غلامحسین خدری
دوره 10، شماره 2 ، اسفند 1400، صفحه 1-19
چکیده
تبیین و تحلیل روان گرایانه (کاوش در لایه های پنهان روان ناخود آگاه) از ریشه های تاریخی و ماهیت دین ، از سوی فروید (1856-1939م) روانکاو اتریشی، هنوز هم در شمار معروف ترین نظریه های متداول در حوزه "روان شناسی دین" در عالم معاصر است.وی که هرگز نتوانست از یکطرف با وجه ربانی خداگونه گی انسان از در آشتی بر آید و از سوی دیگر با کشش مفرطش به روان تحلیلگری ...
بیشتر
تبیین و تحلیل روان گرایانه (کاوش در لایه های پنهان روان ناخود آگاه) از ریشه های تاریخی و ماهیت دین ، از سوی فروید (1856-1939م) روانکاو اتریشی، هنوز هم در شمار معروف ترین نظریه های متداول در حوزه "روان شناسی دین" در عالم معاصر است.وی که هرگز نتوانست از یکطرف با وجه ربانی خداگونه گی انسان از در آشتی بر آید و از سوی دیگر با کشش مفرطش به روان تحلیلگری صرف ( به ویژه هیپنوتیزم و پالایش روانی) که تا آخر عمر شیوه ای مستمر در کارهای علمی اش بود ، سرانجام به این عقیده کشانیده گردید که اساسا تمایل به دین توهمی بیش در راه تحقق آرزوهای بشر، نمی باشد. از اساسی ترین عوامل تاثیرگذار بر مبانی بنیادین اندیشه اش در رمز گشایی از راز تمایل بشر به این مهم، عبارتند از اموری همچون غلبه فکر فلسفی رایج در قرن نوزدهم که همانا علم زدگی افراطی متاثر از دیدگاه اثبات گرایی (پوزیتیویسم) که در"آینده یک پندار" او، صورت بندی این نگاره در آمیزه ای از اثبات گرایی ،علم گرایی افراطی و الحاد قابل رصد است . فلسفه بدبینانه و سلطه نفسانیات و هیجانات بر انسان شوپنهاور به همراه مناد شناسی لایب نیتس که در آن منادها تنها مرکز و مبنای فعالیت و انرژی به شمار می آیند ،زیر ساخت های بنیادین دیگر اندیشه وی هستند. تاثیر پذیری عمیق از اصل حتمیت (دترمینیسم)که بر جبر علی و معلولی تاکید و هیچ راهی را برای اراه آزاد باقی نمی گذارد همچنین اندیشه های داروین که بر بسیاری از پیش فرض های اساسی روان تحلیل گری وی نظیر مفهوم رشد، فرایند تغییر ، مفاهیم تثبیت و بازگشت بخصوص تفکر تکاملی اش نقش آفرینی داشته اند ، دیگر موارد مورد اشاره می باشد. با رویکردی تحلیلی – انتقادی و با استناد بر اموری همچون فقدان مماثلت و تشابه میان گروه های شاهدی که مبتلا به اختلالات روانی بودند با گروه بی شمار دینداران، مشاهدات محدود و تسری نتایج به کلیه انسان ها، عدم پاسخگویی روشن به موارد نقضی ایراد شده ، تمسک به پیش فرض هایی که در روند علوم تجربی، وجاهت علمی خودشان را از دست دادند ، اتخاذ رویکرد کاملا مادی به جهان هستی به جای عقل گرایی فلسفی ، موجب گشتند تا این خامه در صدد اثبات عدم جامعیت و فقدان مانع از غیریت نظریه روانکاوانه وی در ترسیم رمز گشایی علت و ماهیت گرایش انسان ها به دین در طول حیات بر این کره خاکی بر آید .
امیرعباس سولیخانی؛ قدرتالله قربانی
چکیده
پرسشهایی چون آیا خدایی هست؟ و آیا اعتقاد به خدا، زندگی را معنادار میسازد؟ از جمله زندهترین پرسشهای فلسفی هستند و نیچه به هردو پرداخته است. او با طرح صورتی از استدلال اختفای الهی وجود خدا را نفی کرده و برآن است که اگر تعریف ادیان توحیدی از خدا را پذیرا شویم، نمیتوانیم سکوت وی را در طول تاریخ و در عرض جغرافیا توجیه نماییم. نیچه ...
بیشتر
پرسشهایی چون آیا خدایی هست؟ و آیا اعتقاد به خدا، زندگی را معنادار میسازد؟ از جمله زندهترین پرسشهای فلسفی هستند و نیچه به هردو پرداخته است. او با طرح صورتی از استدلال اختفای الهی وجود خدا را نفی کرده و برآن است که اگر تعریف ادیان توحیدی از خدا را پذیرا شویم، نمیتوانیم سکوت وی را در طول تاریخ و در عرض جغرافیا توجیه نماییم. نیچه سپس کوشش میکند تا درباب کمرنگ شدن نقش باور به خدا در معنا بخشیدن به زندگی آدمی تأمل کند. وی با برساختن شخصیتهای تمثیلی همچون دیوانۀ چراغ بدست، قدیس پیر، پاپ بازنشسته و زشتترین انسان تلاش دارد تا نشان دهد که وقوف به مرگ خدا چگونه حیات انسان را دستخوش بحران معنوی خواهد ساخت. آموزۀ ابرانسان برای پر کردن خلأ پدید آمده از مرگ خداست که مطرح میگردد. ولی استدلال نیچه در رد وجود خدا ناتمام است و از پس استقرار یک هستیشناسی الحادی برنمیآید. همینطور گره زدن خداباوری به زندگیستیزی و کینتوزی توسط وی، گرچه متکی به بعضی نمونهها در ادیان و مذاهب است، ولی آشکارکنندۀ پیوندی ضروری نیست. نیز آموزۀ ابرانسان چنان دستنایافتنیست که موجبات ناخشنودی روانی آدمی را پدید میآورد.
محمدمهدی جندقیان؛ رضا اکبری
چکیده
"الاهیات اولویت" عنوانی است که برای نظامِ الاهیاتی ابوالحسین بصری در بررسی مسئلهی فعل الاهی یا مسئلهی عامتری که امروز با عنوان "خدا و جهان" شهرت یافته است، معرفی شده است. ابتناء الاهیات او بر نظریهی اولویتِ علّی-معلولی و نه ضرورت بود. او معتقد بود چون جهان، اشیاء و روابط درونِ آن مخلوق خدای مختار است، بنابراین روابطِ طبیعی ...
بیشتر
"الاهیات اولویت" عنوانی است که برای نظامِ الاهیاتی ابوالحسین بصری در بررسی مسئلهی فعل الاهی یا مسئلهی عامتری که امروز با عنوان "خدا و جهان" شهرت یافته است، معرفی شده است. ابتناء الاهیات او بر نظریهی اولویتِ علّی-معلولی و نه ضرورت بود. او معتقد بود چون جهان، اشیاء و روابط درونِ آن مخلوق خدای مختار است، بنابراین روابطِ طبیعی و به عبارتی جریانِ علّیت در طبیعت، تنها اولویتمند است؛ و لذا دو انگارهی ضرورت و تقارنانگاری که از جانبِ مشائیان و اشاعره ارائه میشد، ناصحیح خواهد بود. بر اساس الاهیات اولویت خداوند قادر است تا در تقدیم و تأخیر ایجاد جهان، انتخابِ حالتها و اشیاء ممکن برای وجودیافتگی، تنظیم مجدد یا تغییراتِ جریانهای طبیعی آزادانه اقدام کند. همچنین الاهیات اولویت تلاش میکند تا سهم خدا، انسان و طبیعت را در فاعلیت محفوظ نگه دارد. تبیین مواردی چون معجزه، کرامت، استجابت دعا، فسخ عزائم و بسا بداء در الاهیات بصری نشان میدهد که نظم و اختیار انسان و طبیعت بنابر روال طراحی شده از جانب خداوند عمل میکند؛ ولی در عین حال خداوند میتواند بنابر حکمتهایی و از آن جمله آشکارگی قدرت و اختیار خویش در جهان دخالت کند. الاهیات بصری توانست با ارائهی تحلیلهای کلامی از مشیِ فلسفی راهی نوین برای دفاع از مدعیات متکلمان ایجاد کند. همین امر در ادوار پسین مورد استقبالِ ابنملاحمی، فخر و حمصی رازی، خواجه نصیر طوسی، علامه حلّی و دیگرانی قرار گرفت؛ و اساس نظامهای کلامی ایشان را بنیان نهاد. بسیاری از تعاریف و تحلیلهای رایج از معنای وجوب و امکان، نحوهی جریانِ علّیت در عالَم، تبیین امرٌبینالامرین در حل جبر و تفویض، معجزات و نظائر آن و بالاخره حل مسئلهی شر از آثار و پسامدهای الاهیات اولویت بصری است.
مسعود خوشطینت؛ امیر محبیان؛ مهدی نجفی افرا
چکیده
پرسش از آغاز و انجام هستی، از جمله مباحث بنیادینی است که فلاسفه با رویکردهای مختلفی مانند قرینهگرایی به آن پرداختهاند. آنتونی فلو یکی از فیلسوفان قرینهگرایی است که در طول دو دوره حیات علمی خود با تکیه بر قرائن، به دنبال واکاوی خداباوری بوده و ابتدا به خداناباوری و سپس به خداباوری روی میآورد. البته دگرگونی باور او به خداوند به ...
بیشتر
پرسش از آغاز و انجام هستی، از جمله مباحث بنیادینی است که فلاسفه با رویکردهای مختلفی مانند قرینهگرایی به آن پرداختهاند. آنتونی فلو یکی از فیلسوفان قرینهگرایی است که در طول دو دوره حیات علمی خود با تکیه بر قرائن، به دنبال واکاوی خداباوری بوده و ابتدا به خداناباوری و سپس به خداباوری روی میآورد. البته دگرگونی باور او به خداوند به معنای دگرگونی کامل همه باورهای روزگار خداناباوری او نیست. چیستی دیدگاه وی در روزگار خداناباوری و خداباوری و واکاوی این مسئله که فلو درحقیقت چه چیزی را از اندیشه خداناباوری خود حفظ و چه چیزی را دگرگون کرد، و دلایل وی با نتایج آن تا چه اندازه سازگار است و چه سستیهایی در اندیشه خداباورانه وی وجود دارد، موضوع این نوشتار است. در نتیجه این واکاوی آشکار خواهد شد که فلو همچنان بر بسیاری از مواضع روزگار خداناباوری خود پا برجاست. اندیشه وی دارای سستیهایی است و فلو درباره دلایل و نتایج خود دچار تناقضاتی شدهاست.
سمیه امیری؛ عباس احمدی سعدی؛ محمد علی اخگر
چکیده
از دیر زمان در تمدن اسلامی و مسیحی، متفکران و الهیدانان، درباره مفهوم ایمان و کفر و مسائل پیرامون آنها با رویکردهای مختلف تفسیری، فلسفی، کلامی و عرفانی مباحث فراوانی مطرح نمودهاند. این مباحث بازتاب اجتماعی فراوانی همچون تکفیر و تقدیس به همراه داشته است. عین القضاۀ همدانی پس از بیان تفاوت علم و معرفت، راه شناخت حقیقی را طوری ورای ...
بیشتر
از دیر زمان در تمدن اسلامی و مسیحی، متفکران و الهیدانان، درباره مفهوم ایمان و کفر و مسائل پیرامون آنها با رویکردهای مختلف تفسیری، فلسفی، کلامی و عرفانی مباحث فراوانی مطرح نمودهاند. این مباحث بازتاب اجتماعی فراوانی همچون تکفیر و تقدیس به همراه داشته است. عین القضاۀ همدانی پس از بیان تفاوت علم و معرفت، راه شناخت حقیقی را طوری ورای طور عقل دانسته و با انتقاد از فیلسوفان در بحث مفهوم ماهوی ایمان، معنای آن را تصدیق قول انبیاء و پایینترین مرتبه آن را عمل مطابق با اوامر و نواحی الهی بیان میکند. ایمان دارای دو جنبه است: علم و عمل و نشانه آن، «تعظیم لامرالله» «مهرورزی به خلق خدا» است. وی پس از بیان اقسام کفر، اقسامی از آن را پسندیده بلکه لازمه ایمان میداند. در مقابل، ملاصدرا با نگاهی معرفت شناختی فلسفی، در معنای ایمان و کفر، اصالت را به علم و معرفت داده و در همه مراتب ایمان همچون ایمان لفظی، تقلیدی، برهانی و حتی کشفی، نقش اصلی را به معرفت و علم میدهد. او کفر را شدیدترین مرتبه جهل میداند. در این مقاله، دیدگاه عین القضاۀ همدانی (492- 525 ق) و ملاصدرا (۹۷۹-۱۰۵۰ ق) در باره ایمان و کفر و برخی مسائل مهم آنها با روش توصیفی و تحلیلی مورد بررسی تطبیقی قرارگرفته است.
متین السادات عرب زاده؛ امیرحسین خداپرست
چکیده
کرکگور با موضعی ایمانگرایانه به تحلیل رابطهی ایمان و عقل میپردازد. او معتقد است عقلانی کردن ایمان امری متناقض است و هرگز نمیشود ایمان را، که شور و حقیقتی انفسی است، در بند عقلانیت گرفتار کرد. مطهری، برخلاف این نگرش ایمانگرایانه، عقیده دارد مبنای ایمان عقلانیت است، هرچند طریق انفسی یا راه فطرت نیز در وصول به حقیقت نقشآفرین ...
بیشتر
کرکگور با موضعی ایمانگرایانه به تحلیل رابطهی ایمان و عقل میپردازد. او معتقد است عقلانی کردن ایمان امری متناقض است و هرگز نمیشود ایمان را، که شور و حقیقتی انفسی است، در بند عقلانیت گرفتار کرد. مطهری، برخلاف این نگرش ایمانگرایانه، عقیده دارد مبنای ایمان عقلانیت است، هرچند طریق انفسی یا راه فطرت نیز در وصول به حقیقت نقشآفرین است. هم مطهری هم کرکگور به نقش اراده در ایمان قائلاند. هر دو باطن ایمان را تسلیم میدانند و هر دو تصویری از انسان تعالییافته ارائه میکنند. با این حال، کرکگور اساساً متعلق ایمان را امر پارادوکسیکالِ خدای تجسدیافته در قالب بشر میداند در حالی که مطهری، ضمن تأکید بر ایمان عارفانه و شورمندانه، به عقلانی بودن ایمان دینی قائل است. آنچه، بهرغم این اختلافها، مطهری و کرکگور را به یکدیگر نزدیک میکند تلقی آنان از زندگی اخلاقی است، زندگیای که مبنایی ایمانی دارد و شاکلهاش را تسلیم باطنی به خدایی میسازد که فطرت آدمی را سرشته است. به نظر میرسد میتوان برای تلفیق دیدگاههای متفاوت کرکگور و مطهری راهی یافت. جستوجوی ما در پی این راه شورمندی ایمان کرکگوری را با میزانی کمالیافته از تکامل عقلانی نزد مطهری، که متضمن درک محدودیتها و نارساییهای عقل انسانی است، همطراز میکند.
نرگس کریمی واقف؛ عبدالرسول کشفی؛ محمدرضا بیات
چکیده
بحث در باب سازگاری یا ناسازگاری میان قدرت مطلق خداوند و خیرخواهی مطلق او از مباحث اساسی در فلسفه دین از گذشته تا کنون بوده است. از نگاه برخی فیلسوفان دین، لازمه قدرت مطلق خداوند، امکان ارتکاب افعال ضداخلاقی از جانب اوست که با خیرخواهی وی ناسازگار است؛ و لازمه خیرخواهی مطلق او عدم امکان افعال ضداخلاقی است که با قدرت مطلق وی ناسازگار ...
بیشتر
بحث در باب سازگاری یا ناسازگاری میان قدرت مطلق خداوند و خیرخواهی مطلق او از مباحث اساسی در فلسفه دین از گذشته تا کنون بوده است. از نگاه برخی فیلسوفان دین، لازمه قدرت مطلق خداوند، امکان ارتکاب افعال ضداخلاقی از جانب اوست که با خیرخواهی وی ناسازگار است؛ و لازمه خیرخواهی مطلق او عدم امکان افعال ضداخلاقی است که با قدرت مطلق وی ناسازگار است. نلسون پایک با ارائه سه معنا از «قدرت» تلاش میکند که ناسازگاری فوق را حل کند. وی معتقد است که خدا میتواند مرتکب عمل ضداخلاقی شود اما سرشت او چنان است که مانع از تحقق این امر میشود. به باور جاشوا هافمن، راه حل پایک مستلزم نفی ضرورت از خیرخواهی خداوند است. در پاسخ، پایک با پذیرش نفی ضرورت خیرخواهی از خداوند معتقد است که رفع ناسازگاری فوق راهحلی جز پیشنهاد وی ندارد. به نظر میرسد که میتوان با تفکیک ضرورت منطقی و ضرورت متافیزیکی ناظر به عنوان و یا شخص خداوند، از راه حل پایک دفاع کرد. عنوان خداوند در تمام جهانهای ممکن خیرخواه است، اما شخصی که خداست صرفا در جهان واقع خیرخواه است. از این رو وصف ضرورت برای خیرخواهی خداوند همچنان پابرجاست اما این ضرورت ناظر به شخص خداوند نیست تا محدودکننده قدرت مطلق او باشد.
شبنم فرجی؛ سید جواد میری
چکیده
علامه جعفری با تکیه بر مفهوم «فرهنگ مشترک بشری» اندیشمندان مختلف در ازمنه و جوامع گوناگون را با یک دید کلنگرانه مورد توجه قرار میدهد و با روششناسی خاص خود، معرفت دینی را به گونهای صورتبندی میکند که توجه به آن، ما را به بازنگری و بازاندیشی حوزههای متفاوت اندیشه و الگوهای فکری رایج دعوت میکند. او معرفت دینی را برآیند ...
بیشتر
علامه جعفری با تکیه بر مفهوم «فرهنگ مشترک بشری» اندیشمندان مختلف در ازمنه و جوامع گوناگون را با یک دید کلنگرانه مورد توجه قرار میدهد و با روششناسی خاص خود، معرفت دینی را به گونهای صورتبندی میکند که توجه به آن، ما را به بازنگری و بازاندیشی حوزههای متفاوت اندیشه و الگوهای فکری رایج دعوت میکند. او معرفت دینی را برآیند اقالیم هفتگانه معرفتی (علمی، فلسفی، شهودی، حکمی، اخلاقی، عرفانی، مذهبی) میداند. بر این اساس تقسیم معرفت به دو طیف دینی و سکولار کارکرد و مفهوم خود را از دست میدهد. سکولار اساسا نه به معنی غیر دینی یا ضد دینی بلکه مفهومی خاص جامعه مسیحی به معنای غیررهبانی است که مسلمانان با درونی کردن این مفهوم، آن را به عنوان بنیان نظری و فکری زیستجهان خود برگزیدهاند؛ در حالی که دین اسلام هم تفسیر رهبانی و هم تفسیر روحانیتی از دین را نفی میکند و تفقه و ارتباط بیواسطه با خدا را مدنظر قرار میدهد. لذا میتوان به جای دوگانه دینی/ سکولار با توجه به مفهوم «عرف» و «فرهنگ مشترک بشری» صورتبندی جدیدی از زیستجهان اسلام ارائه کرد که ریشه در سنت تاریخی و تعابیر فرهنگی و دینی مسلمانان داشته باشد.
حسین خطیبی؛ رسول رسولی پور؛ امیرعباس علیزمانی
چکیده
استدلال اختفای الاهی، به روایتی که فیلسوف کانادایی، جان ال. شلنبرگ آن را طرح می کند، یکی از استدلال های خداناباوری است که طبق آن، نبود ادله ی کافی به نفع خداباوری خود دلیلی به نفع خداناباوری است. پس از اقامه ی آن، متفکران بسیاری برای پاسخ گویی به آن اقدام کردند که برخی رویکردی بنایی و شمار اندکی نیز رویکرد مبنایی را برگزیده اند. یکی ...
بیشتر
استدلال اختفای الاهی، به روایتی که فیلسوف کانادایی، جان ال. شلنبرگ آن را طرح می کند، یکی از استدلال های خداناباوری است که طبق آن، نبود ادله ی کافی به نفع خداباوری خود دلیلی به نفع خداناباوری است. پس از اقامه ی آن، متفکران بسیاری برای پاسخ گویی به آن اقدام کردند که برخی رویکردی بنایی و شمار اندکی نیز رویکرد مبنایی را برگزیده اند. یکی از این افراد دسته ی دوم، مایکل ری است. او بر این باور است که توجه به تصورات و پیش فرض های نادرست که در پس استدلال اختفای الاهی پنهان شده است به ما کمک می کند نادرستی این استدلال را دریابیم. این نوشته در پی آن است که پس از تقریر استدلال اختفای الاهی و نقدهای مایکل ری به طور کوتاه، به تحلیل و بررسی دیدگاه او بپردازد. نتیجه ای که در پایان حاصل خواهد شد از این قرار است که اگرچه ری ما را به جهت بهتری برای بررسی استدلال اختفای الاهی هدایت می کند اما اگر روش تحلیل او را بر آرای خودش اعمال کنیم، خواهیم دید که نمی تواند به نتیجه ی مطلوب برسد.
ابراهیم رنجبر؛ مهدی منفرد
چکیده
در الهیات از دیرباز اینکه خداوند این جهان را از عدم آفریده یا جهان بهنحوی از انحاء پیشتر وجود داشته، ذهن همگان را به خود درگیر کرده است. فقرۀ نخست باب اول سفر پیدایش را شاید بتوان چالشبرانگیزترین موضعی دانست که ذهن الهیدانان یهودی را در بابِ مسالۀ خلقت به خود مشغول کرده است. از دیگر سو، در سنت فلسفه و کلام اسلامی نیز مسالۀ خلق ...
بیشتر
در الهیات از دیرباز اینکه خداوند این جهان را از عدم آفریده یا جهان بهنحوی از انحاء پیشتر وجود داشته، ذهن همگان را به خود درگیر کرده است. فقرۀ نخست باب اول سفر پیدایش را شاید بتوان چالشبرانگیزترین موضعی دانست که ذهن الهیدانان یهودی را در بابِ مسالۀ خلقت به خود مشغول کرده است. از دیگر سو، در سنت فلسفه و کلام اسلامی نیز مسالۀ خلق از آن جمله اموری بوده که تبیین آن امری گریزناپذیر مینموده. در این مقاله نخست سویههای مختلف فقرۀ نخست باب اول سفر پیدایش و کژتابیهای حائل بر آن را خواهیم کاوید و آنگاه به سراغ سویهای از مفهوم خلق میرویم که ملاصدرا در تفسیر خود از حدیث «کنز مخفی» به دست داده است. بعد از کاوش در فقرۀ مذکور در سفر پیدایش و کنکاش در تفسیر ملاصدرا از حدیث نشان خواهیم داد که تفسیر او از مسالۀ «خلق» در این حدیث تا چه اندازه به روشنتر شدن محتوای عادتگریز فقرۀ اول کمک خواهد کرد. تفسیر ملاصدرا بستری فرآهم خواهد آورد تا یافتههای نوین خود را در بابِ معنای «خلق» در سفر پیدایش در پرتویی تازه بنگیریم. در انتها خواهیم دید که در هر دو سنت خلق به معنای از عدم آفریدن نیست و بدین ترتیب تعبیری نو از «آغاز» به دست خواهیم داد.