صبا فریدونی؛ سید حسن حسینی سروری؛ علیرضا منصوری
دوره 7، شماره 1 ، اردیبهشت 1397، ، صفحه 1-22
چکیده
در این مقاله نخست به این موضوع میپردازیم که چالش اصلی مسألۀ شر برای باور به خدای ادیان، وجود وضعیتهای ناگوار در عالم نیست بلکه وجود شرور گزاف است؛ یعنی تحقّق وضعیتهایی در جهان که بیش از سودمندی، ناگواری ایجاد میکنند. سپس با توضیح تفاوت منظر زمانمند و منظر سرمدی، میان شرور ظاهراً گزاف و شرور واقعاً گزاف، تمایز قائل میشویم ...
بیشتر
در این مقاله نخست به این موضوع میپردازیم که چالش اصلی مسألۀ شر برای باور به خدای ادیان، وجود وضعیتهای ناگوار در عالم نیست بلکه وجود شرور گزاف است؛ یعنی تحقّق وضعیتهایی در جهان که بیش از سودمندی، ناگواری ایجاد میکنند. سپس با توضیح تفاوت منظر زمانمند و منظر سرمدی، میان شرور ظاهراً گزاف و شرور واقعاً گزاف، تمایز قائل میشویم و از این مدّعا دفاع میکنیم که شناخت قسم دوم با توجه به محدودیت منظر زمانمند ناممکن است و از این رو استدلال له یا علیه وجود این نوع از شرور امکانپذیر به نظر نمیرسد. پس از آن، چهار تقریر مشهور از مسألۀ شر را بررسی میکنیم و نشان میدهیم که وجود شرور گزاف، که روی دیگر سکۀ نبود خدای کامل مطلق است، به شکل پیشفرضهای آشکار یا نهان به این استدلالها وارد شده است و از این رو نتیجۀ مورد نظر از ابتدا در آنها مفروض بوده است. ضمن اینکه توسّل خداباوران به منظر سرمدی خداوند، عقیدۀ ایشان دربارۀ نبود شرور گزاف را پذیرفتنی میسازد. مدعای اصلی این نوشتار این است که مسألۀ شر قابل فروکاست به مناقشه دربارۀ گزاف بودن یا نبودن ناگواریهای عالم است و داوری دربارۀ این مناقشه به دلیل محدودیت منظر زمانمند مقدور نیست، بنابراین استدلال علیه وجود خدای ادیان از طریق شرور، نیازمند اثبات درستی یا محتمل بودن تحقق شرور گزاف در عالم است و در غیر این صورت نتیجۀ آن فراتر از مفروضات نخواهد بود.
صغری خیرجوی
دوره 7، شماره 2 ، آبان 1397، ، صفحه 1-33
چکیده
شناخت وحی به صورت عام و ماهیت قرآن به صورت خاص از بحثهای بسیار مهم و ضروری است. بهخصوص که چیستی وحی در عصر جدید چالشهای زیادی را در حوزة تفکر اسلامی بهوجود آورده است. مقالة حاضر با رویکرد توصیفیـتحلیلی و انتقادیـمقایسهای به مسئلة چیستی وحی از دیدگاه علامه طباطبایی (قرآنشناس سنتی) و نصر حامد ابوزید (قرآنشناس مدرن) ...
بیشتر
شناخت وحی به صورت عام و ماهیت قرآن به صورت خاص از بحثهای بسیار مهم و ضروری است. بهخصوص که چیستی وحی در عصر جدید چالشهای زیادی را در حوزة تفکر اسلامی بهوجود آورده است. مقالة حاضر با رویکرد توصیفیـتحلیلی و انتقادیـمقایسهای به مسئلة چیستی وحی از دیدگاه علامه طباطبایی (قرآنشناس سنتی) و نصر حامد ابوزید (قرآنشناس مدرن) میپردازد تا همانندیها و ناهمانندیهای موجود میان نظریات این دو متفکر را یافته و آرای اختلافی را از دیدگاه علامه طباطبایی نقد کند. چراکه آرای این دو متفکر در تقابل باهم بوده و مقایسة آنها راهگشای جستوجوگران در کشف حقیقت خواهد بود. علامه حقیقت وحی را از خود وحی میفهمد. او قرآن را وحی الهی، معجزه، دارای عصمت و معنای ثابت میداند. از نظر او حقیقت قرآن ازلی و قدیم است. در حالی که ابوزید قرآن را امری انسانی میداند. او قرآن را حادث، کلام پیامبر و تاریخمند و فرهنگی میخواند که معنای ثابت ندارد. از نظر او برخی باورها از فرهنگ عصر نزول در قرآن وارد شده که در عصر حاضر منسوخ هستند.
مستانه کاکایی؛ حسن عباسی حسین آبادی
دوره 6، شماره 1 ، اردیبهشت 1396، ، صفحه 1-17
چکیده
ابنسینا بر اساس وجودشناسی، خداشناسی را تبیین میکند و برای اثبات خدا استدلالی مبتنی بر وجودشناسی بیان میکند. اصل مهم وجودی او تمایز میان وجود و ماهیت است. بر اساس این تمایز، موجودات به دو قسم واجب و ممکن تقسیم میشوند. در واجبالوجود تمایز وجود و ماهیت بیمعناست و در ممکنات چنین تمایزی برقرار است. پرسش اولیه این است که ابنسینا ...
بیشتر
ابنسینا بر اساس وجودشناسی، خداشناسی را تبیین میکند و برای اثبات خدا استدلالی مبتنی بر وجودشناسی بیان میکند. اصل مهم وجودی او تمایز میان وجود و ماهیت است. بر اساس این تمایز، موجودات به دو قسم واجب و ممکن تقسیم میشوند. در واجبالوجود تمایز وجود و ماهیت بیمعناست و در ممکنات چنین تمایزی برقرار است. پرسش اولیه این است که ابنسینا چه تصوری از خدا دارد؟ مفهوم خدا نزد او چیست؟ ویژگیهای آن کدام است؟ مفهوم خدا نزد ابنسینا با دو بیان مطرح شده است «الحقیقه الأول الإنیه» و نیز «واجبالوجود ماهیته آنیته». حال پرسش اصلی این است که این دو عبارت در نتیجة بحث چه تفاوتی باهم دارند؟ آیا اینکه یکبار ابنسینا واجبتعالی را «انیّت محض» میداند و در جای دیگر از عینیت وجود و ماهیت او سخن میگوید به تناقضگویی دچار نشده است؟ در این نوشتار برآنیم پس از بررسی این دو عبارت به حل این مسئله بپردازیم و برای این امر، از تحلیل ویژگیهای واجبالوجود نیز بهره میگیریم.
مهدی ابوطالبی یزدی؛ رسول رسولی پور؛ امیرعباس علیزمانی؛ قربان علمی؛ محسن جوادی
دوره 6، شماره 2 ، بهمن 1396، ، صفحه 1-24
چکیده
خداباوری گشوده بهعنوان رویکرد جدیدی در عرصۀ الهیات و فلسفة دین، نظریات و دیدگاههایی را مطرح کرده است که هم به لحاظ فلسفی و هم به لحاظ الهیاتی (کلامی) توجه بسیاری از اندیشمندان معاصر را به خود جلب کرده است. مدعای اصلی و اساسی حامیان این رویکرد این است که بسیاری از آموزههای رایج دربارۀ ذات و صفات خدا (و بهطور خاص صفاتی مانند ...
بیشتر
خداباوری گشوده بهعنوان رویکرد جدیدی در عرصۀ الهیات و فلسفة دین، نظریات و دیدگاههایی را مطرح کرده است که هم به لحاظ فلسفی و هم به لحاظ الهیاتی (کلامی) توجه بسیاری از اندیشمندان معاصر را به خود جلب کرده است. مدعای اصلی و اساسی حامیان این رویکرد این است که بسیاری از آموزههای رایج دربارۀ ذات و صفات خدا (و بهطور خاص صفاتی مانند علم پیشین خدا، تغییرناپذیری، انفعالناپذیری و بیزمانبودن خدا)، برگرفته از فلسفههای یونانی، بهویژه سنت نوافلاطونی هستند و تحت تأثیر آنها قرار دارند و به همین دلیل، از مسیر اصلی خودشان که همان مسیر کتاب مقدس است، فاصله گرفتهاند. بنابراین، برای زدودن انگارههای نادرست فلسفی از صفات حقیقی خدا در کتاب مقدس، بایستی بار دیگر آنها را بازبینی و اصلاح کنیم. از آنجا که بنیانگذاران و مدافعان این مکتب مدعی هستند که نظریاتشان در سنت خداباوری و خداباوری سنتی ریشه دارد، با نگاهی تاریخی به این جنبش الهیاتی و بررسی مسیر پیدایش آن، صحتوسقم ادعای آنها را ارزیابی میکنیم. برخی از الهیدانان و فلاسفۀ دین معاصر، خداباوری گشوده را از انواع خداباوری سنتی قلمداد میکنند، برخی دیگر آن را انحرافی در سنت خداباوری و برخی نیز آن را نوعی مکتب ارتدادی و بدعتآمیز میدانند که در سنت راستکیشی جایگاهی ندارد. بههرحال، هرچند زمان زیادی از آغاز این جنبش نمیگذرد توانسته است نظرها را، چه موافق چه مخالف، به خود جلب کند؛ تعداد بسیار زیاد مکتوباتی که در تأیید یا ردّ این مکتب نگاشته شده است، شاهد این مدعاست. بنابراین، جا دارد ما نیز با استفاده از منابع بسیار غنی خود در سنت فلسفیـکلامی اسلام و با شناخت کاملی از این دیدگاه، وارد عرصۀ بحثهای جدید در حوزۀ الهیات و فلسفة دین شویم.
مهدی اخوان
دوره 5، شماره 1 ، اردیبهشت 1395، ، صفحه 1-25
چکیده
نسبت زبان و امر واقع در فلسفه، بهطورکلی، و در فلسفۀ زبان، به طور خاص، مباحث معناشناسی و نظریۀ دلالت را پیش میکشد. هر رویکرد فلسفی به پدیدۀ تنوع و کثرت ادیان باید به این مباحث زبانشناسانه نظر داشته باشد. نظریههای دلالت و معنایی که در باب امر متعالی در خصوصِ مسئلة تنوع دینی برگرفته میشوند، باید بهگونهای باشند که تمامیت و ...
بیشتر
نسبت زبان و امر واقع در فلسفه، بهطورکلی، و در فلسفۀ زبان، به طور خاص، مباحث معناشناسی و نظریۀ دلالت را پیش میکشد. هر رویکرد فلسفی به پدیدۀ تنوع و کثرت ادیان باید به این مباحث زبانشناسانه نظر داشته باشد. نظریههای دلالت و معنایی که در باب امر متعالی در خصوصِ مسئلة تنوع دینی برگرفته میشوند، باید بهگونهای باشند که تمامیت و سازگاری آن نظریه را مخدوش نسازد. تعارض گزارههای ادیان و زبان متفاوت در سخن گفتن از امر متعالی در پدیدۀ تنوع دینی یکی از مهمترین مسائل فلسفی است که دیدگاههای گوناگون سعی در تبیین معقول آن دارند، بهنحویکه بتوانند هم از وجود اصل امر متعالی و هم وحدت آن و هم امکان گفتارهای متفاوت و بلکه متعارض از آن واقعیت دفاع کند. در این مقاله میکوشیم با تحلیل پیشفرضهای زبانی در باب امر متعالی در موضوع تنوع دینی، به بررسی مقایسهای دو روایت اسطورهای هیک و استعاری برن از کثرتگرایان معاصر بپردازیم.
حمیدرضا آیت اللهی؛ فاطمه احمدی
دوره 5، شماره 2 ، آبان 1395، ، صفحه 1-21
چکیده
داوکینز در دیدگاه «اخلاق ژنتیکی مبتنی بر نظریة تکامل» مدعی است که یک «زایتگایست اخلاقی» یا «روح زمانة اخلاقی» وجود دارد که در جوامع تکامل مییابد. وی با رد اصول اخلاقی مبتنی بر دین و مطلقگرایی اخلاقی معتقد است که ماهیت اخلاقیات بر اساس روح زمانه بهسرعت در حال تغییر است و هر دورهای اصول اخلاقی مختص به خود را میطلبد. ...
بیشتر
داوکینز در دیدگاه «اخلاق ژنتیکی مبتنی بر نظریة تکامل» مدعی است که یک «زایتگایست اخلاقی» یا «روح زمانة اخلاقی» وجود دارد که در جوامع تکامل مییابد. وی با رد اصول اخلاقی مبتنی بر دین و مطلقگرایی اخلاقی معتقد است که ماهیت اخلاقیات بر اساس روح زمانه بهسرعت در حال تغییر است و هر دورهای اصول اخلاقی مختص به خود را میطلبد. به ادعای او دین و اخلاق محصول فرایند زیستی تکامل و انتخاب طبیعی هستند. اخلاقیات نیز ریشه در دین ندارند، بلکه منشأ داروینی دارند. ژنهای دگرخواه در خلال فرایند تکامل انتخاب شدهاند و ما به طور طبیعی واجد نوعدوستی هستیم و حس ترحم و نیکخواهی و سایر اخلاقیات را میتوان بر اساس تکامل تبیین کرد. نهتنها تمام حیات بلکه اخلاق نیز حاصل فعالیت ژنهاست. ژنها با واداشتن ارگانیسم به رفتار نیکوکارانه و اخلاقی، بقای خود را تضمین میکنند. طبق نظر او عمل اخلاقی عبارت است از عملی که توانایی بقا را در بلندمدت افزایش میدهد و عمل غیراخلاقی عملی است که از این توانایی میکاهد. این مقاله درصدد بیان اشکالات دعاوی داوکینز است. پیشفرض بیمبنای طبیعتگرایی، تقلیلگرایی گزافی، نسبیگرایی فاجعهبار اخلاقی، نابسندگی تحلیل تکاملی از سرعت تحول زایتگایست اخلاقی، تعارض تحلیل داوکینز با شهود اخلاقی انسانها، ناموجه بودن پاداش و جزا و تعلیموتربیت با تکاملی دانستن اخلاق، تعبیر نامناسب از مطلقگرایی، جبر ژنتیکی نافی اختیار انسان، خطاهای روشی- مغالطة منشأ، تلقی نادرست از ابتنای اخلاق بر دین و ایدئولوژیگرایی علمی از جملة انتقادات به دیدگاه وی هستند.
مهدی اخوان؛ سید امین موسوی زاده
دوره 4، شماره 1 ، اردیبهشت 1394، ، صفحه 1-14
چکیده
ویلیام کلیفُرد در جستار «اخلاق باور» مدعی شد که باور بر بنیاد شواهد نابسنده، در هر کجا و هر زمان و برای هر کس خطاست. ویلیام جیمز در جستار «خواست باور» درصدد پاسخ به او برآمد و ادعا کرد که باور دینی یک تصمیم اصیل است و در این گونه تصمیمات توجیه ایمان، خواستِ باور است. اصل ادعای جیمز در «خواستِ باور» تعریف انتخاب اصیل ...
بیشتر
ویلیام کلیفُرد در جستار «اخلاق باور» مدعی شد که باور بر بنیاد شواهد نابسنده، در هر کجا و هر زمان و برای هر کس خطاست. ویلیام جیمز در جستار «خواست باور» درصدد پاسخ به او برآمد و ادعا کرد که باور دینی یک تصمیم اصیل است و در این گونه تصمیمات توجیه ایمان، خواستِ باور است. اصل ادعای جیمز در «خواستِ باور» تعریف انتخاب اصیل و انتساب ایمان توحیدی به آن است. باورداشتن به خدا اگر تصمیمی اصیل باشد باید سه ویژگی را احراز کند: الف) گریزناپذیری؛ ب) زندهبودن؛ و ت) خطیربودن. ما در این جستار پس از بررسی مجمل آرای جیمز و نقدهای مهم بر او، روایی انتساب این سه ویژگی بر ایمان دینی را وارسی کردهایم.
حسن احمدی زاده
دوره 4، شماره 2 ، آبان 1394، ، صفحه 1-20
چکیده
امروزه الهیات مسیحی، بیش از هر زمان دیگر، با مسئلة وجود خدا، شناخت او و بهویژه، ارتباط میان علم و ارادة الهی با اراده و تقدیر انسان، درگیریِ فلسفی و کلامی دارد. در دوران معاصر، با ظهور نحلههای جدید فلسفی در غرب، الهیات مسیحی نیز نحلههای فلسفیِ مختلفی را درون خود تجربه کرده است، که الهیات یا خداباوریِ کلاسیک، خداباوریِ گشوده و ...
بیشتر
امروزه الهیات مسیحی، بیش از هر زمان دیگر، با مسئلة وجود خدا، شناخت او و بهویژه، ارتباط میان علم و ارادة الهی با اراده و تقدیر انسان، درگیریِ فلسفی و کلامی دارد. در دوران معاصر، با ظهور نحلههای جدید فلسفی در غرب، الهیات مسیحی نیز نحلههای فلسفیِ مختلفی را درون خود تجربه کرده است، که الهیات یا خداباوریِ کلاسیک، خداباوریِ گشوده و خداباوریِ نئوکلاسیک را میتوان سه مورد از برجستهترین این نحلهها دانست. هر یک از این سه مکتب فلسفی ـ الهیاتی، سعی کردهاند تا با ارائة تصویری از خداوند، به بسیاری از مسائل سنتی و جدید در خصوص خداوند و ارتباط او با نظام هستی و بهخصوص با انسان و ارادة او، پاسخ دهند. در این جستار، تلاش خواهیم کرد تا با ارائة تصویری کلی از این سه مکتب، به مهمترین اشکالات و انتقادات واردشده بر آنها، بهویژه انتقاداتی که از سوی خودِ فیلسوفان مسیحی مطرح شدهاند، توجه کنیم و جایگاه هر یک را در فلسفة مسیحیِ معاصر، بکاویم. همچنین، در نقد و بررسی این خداباوریهای سهگانه، از آرای ملاصدرا نیز، بهویژه در مباحثی چون حدود شناخت عقل، مسئلة شر و علم پیشین خداوند، بهره خواهیم برد. ازاینرو، نقد خداباوریهای مذکور را هم به صورت درونسیستمی و هم برونسیستمی دنبال خواهیم کرد.
اعلی تورانی؛ منیر سلطان احمدی
دوره 3، شماره 1 ، اردیبهشت 1393، ، صفحه 1-19
چکیده
مرگاندیشی، از دلمشغولیهای دیرپای آدمی و همچنین اندیشمندان معاصر ازجمله پل تیلیش بهشمار میآید. که البته آرای او به جهت غلبة دیدگاه اگزیستانسیالیستی وی در این مسئله، رنگ و بوی نسبتاً متفاوتی مییابد. به طور کلی مسئلة آخرت برای وی معنایی متعالیتر از معنای مصطلح حادثه واپسین دارد که آن عبارت است از استعلای آفرینش در پرتو حیات ...
بیشتر
مرگاندیشی، از دلمشغولیهای دیرپای آدمی و همچنین اندیشمندان معاصر ازجمله پل تیلیش بهشمار میآید. که البته آرای او به جهت غلبة دیدگاه اگزیستانسیالیستی وی در این مسئله، رنگ و بوی نسبتاً متفاوتی مییابد. به طور کلی مسئلة آخرت برای وی معنایی متعالیتر از معنای مصطلح حادثه واپسین دارد که آن عبارت است از استعلای آفرینش در پرتو حیات ابدی. ابدیت در اندیشة وی، امری نیست که در آینده به آن دست یابیم بلکه اکنون و در حیطة کامل هستی حضور دارد. تیلیش بنا بر رویة خود که بهکاربردن برهان بر مسئلة خدا را عین نفی آن میداند، با نقد سه رویکرد تناسخ، بینابین و برزخ در اثبات معاد، با بیان رابطة زمان و ابدیت و تبیین حیات الهی و با پیونددادن حیات ابدی موجودات با حیات الهی، جاودانگی موجودات را به اثبات میرساند. همچنین روشن خواهد شد که تبیینی که تیلیش از معاد ارائه میدهد از عناصر موجود در معاد دینی، همچون بهشت و جهنم، حادثة واپسین، و معاد جسمانی، خالی بوده و با معاد دینی در تعارض است، همچنین محذورات و پیامدهای ناخوشایندی نیز به دنبال دارد
هدایت علوی تبار؛ سیده آزاده امامی
دوره 3، شماره 2 ، آبان 1393، ، صفحه 1-23
چکیده
خدا و انگارههای همبسته با او، در فلسفهورزی نیچه موضوعیتی اساسی دارد. البته با این توضیح که نگاه نیچه به این مفاهیم، با رویکرد سایر اندیشمندان بسیار متفاوت است؛ او بسان دیگران برای اثبات مدعای خویش، دست به دامان استدلالهای مرسوم فلسفی نمیشود و شیوة دیگری برمیگزیند. شیوهای که برآمده از نگاه انضمامی او به زمانهای است که ...
بیشتر
خدا و انگارههای همبسته با او، در فلسفهورزی نیچه موضوعیتی اساسی دارد. البته با این توضیح که نگاه نیچه به این مفاهیم، با رویکرد سایر اندیشمندان بسیار متفاوت است؛ او بسان دیگران برای اثبات مدعای خویش، دست به دامان استدلالهای مرسوم فلسفی نمیشود و شیوة دیگری برمیگزیند. شیوهای که برآمده از نگاه انضمامی او به زمانهای است که در آن میزید، نه صرفاً براهینی انتزاعی و بریده از واقعیت. همچنین بیان او در این حوزه بهویژه با طرح ایدة «مرگ خدا»، جنجالبرانگیز بوده و مجالی برای ظهور تفسیرهایی گوناگون و بعضاً متعارض شده است. ایدهای که در منظومة آموزههای او هم موضوعیت دارد و هم طریقیت. به نحوی که دیگر آموزههای اساسی او نظیر نیهیلیسم و ابرانسان، کاملاً در ربط و نسبت با آن، یعنی ایدة «مرگ خدا»، سامان یافته است. در این جستار برآنیم به قدر امکان موضع نیچه دربارة انگارة خدا را شرح دهیم، و دغدغهها و دلواپسیهای او را پس از واقعهای که آن را «مرگ خدا» مینامد، برشمریم.
مهدی حسینزاده یزدی؛ علیاکبر احمدی افرنجامی
دوره 2، شماره 1 ، فروردین 1392، ، صفحه 1-17
چکیده
ویتگنشتاین در فقرات پایانی تراکتاتوس از وجود امر ناگفتنی سخن میگوید که خود را نشان میدهد. اراده و سوژة مرید در آموزههای ویتگنشتاین متقدم در زمرة ناگفتنیها قرار میگیرد. ویتگنشتاین در یادداشتها، از سوژه با چهار عنوانِ سوژة متفکر، سوژة شناسا، سوژة متافیزیکی، و سوژة مرید سخن میگوید. سوژة مرید متفاوت از دیگر عناوین تبیین ...
بیشتر
ویتگنشتاین در فقرات پایانی تراکتاتوس از وجود امر ناگفتنی سخن میگوید که خود را نشان میدهد. اراده و سوژة مرید در آموزههای ویتگنشتاین متقدم در زمرة ناگفتنیها قرار میگیرد. ویتگنشتاین در یادداشتها، از سوژه با چهار عنوانِ سوژة متفکر، سوژة شناسا، سوژة متافیزیکی، و سوژة مرید سخن میگوید. سوژة مرید متفاوت از دیگر عناوین تبیین میشود. سوژة مرید امری استعلایی و حامل خیر و شر است و بدون آن اخلاق معنا نمییابد. میتوان گفت اراده، سوژة مرید، و ارادة بیگانه یا خدا بیشترین نقش را در اخلاق ویتگنشتاینی بازی میکنند. با این حال ابهامات قابل توجهی در این مفاهیم وجود دارد. این نوشتار در پی آن است تا در مسیر روشنسازی این مفاهیم در آموزههای ویتگنشتاین مقدم قدم بردارد.
حمیدرضا آیت اللهی؛ مریم شادی
دوره 2، شماره 2 ، خرداد 1392، ، صفحه 1-19
چکیده
پرسشگری از خدا و جهان آفرینش توسط لودیگ ویتگنشتاین یکی از پر رمز و رازترین و در عین حال کمدامنهترین کنشهای فلسفی اوست که واکاوی حدود و ثغور آن میتواند در روشنشدن بسیاری از زوایای فکری این فیلسوف مؤثر باشد. خدای ویتگنشتاین، در دیدگاه اولیة او، آشکارگی در عالم ندارد. او در بررسی دقیقی به بینسبتبودن زبان و تعابیر متافیزیک، ...
بیشتر
پرسشگری از خدا و جهان آفرینش توسط لودیگ ویتگنشتاین یکی از پر رمز و رازترین و در عین حال کمدامنهترین کنشهای فلسفی اوست که واکاوی حدود و ثغور آن میتواند در روشنشدن بسیاری از زوایای فکری این فیلسوف مؤثر باشد. خدای ویتگنشتاین، در دیدگاه اولیة او، آشکارگی در عالم ندارد. او در بررسی دقیقی به بینسبتبودن زبان و تعابیر متافیزیک، اخلاق و مواردی از این سنخ، با جهان پیرامون میرسد و وجود هرگونه سخن محصلی را در این باره مردود میداند. اما تدقیق مرزهای جهان و زبان توسط وی و نوع چیدمان نسبتهای زبانی تسری داده شده به رابطة خدا و جهان، علیرغم پیریزی بنیانی موضوع، چندان کاربرد عملی ندارند. به نحوی که شیوة پردازش ویتگنشتاین در این عرصه تبدیل به نسخهای شده که وی آن را بر اساس دلخواستههای زبان خویش ترسیم کرده است. میتوان گفت که جدا از دعوی واقعگرایی و غیر واقعگرایی در تحلیل موضع وی، رویکرد او در این عرصه رویکردی انتزاعی و البته از حیث مفهومی معنویتگرایانه به شمار میآید.
مهدی اخوان
دوره 2، شماره 3 ، آبان 1392، ، صفحه 1-13
چکیده
جان هیک فیلسوف دین فقید قرن بیستم، به نظریهپردازی در باب مسئلة تنوع و کثرت دینی شهرة آفاق است. او با اتخاذ مبادی و مبانی گوناگون معرفتشناختی فلسفی سعی در طرح فرضیهای تبیینی دارد که به باور او بهترین تبیین تکثر در جهان واقعی را ارائه دهد. هیک به لحاظ هستیشناختی وجود واقعیت غایی مستقل از ذهن و زبان را (البته در قالب رئالیسم انتقادی) ...
بیشتر
جان هیک فیلسوف دین فقید قرن بیستم، به نظریهپردازی در باب مسئلة تنوع و کثرت دینی شهرة آفاق است. او با اتخاذ مبادی و مبانی گوناگون معرفتشناختی فلسفی سعی در طرح فرضیهای تبیینی دارد که به باور او بهترین تبیین تکثر در جهان واقعی را ارائه دهد. هیک به لحاظ هستیشناختی وجود واقعیت غایی مستقل از ذهن و زبان را (البته در قالب رئالیسم انتقادی) میپذیرد، اما رئالیسم فقط سویۀ هستیشناختی ندارد و دارای سویههای معرفتشناختی و دلالتشناختی نیز است. از این جهت هیک راه ناهموار و دشواری را باید طی کند. در این مقاله با تحلیل دیدگاه کثرتگرایانۀ او در تبیین تجربۀ دینی و معرفتشناسی آن، نشان میدهیم وی با پذیرش نظریة توصیفی (فرگه ـ راسلی) ارجاع (دلالت) به گونهای ناواقعگرایی هستیشناختی تن میدهد. ما با اشاره به لوازم و پیشفرضهای مصرح و غیر مصرح هیک در باب ارجاع و دلالت، از امکان التزام به این لوازم بر طبق دیدگاههایی که خود هیک اتخاذ کرده است، پرسش میکنیم. پرسش این است که نظریۀ ارجاعی که هیک در باب واقعیت دینی میپذیرد او را به منظری سازگار با دیدگاه رئالسیتیاش میرساند یا خیر؟
رضا اکبری
دوره 1، شماره 1 ، اردیبهشت 1391، ، صفحه 1-15
چکیده
در فلسفۀ زبان از نظریات معناداری سخن بهمیان میآید. یکی از مهمترین نظریات در این حیطه نظریۀ «کاربردی» است. براساس نظریۀ کاربردی، معنای یک لفظ چیزی جز کاربرد آن لفظ در زبان نیست. در این نظریه، زبان خصوصی وجود ندارد و معناداری بهمثابة امری اجتماعی در یک جامعۀ زبانی تحقق پیدا میکند. در هریک از جامعههای زبانی با توجه به زمینههای ...
بیشتر
در فلسفۀ زبان از نظریات معناداری سخن بهمیان میآید. یکی از مهمترین نظریات در این حیطه نظریۀ «کاربردی» است. براساس نظریۀ کاربردی، معنای یک لفظ چیزی جز کاربرد آن لفظ در زبان نیست. در این نظریه، زبان خصوصی وجود ندارد و معناداری بهمثابة امری اجتماعی در یک جامعۀ زبانی تحقق پیدا میکند. در هریک از جامعههای زبانی با توجه به زمینههای مختلف، قواعدی نانوشته وجود دارد که افراد آن جامعه ناخودآگاه از آنها پیروی میکنند و ازاینطریق کلمات به صورتهای گوناگون معنا مییابند. یک لفظ در زمینههای مختلف معانی گوناگونی دارد که این معانی بدون اینکه وجه اشتراک ذاتی همگانی داشته باشند در یک طیف قرار میگیرند. نظریۀ کاربردی معنا در دو حیطه بسیار اثرگذار است. نخست، در حیطۀ استدلالآوری دربارة باورهای دینی و دوم، تکثرگرایی در باورهای دینی است. باتوجه به تمایز زمینة گفتوگوی علمی و زمینۀ گفتوگوی دینی سخنگفتن از اثبات خداوند اشتباه است؛ زیرا از نظر یک خداگرا خداوند یک اسم خاصِ دارای مصداق یگانه است و نه یک لفظ دال بر معنایی کلی که وجود مصداق برای آن نیازمند اثبات باشد. طرفداران نظریۀ «کثرتگرایی دینی» همچون هیک و هیم با تمسک به نظریۀ کاربردی معنا، معانی متفاوت خداوند را، در ادیان و مذاهب مختلف، متعارض نمیدانند.
جواد آیار؛ مجید ملایوسفی
دوره 1، شماره 2 ، آبان 1391، ، صفحه 1-25
چکیده
از نیمۀ دوم قرن دوم میلادی، تقریری از مسیحیت اشاعه یافت که به قرائت پولسی معروف است و از همان زمان تاکنون بر جهان مسیحیت حکمفرماست. پولس یهودی متعصبی از قبیلۀ بنیامین است که پس از تعقیب و شکنجۀ بسیاری از مسیحیان، به واسطۀ مکاشفهای اثباتناپذیر به جرگۀ مسیحیان پیوست و به زعم خود، همة عمرش را وقف ابلاغ و اشاعۀ دین مسیح کرد. ...
بیشتر
از نیمۀ دوم قرن دوم میلادی، تقریری از مسیحیت اشاعه یافت که به قرائت پولسی معروف است و از همان زمان تاکنون بر جهان مسیحیت حکمفرماست. پولس یهودی متعصبی از قبیلۀ بنیامین است که پس از تعقیب و شکنجۀ بسیاری از مسیحیان، به واسطۀ مکاشفهای اثباتناپذیر به جرگۀ مسیحیان پیوست و به زعم خود، همة عمرش را وقف ابلاغ و اشاعۀ دین مسیح کرد. از نظر پولس، مسیحی کسی است که به تجسد خداوند در قالب انسان و قربانیشدن او برای بخشش گناهان بشر و زندهشدن و رجعتش به آسمان ایمان داشته باشد و اقرار کند که آدمی به واسطۀ گناه ذاتیاش، که به واسطۀ حضرت آدم در نوع بشر نهاده و نهادینه شده است، نه از طریق اعمال نیک که فقط به واسطۀ فیض یا ایمان به نجات از سوی خداوند به سعادت و بخشش و رستگاری رهنمون خواهد شد و سرآخر مسیحی کسی است که کلیسا را نمایندۀ مسیح بر زمین بداند و به نجات از طریق تبعیت از آن و اذعان به حقانیتش ایمان داشته باشد. قرائت پولس با توجه به پیشزمینههای معرفتی و غیر معرفتیاش، اعم از تعصبات دینی، یونانیمآبی، زبان یونانی، و نیز اوضاع حاکم بر اجتماع و محیط دوران و تعارضات وی با یهودی ـ مسیحیان، مبتنیبر الوهیت حضرت عیسی (ع) و کلیساست. متابعت یا مشابهت برخی از بخشهای عهد جدید با قرائت پولس، که در نامههایش به دیگر مسیحیان نمایان است، به تعارضات موضوعیمفهومی با اناجیل همدید و تعارض در نگرش و سلوک اخلاقی برآمده از اناجیل همدید با حیات عیسی (ع) منجر شد. قرائت پولسی پیامدهایی دارد که برآمده از انسانخداپنداری یا الوهیت عیسی (ع) است که ضمن تنزل شأن ربوبی از منظر قدرت و علم، خداوند را به عاملی خارج از نظام خلقت و دستگاه آفرینش تبدیل میکند.
سمیه فریدونی؛ حمیدرضا آیت اللهی
دوره 2، شماره 4 ، دی 1392، ، صفحه 1-18
چکیده
در بیشتر برهانهای وجودی مدرن، مقدمهای هست که آن را مقدمة «امکانپذیری» میخوانند و محتوای آن این است که «وجود هستندة کامل امکانپذیر است» یا به عبارتی «چنین نیست که وجود هستندة کامل محال باشد». در این مقاله، نخست به اختصار خوانشهای نورمن ملکم، چارلز هارتسهورن، و آلوین پلانتینگا که از خوانشهای مدرن برهان ...
بیشتر
در بیشتر برهانهای وجودی مدرن، مقدمهای هست که آن را مقدمة «امکانپذیری» میخوانند و محتوای آن این است که «وجود هستندة کامل امکانپذیر است» یا به عبارتی «چنین نیست که وجود هستندة کامل محال باشد». در این مقاله، نخست به اختصار خوانشهای نورمن ملکم، چارلز هارتسهورن، و آلوین پلانتینگا که از خوانشهای مدرن برهان وجودی در اثبات وجود خدا محسوب میشوند عرضه میشود و سپس مقدمة امکانپذیری که مهمترین مقدمه در این خوانشهاست، مورد بررسی بیشتر قرار میگیرد و برخی از انتقادهای وارد به آن مطرح میشود. هدف از این بررسی، نشاندادن این نکته است که مقدمة یادشده علیرغم اینکه بدیهی مینماید، میتواند مشکلاتی برای برهان بهوجود آورد
فرج اله براتی؛ محسن جوادی
دوره 4، شماره 1 ، اردیبهشت 1394، ، صفحه 15-37
چکیده
در سنت اسلامی، یکی از مباحث مهم و اساسی در خصوص معجزه، بحث از دلالت معجزه بر نبوت پیامبران است. اندیشمندان اسلامی عمدتاً معجزه را دلیل بر صدق مدعی نبوت میدانند نه بر صدق تعالیم او؛ زیرا به اعتقاد آنان رابطهای میان یک عمل خارقالعاده و صدق تعلیمات کسی که چنین امری را انجام داده است وجود ندارد. میتوان گفت وجه مشترک دیدگاه اسلامی ...
بیشتر
در سنت اسلامی، یکی از مباحث مهم و اساسی در خصوص معجزه، بحث از دلالت معجزه بر نبوت پیامبران است. اندیشمندان اسلامی عمدتاً معجزه را دلیل بر صدق مدعی نبوت میدانند نه بر صدق تعالیم او؛ زیرا به اعتقاد آنان رابطهای میان یک عمل خارقالعاده و صدق تعلیمات کسی که چنین امری را انجام داده است وجود ندارد. میتوان گفت وجه مشترک دیدگاه اسلامی در دلالت معجزه، صدق مدعی نبوت پیامبر است. دیدگاه اندیشمندان غربی در این مورد، انسجام و روشنایی لازم را ندارد. در سنت فلسفیـالهیاتی غربی از راه معجزه بر وجود خداوند استدلال میشود و فلاسفة غربی تأکید دارند معجزه بر صدق و درستی تعالیم و آموزههای دینی خاص گواهی میدهد و موجب رجحان یک دین بر دین دیگر میشود. از میان اندیشمندان مسلمان علامه طباطبایی برخلاف بسیاری، راه شناخت انبیا را منحصر در معجزه میداند. و از میان اندیشمندان غربی نیز سویینبرن در برخی تعبیرات خود مدلول معجزه را اثبات نبوت معجزهگر میداند. علامه طباطبایی و سویینبرن در خصوص مفهوم معجزه برخی نظرات مشترک دارند، ولی در خصوص مدلول معجزه دیدگاه متفاوتی دارند؛ زیرا سویینبرن مدلول معجزه را اثبات وجود خدا و درستی تعالیم پیامبر میداند در حالی که علامه طباطبایی مدلول معجزه را فقط صدق مدعی نبوت میداند.
قاسم پورحسن؛ مریم شادی
دوره 2، شماره 3 ، آبان 1392، ، صفحه 15-36
چکیده
یکی از مهمترین دغدغهها و مسائل معرفتشناسی، شیوة حصول باورهاست و یکی از مهمترین رهیافتهای نیل به این مقصود را دبلیو. کی. کلیفورد ارائه کرده است؛ وی با اتخاذ رویکرد دلیلگرایی قوی، در پیریزی بنیان جدیدی برای پذیرش باور، نقش عمدهای داشت. عمدهترین نقطة اتکای وی در این مسیر پیوند میان اخلاق و معرفتشناسی است، به نحوی که هر ...
بیشتر
یکی از مهمترین دغدغهها و مسائل معرفتشناسی، شیوة حصول باورهاست و یکی از مهمترین رهیافتهای نیل به این مقصود را دبلیو. کی. کلیفورد ارائه کرده است؛ وی با اتخاذ رویکرد دلیلگرایی قوی، در پیریزی بنیان جدیدی برای پذیرش باور، نقش عمدهای داشت. عمدهترین نقطة اتکای وی در این مسیر پیوند میان اخلاق و معرفتشناسی است، به نحوی که هر خطای معرفتی خطایی اخلاقی خواهد بود. معیارهایی که وی برای رعایت حریم حقوق معرفتی، معرفی میکند بسیار سختگیرانه و دقیق است. ترسیم دقیق فراز و نشیبهای تفکر وی و بایدها و نبایدهایش در این موضوع، نشان از آن دارد که کلیفورد با دقت عملی خاصی به باورهای خویش و باورهای اطرافیانش مینگرد. او با صبر و حوصله و همچون مصلحی که به دنبال اصلاح و دانستن و از همه مهمتر یافتن حقیقت است با شجاعت و تهور خاص خودش به تفکیک باورهای سره و ناسره میپردازد، هرچند او در کنار همة این دقتها و بیتکلفیها در پذیرش باورهای درست، خود را از شناخت برخی باورهای حقیقی محروم کرده است.
قاسم پورحسن
دوره 1، شماره 1 ، اردیبهشت 1391، ، صفحه 17-50
چکیده
معناداری زبان دین در نزد ویتگنشتاین، یعنی شرکت در یک حیات و داشتن صورت زندگی. بدون «صورت حیات» و شراکت در نحوهای از این صور، زبان و گزارههای دینی برای فرد معنای خاصی ندارند و فرد نمیتواند آنها را درک کند. ادراک و داوری یک باور دینی، تنها در پرتو صورت حیات برای فرد امکانپذیر است. آنچنانکه کای نیلسون در مقالة معروفش ...
بیشتر
معناداری زبان دین در نزد ویتگنشتاین، یعنی شرکت در یک حیات و داشتن صورت زندگی. بدون «صورت حیات» و شراکت در نحوهای از این صور، زبان و گزارههای دینی برای فرد معنای خاصی ندارند و فرد نمیتواند آنها را درک کند. ادراک و داوری یک باور دینی، تنها در پرتو صورت حیات برای فرد امکانپذیر است. آنچنانکه کای نیلسون در مقالة معروفش «ایمانگرایی ویتگنشتاینی» (1967) شرح میدهد، اگر به صورت حیات بهمثابة یک کل نگریسته شود، انتقادی به آن وارد نخواهد بود؛ زیرا صورت حیات همان است که باید باشد و معیار خاص خود را دارد. به عبارت دیگر، صورت حیات در شکل کلی معیار خاص خود را برای خردپذیری/ خردگریزی و فهمپذیری/ فهمگریزی دارد.ویتگنشتاین نظریة «جریان زندگی» را با هدف محدودکردن ایمان در چهارچوب فردی و پیوند برقرارکردن میان ایمان با نحوة زندگی و نحوة معیشت مطرح کرده است. چراکه ایمان و دین نزد او با نحوة زیستن پیوند خوردهاند. مراد ویتگنشتاین از صورت حیات همان کنشها، اعمال، تجربهها، فرهنگ، و بهعبارتی تمام زمینههاست. یک فرد تا در صورت خاصی از زندگی (ایمان دینی) شرکت نکند یا با آن همدلی نداشته باشد، زبان و کلمات برای او معنای محصلی نخواهند داشت و فرد نمیتواند آنها را درک و فهم کند. بههرمیزانی که شرکت در یک زندگی و صورت حیات بیشتر باشد، آدمی واجد صورت نیرومندتری دربارة آن حیات میشود و درنتیجه، صاحب باور عمیقتر و ژرفتری خواهد شد که همان «عمق نفوذ» است.در نوشتار حاضر نشان میدهیم نظریة جریان زندگی از سه ایراد اساسی رنج میبرد؛ شخصی یا ذوقیبودن، فراسنجهبودن زبانی، و خردگریزبودن.
فاطمه رأفتی؛ محمد سعیدی مهر؛ بابک عباسی
دوره 9، شماره 2 ، آذر 1399، ، صفحه 19-32
چکیده
افلاطون در هیچ یک از آثار خود نظریه منقح و مفصلی در باب شرور ارائه نداده است و تنها در برخی محاورات وی می توان اشاراتی به مسائلی همچون منشأ پیدایش شرور در عالم یافت. ابهام موجود در آثار افلاطون سبب شده که برخی پژوهشگران اظهار دارند که اساساً افلاطون نظریه ای در این باب نپرورانده و گروهی دیگر که معتقدند وی در باره منشأ شر سخن گفته، در ...
بیشتر
افلاطون در هیچ یک از آثار خود نظریه منقح و مفصلی در باب شرور ارائه نداده است و تنها در برخی محاورات وی می توان اشاراتی به مسائلی همچون منشأ پیدایش شرور در عالم یافت. ابهام موجود در آثار افلاطون سبب شده که برخی پژوهشگران اظهار دارند که اساساً افلاطون نظریه ای در این باب نپرورانده و گروهی دیگر که معتقدند وی در باره منشأ شر سخن گفته، در تعیین این منشأ اختلاف کرده اند. در این مقاله، با توجه به تقسیم بندی معاصر میان شر متافیزیکی، شر طبیعی و شر اخلاقی و با استناد به آثار افلاطون و دیدگاه مفسران آن، این فرضیه دنبال می شود که افلاطون برای هر یک از اقسام شر سرچشمه متفاوتی قایل است؛ شر متافیزیکی که تنها در عالم طبیعت محقق می شود حقیقتی سلبی دارد و از این واقعیت سرچشمه می گیرد که موجودات طبیعی به مثابه بازتابهای عالم ایده ها از همه کمالات ایده ها برخوردار نیستند. شرور اخلاقی به فعالیت نفس بازمی گردند و شرور طبیعی ناشی از ضرورت یا ماده اند. بدین ترتیب، می توان نتیجه گرفت که سخنان به ظاهر ناسازگار افلاطون در تعیین منشأ شر در نظر دقیق با هم سازگارند.
سارا قزلباش؛ سید مصطفی شهرآئینی
دوره 8، شماره 2 ، اسفند 1398، ، صفحه 19-39
چکیده
بر اساس دیدگاه ویتگنشتاین دوم، بررسی معناداری و فهم باورها، به نظام «بیان معنا» یا محاسبات معناشناختی مربوط میشود. هر نظام زبانشناختی بهمثابه یک «بازی زبانی» که برگرفته از نحوهای از زندگی است، روش و قاعدهای برای بیان معنا و فهم آن ایجاد کرده است». این رویکرد، الگوی «قاعدهمندی» را برای فهم و توجیه باورهای ...
بیشتر
بر اساس دیدگاه ویتگنشتاین دوم، بررسی معناداری و فهم باورها، به نظام «بیان معنا» یا محاسبات معناشناختی مربوط میشود. هر نظام زبانشناختی بهمثابه یک «بازی زبانی» که برگرفته از نحوهای از زندگی است، روش و قاعدهای برای بیان معنا و فهم آن ایجاد کرده است». این رویکرد، الگوی «قاعدهمندی» را برای فهم و توجیه باورهای مختلف معرفی میکند، به نحوی که ما معناداری یک باور را بر اساس قواعد و تکنیکهای کاربرد کلمات در آن بازی زبانی، تبیین و محاسبه میکنیم. اما ویتگنشتاین، فهم باورهای دینی بر اساس این الگو را غیرممکن دانسته و باورهای دینی را بهمثابه یک «نگرش»، بهدلیل برخورداری از وجه تصویری مبهم، متعلق فهم قاعدهمند نمیداند. با این حال، با توجه به اینکه از نظر وی، تصاویر دارای وجه التفاتی هستند، نه تطبیقی، این مقاله درصدد است نشان دهد که با توجه به وجه «ارتباطی» فهم و نیز التفاتی بودنِ تصویر دینی، وجه ارجاعی معنای دینی، محتوای پدیداری جهان بهمثابه امر وجودی یا اطلاعات بوده ولذا میتوان با توجه به وجه ارتباطی فهم و معنا، «قاعدهمندی» را الگویی برای بررسی معناداری و فهم باورهای دینی دانست.
سیده سعیده میرصدری؛ منصور نصیری
دوره 6، شماره 1 ، اردیبهشت 1396، ، صفحه 19-44
چکیده
در بحث زبان دین، معناداری گزارههای دینی یکی از چالشهای پیش رویِ فلاسفة دین است. در میانِ نظریهها و پاسخهای داده شده، نظریة نمادگرایی دینی پل تیلیش اهمیت ویژهای دارد. براساس این نظریه، تمامی گزارههای دینی به غیر از گزارة «خدا وجود دارد» نماد هستند. وی با تمایز قائل شدن بین نماد و نشانه، و غیرلفظی و نمادین خواندن ...
بیشتر
در بحث زبان دین، معناداری گزارههای دینی یکی از چالشهای پیش رویِ فلاسفة دین است. در میانِ نظریهها و پاسخهای داده شده، نظریة نمادگرایی دینی پل تیلیش اهمیت ویژهای دارد. براساس این نظریه، تمامی گزارههای دینی به غیر از گزارة «خدا وجود دارد» نماد هستند. وی با تمایز قائل شدن بین نماد و نشانه، و غیرلفظی و نمادین خواندن گزارههای دینی، سخنگفتن از خداوند را بیمعنا نمیداند و بدینترتیب به چالش اصلی پیش روی دینداران که از جانب پوزیتیویستها مطرح شده بود پاسخ میدهد. تفسیر نمادین از زبان دین تلاش دارد تا توضیح دهد که چگونه زبان دینی میتواند معرفتبخش باشد. اما اشکال اصلی وارد بر نظریة وی این است که با قبول پیشفرض حداکثری او در باب نمادینبودن تمامی گزارههای دینی و زبان دین، دیگر نمیتوان به نحو حقیقی و غیرنمادین در باب خدا سخن گفت. بنابراین راه برای شناخت و ارتباط برقرارکردن با خداوند بسته شده و تفسیر نمادین وی بیش از آنکه تفسیری الاهیاتی باشد، تبدیل به یک تفسیر متافیزیکی میشود و تا جایی پیش میرود که حتی مسیحیت را از درون خالی میکند و جز پوستهای از آن باقی نمیگذارد. شناخت و فهم این نظریة پیچیدة تیلیش فقط با شناخت دغدغههای فلسفی ـ الاهیاتی وی و فقط در چهارچوب کل نظام فکریاش امکانپذیر است.
مریم خوشدل روحانی؛ رقیه بیگدلی؛ رقیه بیگدلی
دوره 2، شماره 1 ، فروردین 1392، ، صفحه 19-46
چکیده
آموزة گناه نخستین یکی از اصول اعتقادی مسیحیان است؛ بر اساس این آموزه، طبیعت بشری به علت گناه آدم، گناهآلود شده است، لذا برای نجات، لازم است عیسی قربانی شود. آگوستین این موضوع را به شکل مفصلی مطرح میکند. به نظر او، آدم برای زندگی بهشتی خلق شده بود و هویتی خداگونه داشت، اما بر اثر نافرمانی، آن را از دست داد و بر زمین هبوط کرد و با مرگ ...
بیشتر
آموزة گناه نخستین یکی از اصول اعتقادی مسیحیان است؛ بر اساس این آموزه، طبیعت بشری به علت گناه آدم، گناهآلود شده است، لذا برای نجات، لازم است عیسی قربانی شود. آگوستین این موضوع را به شکل مفصلی مطرح میکند. به نظر او، آدم برای زندگی بهشتی خلق شده بود و هویتی خداگونه داشت، اما بر اثر نافرمانی، آن را از دست داد و بر زمین هبوط کرد و با مرگ مواجه شد. گناه آدم دامن تمام انسانهای بعدی را گرفت و عیسی با مرگش، خود را فدیة گناهان بشر کرد. دین اسلام اعتقادی به این آموزه ندارد. به اعتقاد علامه طباطبایی، آدم (ع) از ابتدا برای زندگی زمینی خلق شده بود و سکونتش در بهشت، مقدمهای برای آن بوده است. آدم مخالف امر الهی عمل نکرد، زیرا مخالفت وی با نهی ارشادی بوده است. و عمل او ترک اولی محسوب میشود. با توبة آدم و قبولی آن در نزد خداوند، مقامِ آدم تغییری نکرد، بلکه مکان و کیفیت زندگی وی تغییر کرد. این تحقیق درصدد است که ضمن بررسی پیشینۀ گناه نخستین، نظر خاص آگوستین در مسیحیت و علامه طباطبایی در اسلام، و مبانی اعتقادی آنها را در مورد این آموزه ارائه دهد.
نعیمه پورمحمدی
دوره 2، شماره 4 ، دی 1392، ، صفحه 19-37
چکیده
اگر از پارادایم عقلی بیرون بیاییم و به پارادایم عاطفی و هیجانی نزدیک شویم، مسأله ای که در پی شر تولید می شود، از نوع منطقی (مسألۀ منطقی شر) یا فلسفی (مسألۀ قرینه ای شر) نیست. بلکه از نوع عاطفی و اگزیستانسی است. صورت ساده این مسأله این است که رابطه با خدا، بالاتر از هر رابطه شخصی دیگر نیازمند اعتماد، امنیت، رضایت خاطر، آرامش و امید است. ...
بیشتر
اگر از پارادایم عقلی بیرون بیاییم و به پارادایم عاطفی و هیجانی نزدیک شویم، مسأله ای که در پی شر تولید می شود، از نوع منطقی (مسألۀ منطقی شر) یا فلسفی (مسألۀ قرینه ای شر) نیست. بلکه از نوع عاطفی و اگزیستانسی است. صورت ساده این مسأله این است که رابطه با خدا، بالاتر از هر رابطه شخصی دیگر نیازمند اعتماد، امنیت، رضایت خاطر، آرامش و امید است. اما انسان با مشاهدۀ شر گزاف در زندگی خود از نظر روانی قادر نیست به رابطه عشق و پرستش خدا ادامه دهد. عواطف او از خدا رنجیده است و دچار حس غیبت، سکوت و بی توجهی خدا شده است. در این حالت پاسخهای منطقی (دفاعیه ها) و فلسفی (تئودیسه ها) که به مسألۀ شر داده می شوند، نامربوط و ناکارآمد هستند. انسان در این فضای عاطفی به جای نیاز به رفع ناسازگاری خدا وشر یا استدلال برای توجیه شر، نیازمند التیام قلب و ترمیم رابطه با خداست. در این فضاست که یکی از راه حل ها برای مسألۀ او، می تواند معنابخشی به رنج باشد. معناداری رنج خواهد توانست به رابطه او با خدا از سر نو معنا ببخشد و ایمان او را حفظ کند. در این مقاله به معرفی و تحلیل معانی رنج که الاهیدانان مبتنی بر کتاب مقدس مسیحی در پاسخ به مسألۀ اگزیستانسی شر یافته اند می پردازیم.
مهدی بهنیافر
دوره 4، شماره 2 ، آبان 1394، ، صفحه 21-41
چکیده
موضوع این مقاله، نقد کتاب اخیراً منتشرشدۀ آرمانشهر (بر اساس آرای مرتضی مطهری) است. این کتاب به بررسی و واکاوی و استخراج خطوط کلی مفهوم آرمانشهر در اندیشۀ شهید مطهری میپردازد. این مقاله میکوشد تا ابتدا به معرفی بسیار موجز این اثر بپردازد و سپس رویکردی انتقادی را در دو موضع دنبال کند: نخست بررسی انتقادی مواضعی که اساساً شایستۀ ...
بیشتر
موضوع این مقاله، نقد کتاب اخیراً منتشرشدۀ آرمانشهر (بر اساس آرای مرتضی مطهری) است. این کتاب به بررسی و واکاوی و استخراج خطوط کلی مفهوم آرمانشهر در اندیشۀ شهید مطهری میپردازد. این مقاله میکوشد تا ابتدا به معرفی بسیار موجز این اثر بپردازد و سپس رویکردی انتقادی را در دو موضع دنبال کند: نخست بررسی انتقادی مواضعی که اساساً شایستۀ نقد دانسته میشوند؛ و دوم بررسی انتقادی مواضعی از کتاب آرمانشهر که اگرچه فینفسه میتوان آنها را روا دانست اما مواضع بدیل متعددی در آثار و اندیشۀ شهید مطهری نیز در این باب قابل استخراج هستند و نویسندۀ محترم میتوانست آن مواضع را هم در خوانش خود بیاورد، درحالیکه چنین نکرده است. وجوه انتقادی عرضهشده در این مقاله را از زاویهای دیگر نیز میتوان تفکیک کرد؛ نخست، بررسی و گاهی نیز نقد خوانشی که نویسندۀ آرمانشهر از شهر آرمانی در آرای شهید مطهری ارائه داده است؛ و دوم خوانش خود شهید مطهری از برخی سویههای یک آرمانشهر، که عمدتاً مبتنی بر نصوص اسلامی شکل گرفتهاند.