فاطمه محمد؛ محمد اکوان
چکیده
نوشتار حاضر با هدف تبیین دیدگاه هایدگر در خصوص ساحت الوهی و درنهایت مفهوم «خدا» به شیوه توصیفی- تحلیلی با تفسیر و تحلیل محتوای آثار هایدگر به نگارش درآمده است. از اینرو سؤال اصلی این نوشتار آن است که آیا میتوان از امکان باور به «خدا» نزد هایدگر سخن گفت که در این وادی سکوت اختیار کرده و با پروردن ایمان خارج از اشکال سنتی، ...
بیشتر
نوشتار حاضر با هدف تبیین دیدگاه هایدگر در خصوص ساحت الوهی و درنهایت مفهوم «خدا» به شیوه توصیفی- تحلیلی با تفسیر و تحلیل محتوای آثار هایدگر به نگارش درآمده است. از اینرو سؤال اصلی این نوشتار آن است که آیا میتوان از امکان باور به «خدا» نزد هایدگر سخن گفت که در این وادی سکوت اختیار کرده و با پروردن ایمان خارج از اشکال سنتی، به ساحت قدس نظر داشته است؟ از اینرو با اشاره به تأثیرپذیری هایدگر از الهیات مسیحی نشان داده میشود که وی با تفسیری متفاوت در پی روگردانی از الهیات و مابعدالطبیعه سنتی و گذر از آن، ناقد جامعه دیندار متظاهر و پایبند به نظام تئولوژیک بوده و در دریافت حضوری و گشودگی به ساحت وجود، گوشسپاری به ندای لوگوس را به تصویر کشیده و درنهایت سکوت اختیار کرده است. به این ترتیب بدون اینکه بتوان از خداشناسی نزد هایدگر سخن گفت، باید توجه به وجود و هستی مطلق را نزد وی که همانا در عدم جلوهگر است، همان توجه به اصل و منشأ هستی یا «خدا» دانست که تنها بر دازاین عرضه میگردد.
عباس یزدانی؛ مهدی پاک نهاد
دوره 4، شماره 1 ، اردیبهشت 1394، ، صفحه 39-56
چکیده
مسئلة پژوهش حاضر، پیگیری موضع هایدگر در قبال نسبت دین و اخلاق است. هایدگر در مواضع گوناگون، و البته نه چندان منسجم و نظاممند، در باب اخلاق و دین، به معنای مرسوم و شناختهشدة آن سخن گفته است و در اغلب موارد نیز آنها را مورد نقد قرار داده است. در این تحقیق تلاش شده است مسئلة هایدگر با دین و اخلاق و مواضع او در مورد نسبت میان آنها ...
بیشتر
مسئلة پژوهش حاضر، پیگیری موضع هایدگر در قبال نسبت دین و اخلاق است. هایدگر در مواضع گوناگون، و البته نه چندان منسجم و نظاممند، در باب اخلاق و دین، به معنای مرسوم و شناختهشدة آن سخن گفته است و در اغلب موارد نیز آنها را مورد نقد قرار داده است. در این تحقیق تلاش شده است مسئلة هایدگر با دین و اخلاق و مواضع او در مورد نسبت میان آنها مورد بررسی قرار گیرد. همچنین تلاش شده است ضمن طرح انتقادات هایدگر به الهیات مرسوم و سنتی، موضع متأخر وی که در آن بر رویداد حاصل از سکوت منتظرانه و شاعرانه برای ظهور مجدد امر قدسی تأکید میشود، و نیز ارتباط این بحث با شکلی از اخلاق فردمحور، که بر فردیتمحوری و اصالت عمل و انتخاب مسئولانه و آرمانخواهانه بر اساس ندای وجدان، تأکید دارد، مورد بحث و بررسی قرار گیرد. یافتههای تحقیق حاضر نشان داد که هایدگر دین و اخلاق را در یک بستر بزرگتر (سنت متافیزیکی) قرار میدهد و آن دو را به منزلة پیامدهای موجوداندیشی متافیزیک غربی رد میکند. تلقی هایدگر از دین، در بستر نقد او از الهیات ارسطویی-مسیحی (انتو-تئولوژی؛ onto-theologie) قابل بررسی است و نقد او بر مبانی دینی-الاهیاتی نیز، اغلب معطوف به فهم و دریافت ادیان (مشخصاً مسیحیت) از خدا به مثابة «موجود برتر» است، که این نیز ریشه در تسلط مفهوم «علتالعلل» ارسطو بر تاریخ مسیحی دارد. همچنین در بحث اخلاق نیز این نتایج حاصل شد که اگر منظور از اخلاق، طرح یک «فلسفة نظاممند و ارزشمدار اخلاقی» و ارائة معیاری برای تعیین خیر و شر باشد، هایدگر را به هیچ معنا نمیتوان فیلسوف اخلاق دانست، اما چنانچه تعبیر از اخلاق، اتخاذ نوعی موضع عملی در قبال انتخابهای بشری و شیوهای از رفتار و کنش انسانی مبتنی بر حقیقت و صدق و اصالت باشد، آنگاه هایدگر بیشک، دارای مواضع اخلاقی است که در چهارچوب حیات اصیل دازاین و هستی-به سوی-مرگ او نمود پیدا میکند.