جستارهای فلسفه دین

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 دانشجوی دکتری فلسفه و کلام اسلامی، واحد کرج، دانشگاه آزاد اسلامی، کرج، ایران

2 دانشیار فلسفه دین، دانشکده فلسفه، دانشگاه ادیان و مذاهب، قم، ایران

3 دانشیار گروه فلسفه و کلام اسلامی، واحد کرج، دانشگاه آزاد اسلامی، کرج، ایران

10.22034/philor.2024.2016971.1460

چکیده

«علوم شناختی دین» حوزه‌ای جدید از علوم شناختی است که در دهه ۱۹۹۰ میلادی و زمانی که گروهی از پژوهشگران علوم شناختی معطوف به پروژه‌هایی در باب دین شدند، شکل گرفت. سه پرسش بنیادی این حوزه در کلی‌ترین حالت عبارتند از: ۱. ایده‌های دینی چگونه در مغز ما بازنمایانده می‌شود؟ ۲. ایده‌های دینی چگونه کسب می‌شود؟ و ۳.کدام اعمال این ایده‌ها را نهادینه می‌کند؟ اغلب دانشمندان علوم شناختی دین باورها و رفتارهای دینی را محصول فرعی قوای شناختی ذهن انسان می‌دادند. «علوم اعصاب شناختی دین»، به عنوان زیر شاخه ای از علوم شناختی دین، درصدد است تا با روش های تصویربرداری مغز، هم‌بسته های عصبی باورها، عواطف، اعمال و تجربه‌های‌ دینی را شناسایی کند. ما در این مقاله در مرحله اول «دو رویکرد اصلی در علوم اعصاب شناختی دین» را که شامل رویکرد «فعالیت ناکارآمد مغز» و رویکرد «برونداد طبیعی سیستم عصبی مغز» است معرفی می‌کنیم. در مرحله دوم به «مدل‌های متنوع تبیین تجربه دینی» در علوم اعصاب شناختی می‌پردازیم. این مدل‌ها شامل «کلاهخود خدا»، «حالات تغییریافته آگاهی»، «واکنش عصب-فیزیولوژیکی آرامش»، «فرایند عصب شناختی-فرهنگی»، «استخدام همه مناطق مغزی»، «منطقه شناخت اجتماعی مغز» و «ترکیب مدل کدگذاری پیش بینی سلسله مراتبی (HPC) و مدل کاهش دهنده پیچیدگی فراطبیعی (CDMS) است. در مرحله سوم، نشان می‌دهیم که ورود علوم اعصاب شناختی به تبیین تجربه دینی با محدودیت‌ها و چالش‌هایی مواجه است که لازم است برطرف شود. این چهار چالش عبارتند از: «تنوع و پیچیدگی مفهومی»، «خصوصی بودن امر ذهنی»، «چالش معناشناختی»، و «چالش هستی‌شناختی».

کلیدواژه‌ها