نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسنده
دانشجوی دکتری فلسفۀ دین، دانشگاه علامه طباطبائی
چکیده
مسئلۀ علم و دین از جمله مسائل اصلی در فلسفۀ دین بهحساب میآید. رخدادهای بهخصوص تاریخی بسترهایی هستند برای به محک گذاشتن الگوهایی که برای تبیین نسبت علم و دین در فلسفۀ دین مطرح شدهاند. ازجملۀ این رخدادهای تاریخی که جامعۀ بشری امروز با آن دست به گریبان است میتوان به بحران کرونا اشاره کرد. بهنظر میرسد الگوهایی که تاکنون برای تبیین نسبت بین علم و دین مطرح شدهاند همگی بهواسطۀ نظری بودن توان بررسی واقعیّت انضمامی علم و دین را در ارتباط با بحران کرونا در ایران ندارند؛ واقعیّتی که به میزان زیادی بیش از آنکه تابع تحلیلهای مفهومی باشد، تابع مؤلفههای اجتماعی است. مدعای این مقاله آن است که پیرامون این رخداد تاریخی، دیدگاهی که قائل به تعارض میان علم و دین است قابل اطلاق به وضعیت جاری در ایران نیست، ولی واقعیّت انضمامی حکایت از بروز تعارضهایی در مواجهۀ جامعۀ دینی با توصیههای علمی دارد. دلیل این اختلاف تضاد بین تحلیل مفهومی و واقعیّت انضمامی است. بهنظر میرسد با در نظر گرفتن مقولهای به نام «دین عامیانه» میتوان این اختلاف را درک کرد. در این مقاله با بهکار گرفتن مقولۀ «دین عامیانه»، که خصوصاً در مطالعات اجتماعی دین و از منظر پدیدارشناسانه قابل تصور است، تلاش میشود تا تبیینی از تعارض پیش آمده در ارتباط با بحران کرونا در ایران ارائه گردد. بدین منظور با بررسی ناکارآمدی دیدگاههای موجود در ارتباط با نسبت بین علم و دین در ادبیات این حوزه، گفته میشود که با در نظر گرفتن مقولۀ «دین عامیانه» میتوان تبیینی از مسئلۀ علم و دین بهدست داد که مشخصاً در ایران پیرامون بحران کرونا قابل استعمال باشد.
کلیدواژهها