جستارهای فلسفه دین

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسنده

استادیار دانشگاه ادیان و مذاهب

چکیده

اگر از پارادایم عقلی بیرون بیاییم و به پارادایم عاطفی و هیجانی نزدیک شویم، مسأله ای که در پی شر تولید می شود، از نوع منطقی (مسألۀ منطقی شر) یا فلسفی (مسألۀ قرینه ای شر) نیست. بلکه از نوع عاطفی و اگزیستانسی است. صورت ساده این مسأله این است که رابطه با خدا، بالاتر از هر رابطه شخصی دیگر نیازمند اعتماد، امنیت، رضایت خاطر، آرامش و امید است. اما انسان با مشاهدۀ شر گزاف در زندگی خود از نظر روانی قادر نیست به رابطه عشق و پرستش خدا ادامه دهد. عواطف او از خدا رنجیده است و دچار حس غیبت، سکوت و بی توجهی خدا شده است. در این حالت پاسخهای منطقی (دفاعیه ها) و فلسفی (تئودیسه ها) که به مسألۀ شر داده می شوند، نامربوط و ناکارآمد هستند. انسان در این فضای عاطفی به جای نیاز به رفع ناسازگاری خدا وشر یا استدلال برای توجیه شر، نیازمند التیام قلب و ترمیم رابطه با خداست. در این فضاست که یکی از راه حل ها برای مسألۀ او، می تواند معنابخشی به رنج باشد. معناداری رنج خواهد توانست به رابطه او با خدا از سر نو معنا ببخشد و ایمان او را حفظ کند. در این مقاله به معرفی و تحلیل معانی رنج که الاهیدانان مبتنی بر کتاب مقدس مسیحی در پاسخ به مسألۀ اگزیستانسی شر یافته اند می پردازیم.

کلیدواژه‌ها