مطابق استدلال اجماع عام، اینکه در طول تاریخ بشری افرادی چنین بسیار وجود خدا را تصدیق کردهاند نشاندهندهی آن است که خدایی در کار است. در فلسفهی باستان سیسرو و سنکا به این استدلال اشاره و آن را تأیید کردهاند. در این مقاله، دو خوانش از استدلال اجماع عام به دست میدهیم: خوانش مبتنی بر بهترین تبیین و خوانش اعتمادبنیاد. این هر دو خوانش ...
بیشتر
مطابق استدلال اجماع عام، اینکه در طول تاریخ بشری افرادی چنین بسیار وجود خدا را تصدیق کردهاند نشاندهندهی آن است که خدایی در کار است. در فلسفهی باستان سیسرو و سنکا به این استدلال اشاره و آن را تأیید کردهاند. در این مقاله، دو خوانش از استدلال اجماع عام به دست میدهیم: خوانش مبتنی بر بهترین تبیین و خوانش اعتمادبنیاد. این هر دو خوانش با این چالش مواجهاند که میتوان روایتی همطراز اما خداناباورانه از آنها را برای نفی وجود خدا عرضه کرد و نتیجه گرفت اینکه در طول تاریخ بشر افرادی چنین بسیار وجود خدا را نفی کردهاند نشاندهندهی آن است که خدایی در کار نیست. پس از طرح این چالش، آن را از منظر اختلافنظر دینی بازمینگریم و با در نظر داشتن همتایی معرفتی آنان، نتیجه میگیریم فارغ از انتقادهایی که تاکنون به هر دو خوانش استدلال اجماع عام وارد شده است، صِرفِ اختلافنظر دینی میتواند شاهدی مضاعف باشد بر اینکه هیچیک از روایتهای استدلال اجماع عام نمیتوانند نتیجهی خود را اثبات کنند. در پایان نشان میدهیم که گرچه ممکن است طرح استدلال اجماع عام در قالب گونهای تعدی عملگرایانه این استدلال را تقویت کند، پیمودن این مسیر دشواریهایی خاص خود دارد.