قربانعلی کریم زاده قراملکی؛ عبدالله حسینی اسکندیان
دوره 11، شماره 1 ، خرداد 1401، ، صفحه 101-118
چکیده
دین یکی از عناصر و پدیدههایی است که از دیرباز بشر با آن سروکار داشته و هیچ دورهای را نمیتوان یافت که در آن دین وجود نداشتهباشد. منشأ این پدیده مهّم همواره ذهن بسیاری از انسانها را درگیر کرده و دیدگاههای مختلفی پیرامون این مسئله شکل گرفتهاست. امیل دورکیم بر این باور است که دین منشأئی اجتماعی دارد و عاملی برای وحدت و یکپارچهسازی ...
بیشتر
دین یکی از عناصر و پدیدههایی است که از دیرباز بشر با آن سروکار داشته و هیچ دورهای را نمیتوان یافت که در آن دین وجود نداشتهباشد. منشأ این پدیده مهّم همواره ذهن بسیاری از انسانها را درگیر کرده و دیدگاههای مختلفی پیرامون این مسئله شکل گرفتهاست. امیل دورکیم بر این باور است که دین منشأئی اجتماعی دارد و عاملی برای وحدت و یکپارچهسازی جامعه است تا جامعه از تضادها و تعارضات خلاصییابد و ورای این نمیتوان منشأ و کارکردی برای دین قائل شد. در این مقاله با روش توصیفی- تحلیلی سعی بر این است تا به تبیین مبانی دورکیم دراینباره و نقد دیدگاه او از منظر شهید مطهری و جان هیک پرداختهشود. مبنای اصلی نظریه دورکیم همان توتمیسم است، اما هیچ مدرکى دال بر این امر وجود ندارد که توتمیسم به همانسان که دورکیم تصور مىکرد، پدید آمدهباشد و سرچشمه نهایى دیگر ادیان باشد. ازسویدیگر، یکسانانگاری آموزههای دینی با آموزههای اجتماعی، نفی کارکردهای اخلاقی، معنوی، اقتصادی و شخصی دین و تمرکز صرف بر کارکرد اجتماعی آن و نسبیگرایی و عدمقابلیت تسّری این نظریه به تمام ابنای بشر، از جملهی مواردی است که بطلان نظریهی دورکیم را آشکار میسازد.