آنتونی کنی، بر آن است که تجربههای دینی حجیت معرفتشناختی ندارند. استدلال او، بر تحلیل ماهیت تجربة دینی مبتنی است. از نظر او، تجربة دینی یا ادراک حسی است یا ادراک غیر حسی. با توجه به اینکه نمیتوان تجربة دینی را ادراک حسی دانست، لاجرم باید ادراک غیر حسی باشد؛ اما ادراک غیر حسی دانستن تجربة دینی، مستلزم آن است که نحوهای از وحی باشد ...
بیشتر
آنتونی کنی، بر آن است که تجربههای دینی حجیت معرفتشناختی ندارند. استدلال او، بر تحلیل ماهیت تجربة دینی مبتنی است. از نظر او، تجربة دینی یا ادراک حسی است یا ادراک غیر حسی. با توجه به اینکه نمیتوان تجربة دینی را ادراک حسی دانست، لاجرم باید ادراک غیر حسی باشد؛ اما ادراک غیر حسی دانستن تجربة دینی، مستلزم آن است که نحوهای از وحی باشد و لازمة وحیدانستن تجربة دینی، فرض وجود خدا پیش از تحقق تجربة دینی است. از نظر جف جوردن، استدلال کنی راه به جایی نمیبرد؛ زیرا، مهمترین مقدمات استدلال کنی عبارتاند از مقدمة (2) (تجربههای دینی ادراک حسی نیستند) و مقدمة (4) (اگر تجربههای دینی ادراک غیر حسی باشند، در این صورت بهتنهایی نمیتوانند باور به خدا را توجیه کنند). جوردن با تحلیل مقدمة (2) آن را کاذب میداند. از سوی دیگر، از نظر او، مقدمة (4) فقط در صورتی صادق است که دیدگاه گزارهای دربارة وحی صادق و دیدگاه غیر گزارهای کاذب باشد؛ اما هیچ دلیل قانعکنندهای بر صادقدانستن دیدگاه گزارهای و کاذبدانستن دیدگاه غیر گزارهای دربارة وحی وجود ندارد. و با پذیرش دیدگاه غیر گزارهای، مقدمة (4) صادق نخواهد بود. ما در این مقالة به بررسی نزاع این دو و داوری در این باره پرداختهایم. جوردن دربارة مقدمة (2) درنهایت معتقد میشود که میتوان تجربههای دینی حسی داشت؛ اما نگارنده، ادلة او در این باره را بررسی و رد کردهام. دربارة مقدمة (4) نیز استدلال جوردن را ناقص و ناکافی دانسته آن را رد کردهام