماره 3 ، آبان 1392، ، صفحه 37-57
چکیده
ویلیام لین کریگ نوع جدیدی از براهین کیهانشناسی را احیا کرده که به برهان کیهانشناسی کلامی مشهور شده است؛ در این برهان، آغاز زمانی (حدوث) جهان، نشانة معلولیت و در نتیجه، اثباتکنندة وجود علتی فراطبیعی برای جهان قلمداد میشود. کریگ برای اثبات مقدمة اصلی برهان خویش (حدوث عالم)، به دو دلیل فلسفی و دو تأیید علمی تمسک جسته است. از سوی ...
بیشتر
ویلیام لین کریگ نوع جدیدی از براهین کیهانشناسی را احیا کرده که به برهان کیهانشناسی کلامی مشهور شده است؛ در این برهان، آغاز زمانی (حدوث) جهان، نشانة معلولیت و در نتیجه، اثباتکنندة وجود علتی فراطبیعی برای جهان قلمداد میشود. کریگ برای اثبات مقدمة اصلی برهان خویش (حدوث عالم)، به دو دلیل فلسفی و دو تأیید علمی تمسک جسته است. از سوی دیگر، اثبات حرکت جوهری عالم طبیعت در حکمت متعالیه، حرکت عمومی و لاینقطع هر موجود طبیعی را نشان میدهد؛ بهنظر میرسد همین مطلب، نشاندهندة معلولیت طبیعت بوده و میتوان با استناد به آن، وجود علتی فراطبیعی را برای طبیعت اثبات کرد. در این مقاله، از یک طرف، برهان کریگ و ادلة فلسفی آن تقریر خواهد شد. سپس از منظر حکمت متعالیه تحلیل و ارزیابی میشود؛ و از طرف دیگر، با استفاده از حرکت جوهری، دلیلی در جهت تقویت این برهان اقامه میشود.
عباس یزدانی؛ مهدی پاک نهاد
دوره 4، شماره 1 ، اردیبهشت 1394، ، صفحه 39-56
چکیده
مسئلة پژوهش حاضر، پیگیری موضع هایدگر در قبال نسبت دین و اخلاق است. هایدگر در مواضع گوناگون، و البته نه چندان منسجم و نظاممند، در باب اخلاق و دین، به معنای مرسوم و شناختهشدة آن سخن گفته است و در اغلب موارد نیز آنها را مورد نقد قرار داده است. در این تحقیق تلاش شده است مسئلة هایدگر با دین و اخلاق و مواضع او در مورد نسبت میان آنها ...
بیشتر
مسئلة پژوهش حاضر، پیگیری موضع هایدگر در قبال نسبت دین و اخلاق است. هایدگر در مواضع گوناگون، و البته نه چندان منسجم و نظاممند، در باب اخلاق و دین، به معنای مرسوم و شناختهشدة آن سخن گفته است و در اغلب موارد نیز آنها را مورد نقد قرار داده است. در این تحقیق تلاش شده است مسئلة هایدگر با دین و اخلاق و مواضع او در مورد نسبت میان آنها مورد بررسی قرار گیرد. همچنین تلاش شده است ضمن طرح انتقادات هایدگر به الهیات مرسوم و سنتی، موضع متأخر وی که در آن بر رویداد حاصل از سکوت منتظرانه و شاعرانه برای ظهور مجدد امر قدسی تأکید میشود، و نیز ارتباط این بحث با شکلی از اخلاق فردمحور، که بر فردیتمحوری و اصالت عمل و انتخاب مسئولانه و آرمانخواهانه بر اساس ندای وجدان، تأکید دارد، مورد بحث و بررسی قرار گیرد. یافتههای تحقیق حاضر نشان داد که هایدگر دین و اخلاق را در یک بستر بزرگتر (سنت متافیزیکی) قرار میدهد و آن دو را به منزلة پیامدهای موجوداندیشی متافیزیک غربی رد میکند. تلقی هایدگر از دین، در بستر نقد او از الهیات ارسطویی-مسیحی (انتو-تئولوژی؛ onto-theologie) قابل بررسی است و نقد او بر مبانی دینی-الاهیاتی نیز، اغلب معطوف به فهم و دریافت ادیان (مشخصاً مسیحیت) از خدا به مثابة «موجود برتر» است، که این نیز ریشه در تسلط مفهوم «علتالعلل» ارسطو بر تاریخ مسیحی دارد. همچنین در بحث اخلاق نیز این نتایج حاصل شد که اگر منظور از اخلاق، طرح یک «فلسفة نظاممند و ارزشمدار اخلاقی» و ارائة معیاری برای تعیین خیر و شر باشد، هایدگر را به هیچ معنا نمیتوان فیلسوف اخلاق دانست، اما چنانچه تعبیر از اخلاق، اتخاذ نوعی موضع عملی در قبال انتخابهای بشری و شیوهای از رفتار و کنش انسانی مبتنی بر حقیقت و صدق و اصالت باشد، آنگاه هایدگر بیشک، دارای مواضع اخلاقی است که در چهارچوب حیات اصیل دازاین و هستی-به سوی-مرگ او نمود پیدا میکند.
محمد حیدری فرد؛ محمد کاظم فرقانی
دوره 2، شماره 4 ، دی 1392، ، صفحه 39-59
چکیده
مسئلة جاودانگی نفس در جهنم و بقا در عذاب الهی ازجمله مسائل مهم کلامی و اعتقادی است که از همان آغاز، توجه بسیاری از متفکرین مسلمان را به خود جلب کرده است. در این میان ملاصدرا به اشکالاتی که در باب خلود در عذاب وجود دارد اشاره میکند و سعی کرده است با پاسخدادن به آنها و اثبات خلود برخی از کفار در جهنم، هرگونه اندیشة مبنی بر عدم خلود ...
بیشتر
مسئلة جاودانگی نفس در جهنم و بقا در عذاب الهی ازجمله مسائل مهم کلامی و اعتقادی است که از همان آغاز، توجه بسیاری از متفکرین مسلمان را به خود جلب کرده است. در این میان ملاصدرا به اشکالاتی که در باب خلود در عذاب وجود دارد اشاره میکند و سعی کرده است با پاسخدادن به آنها و اثبات خلود برخی از کفار در جهنم، هرگونه اندیشة مبنی بر عدم خلود را رد کند. اما به نظر نگارنده پاسخ وی ناکافی بوده و نمیتواند عقیده به خلود را ثابت کند. بنابراین با ردشدن استدلالاتی که ملاصدرا بر خلود در عذاب کرده، این مسئله توجیهی عقلی نخواهد یافت و صحت آن منوط به پذیرش نصوص دینی خواهد بود. اما ابن عربی بر خلاف ملاصدرا سعی کرده با تأویل آیاتی که به مسئلة خلود جهنمیان در عذاب اشاره کردهاند، راهی برای رهایی از مسئلة خلود بیابد
قربان علمی
دوره 8، شماره 2 ، اسفند 1398، ، صفحه 41-64
چکیده
این مقاله با مطالعۀ تاریخی، واژگانی و الهیاتی رسالههای پولس و آنچه در اعمال رسولان دربارۀ وی آمده است، به بررسی مفهوم خدا در اندیشۀ او میپردازد. یافتههای پژوهش نشان میدهد که اعتقاد به خدای حقیقی، یگانه شالودۀ اندیشۀ پولس است. اما این خدای یکتا، خدای پدر نیز هست. یگانگی خدا بیانگر قدرت، بزرگی و بیهمتاییِ و پدر بودنش، نشانۀ خیرخواهی، ...
بیشتر
این مقاله با مطالعۀ تاریخی، واژگانی و الهیاتی رسالههای پولس و آنچه در اعمال رسولان دربارۀ وی آمده است، به بررسی مفهوم خدا در اندیشۀ او میپردازد. یافتههای پژوهش نشان میدهد که اعتقاد به خدای حقیقی، یگانه شالودۀ اندیشۀ پولس است. اما این خدای یکتا، خدای پدر نیز هست. یگانگی خدا بیانگر قدرت، بزرگی و بیهمتاییِ و پدر بودنش، نشانۀ خیرخواهی، محبت و حسننیت اوست. بهگفته پولس «برای ما یک خدا وجود دارد، خدای پدر». این خدا، ضمن برخورداری از همۀ صفات کمالی بیانشده در ادیان توحیدی، خالق و نجاتبخش نیز هست؛ زیرا «همهچیز از او، توسط او و برای او بهوجود آمدهاند». بااینحال، مسیح وسیله و عامل او در آفرینش و نجات است؛ البته این بهمعنی غیر فعال بودن خدا نیست، مسیح همهچیز خود را از خدا دارد. خلقت و مشیت بهدست خدا است. پولس جز در یک مورد (بند 5/ فصل 9/ نامه به رومیان) که به قرائت و تفسیر جانبدارانه و بهیقین سست برمیگردد، میان خدا و عیسیمسیح تفاوت اساسی قائل شده و از مسیح هرگز تعبیر به خدا نمیکند.
امیرحسین زادیوسفی؛ محمد سعیدی مهر
دوره 4، شماره 2 ، آبان 1394، ، صفحه 43-66
چکیده
یکی از استدلالهایی که برای دفاع از معقولیت باور به گزارة «خدا وجود دارد» بهکار میرود استدلال شرطبندی پاسکال است. یکی از مهمترین اشکالات به این استدلال، «اشکال خدایان متعدد» نام دارد. در این مقاله ابتدا یکی از رایجترین تقریرهای شرطبندی پاسکال به نام «سود مورد انتظار برتر» را ارائه میکنیم و سپس به شرح ...
بیشتر
یکی از استدلالهایی که برای دفاع از معقولیت باور به گزارة «خدا وجود دارد» بهکار میرود استدلال شرطبندی پاسکال است. یکی از مهمترین اشکالات به این استدلال، «اشکال خدایان متعدد» نام دارد. در این مقاله ابتدا یکی از رایجترین تقریرهای شرطبندی پاسکال به نام «سود مورد انتظار برتر» را ارائه میکنیم و سپس به شرح دو نسخه از اشکال خدایان متعدد میپردازیم. نسخة اول نسخة امکانی و نسخة دوم نسخة واقعی نام دارد. از نسخة واقعی سه تقریر ارائه میدهیم که این سه تقریر به دنبال هم شکل میگیرند؛ بهاینترتیب که تقریر دوم در پی اشکالی به تقریر اول و تقریر سوم در پی اشکالی به تقریر دوم پدید میآیند. به عنوان پاسخی برای نسخة امکانی راهحل جف جوردن ارائه خواهد شد. ایدة اصلی این راهحل این است که از امکان منطقی گزارهای نمیتوان احتمال بزرگتر از صفر آن را نتیجه گرفت. سپس برای تقریر دوم و سوم از نسخة واقعی اشکال خدایان متعدد راهحلهایی ارائه میکنیم. درنهایت بر اساس این ایدة جف جوردن که هدف اصلی شرطبندی پاسکال صرفاً ترجیح خداباوری بر خداناباوری است نه ترجیح یک الگوی خاص از خداباوری، استدلالی به نام «استدلال شرطبندی آزاد» را صورتبندی میکنیم که بر اساس آن برای هر شخص معقولی مانند S خداناباوری به کناری گذاشته میشود. به نظر نگارندگان اشکال خدایان متعدد نمیتواند نقدی جدی بر استدلال شرطبندی پاسکال باشد.
علی افضلی؛ مریم شادی
دوره 3، شماره 1 ، اردیبهشت 1393، ، صفحه 43-65
چکیده
موضوع امکان اعادة معدوم و هویت انسان در قیامت، یکی از مهمترین و در عین حال چالشبرانگیزترین مباحث فلسفی و کلامی در تفکر اسلامی است. این موضوع با همة انضمامها و بایستههای آن در تقریرات فلاسفة مسلمان به شکلها و صورتهای متنوعی آورده شده و مورد بحث قرار گرفته است. آرای علامه حلی به عنوان یکی از دانشمندان مسلمان به سبب غنای مطالب ...
بیشتر
موضوع امکان اعادة معدوم و هویت انسان در قیامت، یکی از مهمترین و در عین حال چالشبرانگیزترین مباحث فلسفی و کلامی در تفکر اسلامی است. این موضوع با همة انضمامها و بایستههای آن در تقریرات فلاسفة مسلمان به شکلها و صورتهای متنوعی آورده شده و مورد بحث قرار گرفته است. آرای علامه حلی به عنوان یکی از دانشمندان مسلمان به سبب غنای مطالب و شرح پیوستة آنها با سایر موضوعات، بسیار مورد توجه است. وی نوع دیدگاهی که یک متفکر دربارة ماهیت انسان دارد را در نگاه به هویت او در قیامت بسیار مؤثر دانسته است. علامه حلی درنهایت با انتخاب رویکردی جسمانیمحور به حقیقت انسان، بدن معادی وی را متشکل از اجزای اصلی غیر فانی محسوب و امکان اعادة معدوم را باطل میشمارد
هژیر مهری؛ علیرضا منصفی؛ علی اصغر مصلح
دوره 7، شماره 1 ، اردیبهشت 1397، ، صفحه 45-65
چکیده
ملاصدرا با تکیه بر چشماندازی وجودی به عالم و اصول و مبانی خاص حکمت متعالیه، مرگ را استکمال نفس و استقلال وجودیاش از بدن میداند. در نظر صدرالمتألهین مرگ پایان زندگی نیست، بلکه تولدی است دوباره برای تکامل و تعالی و فراتررفتن از آنچه انسان تاکنون در دنیای مادی بدان مشغول بوده است. طرف دیگر مارتین هیدگر به عنوان یکی از برجستهترین ...
بیشتر
ملاصدرا با تکیه بر چشماندازی وجودی به عالم و اصول و مبانی خاص حکمت متعالیه، مرگ را استکمال نفس و استقلال وجودیاش از بدن میداند. در نظر صدرالمتألهین مرگ پایان زندگی نیست، بلکه تولدی است دوباره برای تکامل و تعالی و فراتررفتن از آنچه انسان تاکنون در دنیای مادی بدان مشغول بوده است. طرف دیگر مارتین هیدگر به عنوان یکی از برجستهترین و تأثیرگذارترین فیلسوفان اگزیستانس، با تکیه بر روش پدیدارشناسی هرمنوتیکی، به پدیدة مرگ نه به منزلة نقطة پایان زندگی، بلکه به مثابة پدیدهای وجودی و اگزیستانسیال نگریسته که در مواجهه با حقایق زندگی انسان مد نظر قرار میگیرد. بر اساس چنین نگرشی، مرگ شیوهای از زیستن محسوب میشود؛ به این معنا که مرگ به منزلة آخرین امکان دازاین از بدو تولد در وجود او لانه کرده و به همین دلیل در نگرش او هر وجود انسانی را میتوان «هستی- رو- به- مرگ» محسوب میشود، وجودی که در مواجهه با پایان است، اما وقوف به این واقعیت و نه گریز از آن روی آوردن به «وجود اصیل» است. بنابراین بر اساس چنین رویکردی، انسان در مواجهه با مرگ، به «هستی» میاندیشد و حضور رمزگونهاش را با تمام وجود احساس میکند. برای تطبیق و ارائة مدل بایستی گفت ملاصدرا و هیدگر نهتنها تأمل در مسأله مرگ و نحوة مواجهه درست انسان با حقیقت مرگ را باعث شکوفاشدن استعدادهای بالقوه انسان میدانند، بلکه بر اساس دیدگاه آنها در پرتو مرگاندیشی، میتوان به وجود اصیل و شناخت ارزشهای اصیل زندگی نائل شد. در این مقاله دیدگاههای صدرالدین شیرازی و مارتین هیدگر در مسأله مرگ با توجه به نظرات هانری کربن تبیین خواهد شد.
فروغ السادات رحیم پور؛ محمد جواد ذریه؛ زهرا آبیار
دوره 6، شماره 1 ، اردیبهشت 1396، ، صفحه 45-64
چکیده
پرسش از معنای زندگی و جاودانگی انسان، از جملة دغدغههای بنیادینی است که از دیرباز ذهن اندیشهوران را به خود مشغول ساخته است. باور به حیات پس از مرگ و جاودانگی در نوع تفسیر انسان از زندگی و در معناداری یا بیمعنایی آن نقش مهمی دارد. ملاصدرا بر اساس عناصری از نظام فلسفی خویش همچون تجرد نفس، حرکت جوهری، حدوث جسمانی و بقای روحانی نفس ...
بیشتر
پرسش از معنای زندگی و جاودانگی انسان، از جملة دغدغههای بنیادینی است که از دیرباز ذهن اندیشهوران را به خود مشغول ساخته است. باور به حیات پس از مرگ و جاودانگی در نوع تفسیر انسان از زندگی و در معناداری یا بیمعنایی آن نقش مهمی دارد. ملاصدرا بر اساس عناصری از نظام فلسفی خویش همچون تجرد نفس، حرکت جوهری، حدوث جسمانی و بقای روحانی نفس و با ارائة تبیینی متفاوت از پدیدة مرگ، ایدهای را مطرح کرد که فهم دقیق آن بر پیوند میان اعتقاد به جاودانگی نفس و معناداری زندگی صحه میگذارد. رویکردی که ملاصدرا برای اثبات جاودانگی نفس انسان برگزیده، فلسفی است و نمودهای آن در مسئلة معناداری قابل توجه است. با توجه به ابعاد جاودانگی انسان و معناداری زندگی در نظر ملاصدرا، انسان ایمانی، انسان عقلانی و انسان اخلاقی ملازم یکدیگرند. در این مقاله با روشی توصیفی-تحلیلی در ابتدا مؤلفههای مهم در جاودانگی و معناداری زندگی را بررسی خواهیم کرد، سپس نقش اعتقاد به جاودانگی نفس در معنای زندگی را با توجه به مبانی حکمت صدرایی تبیین میکنیم.
اکرم عسکرزاده؛ جلال پی کانی
دوره 5، شماره 2 ، آبان 1395، ، صفحه 45-66
چکیده
از نظر برخی از منتقدان اعتمادگرایی، نظریههای معرفتشناختی اعتمادگرایانه دچار معضل ارزش هستند. زاگزبسکی اعتقاد دارد برای حل این معضل باید رابطة میان بستر و زمینه و فرایند شکلگیری باور با باور را درونی کرد تا دچار معضل ارزش نباشد. این پژوهش درصدد بررسی این مسئله که آیا نظریة معرفتشناختی ملاصدرا قابلیت حل معضل ارزش را دارد؟ با ...
بیشتر
از نظر برخی از منتقدان اعتمادگرایی، نظریههای معرفتشناختی اعتمادگرایانه دچار معضل ارزش هستند. زاگزبسکی اعتقاد دارد برای حل این معضل باید رابطة میان بستر و زمینه و فرایند شکلگیری باور با باور را درونی کرد تا دچار معضل ارزش نباشد. این پژوهش درصدد بررسی این مسئله که آیا نظریة معرفتشناختی ملاصدرا قابلیت حل معضل ارزش را دارد؟ با آنکه فلاسفة اسلامی معرفت را مانند معرفتشناسان غربی به عنوان باور صادق موجه مورد توجه قرار ندادهاند ولی خصایصی در نظریة اتحاد عالم و معلوم ملاصدرا وجود دارد که به نظر میرسد توانایی حل معضل ارزش را دارد؛ ازجمله اتحاد وجودی دانستن رابطة میان فاعل شناسا با باور، که موجب درونی بودن رابطة میان آنها میشود. همچنین ملاصدرا برای تبیین درونی بودن رابطة میان فاعل شناسا با باور، فرایندهای شناخت را از نوع علّی و معلولی و ماده و صورت میداند و معتقد است ارزشمندی فاعل شناسا بر حصول باور صادق مؤثر است.
هاله عبدالهی راد؛ محسن جاهد
دوره 2، شماره 1 ، فروردین 1392، ، صفحه 47-65
چکیده
پس از انقلاب علمی قرن هفدهم و قدرتگرفتن علوم تجربی، رقیبی قدرتمند برای ادیان در حل مشکلات بشر، و ارائة تبیینی روشنتر از جهان پا به عرصة وجود نهاد. رابطة علم و دین در کانون مباحث فلسفی قرار گرفت و آرای گوناگونی در این خصوص ارائه شد. نوشتار حاضر به نقد و بررسی دیدگاه فرانسیسکو آیالا[i]کشیش و ژنتیکدان برجستة معاصر میپردازد. وی بر ...
بیشتر
پس از انقلاب علمی قرن هفدهم و قدرتگرفتن علوم تجربی، رقیبی قدرتمند برای ادیان در حل مشکلات بشر، و ارائة تبیینی روشنتر از جهان پا به عرصة وجود نهاد. رابطة علم و دین در کانون مباحث فلسفی قرار گرفت و آرای گوناگونی در این خصوص ارائه شد. نوشتار حاضر به نقد و بررسی دیدگاه فرانسیسکو آیالا[i]کشیش و ژنتیکدان برجستة معاصر میپردازد. وی بر این باور است که کتاب مقدس فقط در خصوص نجات و سعادت آدمی مصون از خطاست و اساساً هدف آن تبیین پدیدههای طبیعی نیست. آیالا با پذیرش موضع طبیعتگرایی روششناختی، و رد طبیعتگرایی متافیزیکی، برای تبیین وقایع طبیعی صرفاً پدیدههای طبیعی را به میدان میآورد و دخالت هرگونه موجود ماوراءطبیعی از جمله خداوند را در امور جهان نفی میکند. او معتقد است برای تبیین پیدایش گونههای زیستی بر روی زمین فقط باید به نظریة تکامل و انتخاب طبیعی اکتفا کرد و آنها را به خداوند منتسب نکرد، این نوع نگرش میتواند مشکل شر را بهخوبی حل کند؛ زیرا شرور به تکامل و انتخاب طبیعی منتسب میشود و خداوند از ارتکاب شرور مبرا میشود. بهنظر میآید راهحل آیالا برای حل مشکل شر از توانایی کافی برخوردار نیست؛ آیالا علم و دین را مربوط به دو حوزة متمایز میداند که هریک بر قلمرویی مجزا پرتو میافکند، از همین روی این دو در ارائة تصویری درست از عالم مکمل یکدیگرند
رستم شامحمدی
دوره 6، شماره 2 ، بهمن 1396، ، صفحه 49-69
چکیده
در این مقاله تلاش میشود رابطۀ علم و دین از منظر اندیشۀ پویشی وایتهد بررسی و تحلیل شود. برای این امر ابتدا الگوهای چهارگانۀ رابطه علم و دین (تضاد، تمایز، گفتوگو و تلفیق) توضیح داده میشود. سپس، دربارۀ نظام مابعدالطبیعی پویشی بحث میشود تا نشان داده شود که علم و دین چگونه در چهارچوب این نظام فراگیر هماهنگی یا تلفیق پیدا میکنند. ...
بیشتر
در این مقاله تلاش میشود رابطۀ علم و دین از منظر اندیشۀ پویشی وایتهد بررسی و تحلیل شود. برای این امر ابتدا الگوهای چهارگانۀ رابطه علم و دین (تضاد، تمایز، گفتوگو و تلفیق) توضیح داده میشود. سپس، دربارۀ نظام مابعدالطبیعی پویشی بحث میشود تا نشان داده شود که علم و دین چگونه در چهارچوب این نظام فراگیر هماهنگی یا تلفیق پیدا میکنند. و در آخر، اصول حاکم بر رابطۀ این دو قلمرو استخراج میشود که تحلیل آنها از پویایی و تحول علم و دین، ناظربودن هر دو بر واقعیتی واحد و سروکار داشتن با وجوهی از واقعیت، طبیعیبودن تضاد بین این دو، بهرغم اغراق در آن، و تحول معرفت دینی در پرتو معرفت علمی حکایت میکند.
مهدی ساعتچی؛ محمد سعیدی مهر؛ رسول رسولی پور
دوره 9، شماره 2 ، آذر 1399، ، صفحه 51-75
چکیده
در باور ادیان ابراهیمی خدا مبدأ همۀ اشیاء و حاکم بر کل ماسوا است. پذیرش ضرورت متافیزیکی ما را با حقایقی روبرو میسازد که مطلقا ضروری اند و به ظاهر مطلبی دربارۀ خدا بیان نمیکنند، مانند «آب = H2O». در اینجا با دوراهۀ دشوارِ اثیفرون مواجهیم، اما نه در عرصۀ اخلاق که در عرصۀ متافیزیک؛ آیا حقایق ضروری صادقند چون خدا آنها را تصدیق ...
بیشتر
در باور ادیان ابراهیمی خدا مبدأ همۀ اشیاء و حاکم بر کل ماسوا است. پذیرش ضرورت متافیزیکی ما را با حقایقی روبرو میسازد که مطلقا ضروری اند و به ظاهر مطلبی دربارۀ خدا بیان نمیکنند، مانند «آب = H2O». در اینجا با دوراهۀ دشوارِ اثیفرون مواجهیم، اما نه در عرصۀ اخلاق که در عرصۀ متافیزیک؛ آیا حقایق ضروری صادقند چون خدا آنها را تصدیق کرده یا خدا آنها را تصدیق کرده چون آنها خود صادق اند؟ در صورت نخست ضرورتِ مطلقِ حقایق ضروری و در صورت دوم سلطه و غائیتِ مطلقِ الهی به چالش کشیده میشود. پاسخ عمدۀ خداباوران برای حل این تعارض، ابتنای حقایق ضروری بر ذات خداست، از نظر ایشان ذات خدا منشأ صدق همۀ حقایق ضروری است، مثلاً با این بیان که همۀ حقایقِ ضروری از ازل در علم ذاتی خدا بوده است. برایان لفتو به نقد این رویکرد ـ که آن را «نظریۀ الوهی» میخواند ـ پرداخته و معتقد است پذیرش این نظریات در مورد همۀ حقایق ضروری مستلزم وابستگیِ ذات الهی به حقایقی است که جنبۀ الوهی نداشته و صرفاً دربارۀ مخلوقات است. این مقاله به تبیین و تحلیل انتقادی دیدگاه لفتو میپردازد.
شیما شهرستانی؛ حمیدرضا آیت اللهی
دوره 5، شماره 1 ، اردیبهشت 1395، ، صفحه 51-76
چکیده
ویلیام جیمز در مقابل دیدگاه قرینهگرایان و بهخصوص کلیفورد دیدگاه خود را دربارة تأثیر اراده بر باور مطرح کرده است. بر اساس دیدگاه کلیفورد برای همه، همیشه و همهجا خطاست که باوری را بدون شواهد کافی بپذیرند. ویلیام جیمز درمقابل، معتقد است که به جای ترسیدن از خطا، که شیوة مورد نظر کلیفورد برای اعمال اخلاق بر باور است، بهتر است به رسیدن ...
بیشتر
ویلیام جیمز در مقابل دیدگاه قرینهگرایان و بهخصوص کلیفورد دیدگاه خود را دربارة تأثیر اراده بر باور مطرح کرده است. بر اساس دیدگاه کلیفورد برای همه، همیشه و همهجا خطاست که باوری را بدون شواهد کافی بپذیرند. ویلیام جیمز درمقابل، معتقد است که به جای ترسیدن از خطا، که شیوة مورد نظر کلیفورد برای اعمال اخلاق بر باور است، بهتر است به رسیدن به حقیقت بیندیشیم. او میکوشد تا همین دیدگاه را توجیهکنندة باور بداند، بهنحویکه افراد در داشتن باور دینی بتوانند فارغ از قرینهگرایی خود را محق بدانند. دیدگاه جیمز در مقالة «ارادة باور» بر سه دیدگاه پراگماتیستی، اخلاقی و روانشناسی او بنا شده است. او تأثیر اراده بر باور را هم از جهت ایجاد باور بررسی میکند، و هم از جهت کنترل باور. دیدگاه روانشناختی جیمز به ایجاد باور میپردازد و دیدگاه اخلاقی او به کنترل باور. البته نقدهایی به دیدگاه جیمز وارد میشود. یکی از نقدهایی که دیدگاه جیمز باید به آن پاسخ گوید، نسبیشدن ارزش ایمان است. بیشاپ تلاش میکند تا با افزودن دو شرط به دیدگاه جیمز و تبدیل دیدگاه جیمز به توجیه برونگرایانة باور دینی، این مشکل را حل کند. این مقاله درصدد است ضمن ارزیابی دیدگاه جیمز، راهحل بیشاپ برای برونرفت از مشکلات دیدگاه جیمز را بررسی کند و کفایت آن را بکاود.