اعلی تورانی؛ منیر سلطان احمدی
دوره 3، شماره 1 ، اردیبهشت 1393، صفحه 1-19
چکیده
مرگاندیشی، از دلمشغولیهای دیرپای آدمی و همچنین اندیشمندان معاصر ازجمله پل تیلیش بهشمار میآید. که البته آرای او به جهت غلبة دیدگاه اگزیستانسیالیستی وی در این مسئله، رنگ و بوی نسبتاً متفاوتی مییابد. به طور کلی مسئلة آخرت برای وی معنایی متعالیتر از معنای مصطلح حادثه واپسین دارد که آن عبارت است از استعلای آفرینش در پرتو حیات ...
بیشتر
مرگاندیشی، از دلمشغولیهای دیرپای آدمی و همچنین اندیشمندان معاصر ازجمله پل تیلیش بهشمار میآید. که البته آرای او به جهت غلبة دیدگاه اگزیستانسیالیستی وی در این مسئله، رنگ و بوی نسبتاً متفاوتی مییابد. به طور کلی مسئلة آخرت برای وی معنایی متعالیتر از معنای مصطلح حادثه واپسین دارد که آن عبارت است از استعلای آفرینش در پرتو حیات ابدی. ابدیت در اندیشة وی، امری نیست که در آینده به آن دست یابیم بلکه اکنون و در حیطة کامل هستی حضور دارد. تیلیش بنا بر رویة خود که بهکاربردن برهان بر مسئلة خدا را عین نفی آن میداند، با نقد سه رویکرد تناسخ، بینابین و برزخ در اثبات معاد، با بیان رابطة زمان و ابدیت و تبیین حیات الهی و با پیونددادن حیات ابدی موجودات با حیات الهی، جاودانگی موجودات را به اثبات میرساند. همچنین روشن خواهد شد که تبیینی که تیلیش از معاد ارائه میدهد از عناصر موجود در معاد دینی، همچون بهشت و جهنم، حادثة واپسین، و معاد جسمانی، خالی بوده و با معاد دینی در تعارض است، همچنین محذورات و پیامدهای ناخوشایندی نیز به دنبال دارد
عبدالرحیم سلیمانی
دوره 3، شماره 1 ، اردیبهشت 1393، صفحه 21-41
چکیده
جان هیک، فیلسوف دین مشهور انگلیسی معاصر، از یک سو خود را مسیحی میداند و از سوی دیگر قائل به تکثرگرایی دینی است، به این معنا که ادیان دیگر را نیز حق و نجاتبخش میشمارد. او میگوید مطالعة وضعیت متدینان به ادیان متفاوت، پذیرش تکثرگرایی را ضروری میکند. او در گام دوم با اسطورهشمردن آموزههای اساسی مسیحیت، از انحصارگرایی مسیحی میگریزد ...
بیشتر
جان هیک، فیلسوف دین مشهور انگلیسی معاصر، از یک سو خود را مسیحی میداند و از سوی دیگر قائل به تکثرگرایی دینی است، به این معنا که ادیان دیگر را نیز حق و نجاتبخش میشمارد. او میگوید مطالعة وضعیت متدینان به ادیان متفاوت، پذیرش تکثرگرایی را ضروری میکند. او در گام دوم با اسطورهشمردن آموزههای اساسی مسیحیت، از انحصارگرایی مسیحی میگریزد و بین مسیحیت و تکثرگرایی جمع میکند. او در گام سوم با قائلشدن به اینکه ادیان گوناگون از منظرهای متفاوت به حقیقت متعالی نگاه کردهاند و به همین جهت هرکدام بخشی از حقیقت را بیان میکنند، و نیز قائلشدن به اینکه هدف گزارههای دینی، نه خبر از واقع، بلکه تغییر درون انسانهاست، مسئلة تعارض دعاوی ادیان را حل میکند. سخن این نوشتار این است که هیک در جمع بین مسیحیت و تکثرگرایی و نیز حل مسئلة تعارض دعاوی ادیان موفق نبوده است
علی افضلی؛ مریم شادی
دوره 3، شماره 1 ، اردیبهشت 1393، صفحه 43-65
چکیده
موضوع امکان اعادة معدوم و هویت انسان در قیامت، یکی از مهمترین و در عین حال چالشبرانگیزترین مباحث فلسفی و کلامی در تفکر اسلامی است. این موضوع با همة انضمامها و بایستههای آن در تقریرات فلاسفة مسلمان به شکلها و صورتهای متنوعی آورده شده و مورد بحث قرار گرفته است. آرای علامه حلی به عنوان یکی از دانشمندان مسلمان به سبب غنای مطالب ...
بیشتر
موضوع امکان اعادة معدوم و هویت انسان در قیامت، یکی از مهمترین و در عین حال چالشبرانگیزترین مباحث فلسفی و کلامی در تفکر اسلامی است. این موضوع با همة انضمامها و بایستههای آن در تقریرات فلاسفة مسلمان به شکلها و صورتهای متنوعی آورده شده و مورد بحث قرار گرفته است. آرای علامه حلی به عنوان یکی از دانشمندان مسلمان به سبب غنای مطالب و شرح پیوستة آنها با سایر موضوعات، بسیار مورد توجه است. وی نوع دیدگاهی که یک متفکر دربارة ماهیت انسان دارد را در نگاه به هویت او در قیامت بسیار مؤثر دانسته است. علامه حلی درنهایت با انتخاب رویکردی جسمانیمحور به حقیقت انسان، بدن معادی وی را متشکل از اجزای اصلی غیر فانی محسوب و امکان اعادة معدوم را باطل میشمارد
جهانگیر مسعودی؛ فائزه طلوع برکاتی
دوره 3، شماره 1 ، اردیبهشت 1393، صفحه 67-95
چکیده
نظریههای کلامی عمدتاً در مبانی فلسفی پیشین ریشه دارند و برای نقد آنها میتوان ریشههای آنها را کاوید و نقد کرد. از این رو در این مقاله، ریشههای فلسفی نظریة بسط تجربة نبوی بررسی و تحلیل شده است تا زمینة نقد نظریة مزبور فراهمتر شود. در این تحلیل، از مبانی فلسفی عبدالکریم سروش در طرح نظریة بسط تجربة نبوی پرده برداشته شده و نشان ...
بیشتر
نظریههای کلامی عمدتاً در مبانی فلسفی پیشین ریشه دارند و برای نقد آنها میتوان ریشههای آنها را کاوید و نقد کرد. از این رو در این مقاله، ریشههای فلسفی نظریة بسط تجربة نبوی بررسی و تحلیل شده است تا زمینة نقد نظریة مزبور فراهمتر شود. در این تحلیل، از مبانی فلسفی عبدالکریم سروش در طرح نظریة بسط تجربة نبوی پرده برداشته شده و نشان داده شده که نظریة یادشده بسیار وامدار رویکرد سوبژکتیویستی کانت و پوپر، بازیهای زبانی ویتگنشتاین و هرمنوتیک فلسفی گادامر است.
زهرا کاراندیش؛ عبدالرسول کشفی
دوره 3، شماره 1 ، اردیبهشت 1393، صفحه 97-125
چکیده
نظریة علم میانی یکی از راهحلهای جبرگرایی الهیاتی است. بر مبنای جبرگرایی الهیاتی، اگر علم خداوند به رویدادهای آینده، ازجمله افعال انسان، خطاناپذیر باشد، انسان کاری جز آنچه خداوند از پیش میداند نمیتواند بکند، از این رو، در افعال خود مجبور است. این نظریه با اعتقاد به اینکه خداوند به تمام شرطیهای خلاف واقع که در مورد موجودات ...
بیشتر
نظریة علم میانی یکی از راهحلهای جبرگرایی الهیاتی است. بر مبنای جبرگرایی الهیاتی، اگر علم خداوند به رویدادهای آینده، ازجمله افعال انسان، خطاناپذیر باشد، انسان کاری جز آنچه خداوند از پیش میداند نمیتواند بکند، از این رو، در افعال خود مجبور است. این نظریه با اعتقاد به اینکه خداوند به تمام شرطیهای خلاف واقع که در مورد موجودات مختار صادق است، علمِ پیشاارادی دارد، به حل معضل یادشده میپردازد. در این مقاله پس از توضیح این نظریه، به دیدگاه ویلیام هاسکر، فیلسوف دین آمریکایی، میپردازیم. هاسکر بر این باور است که اصولاً شرطی خلاف واقع اختیار، که بنیان نظریة علم میانی است وجود ندارد، پس نظریة علم میانی باطل است. در این مقاله، با تکیه بر آرای توماس فلینت، نشان میدهیم که برخی از مبانی هاسکر در نفی علم میانی خداوند نادرست، و از این رو، دیدگاه او مخدوش است
منصور نصیری
دوره 3، شماره 1 ، اردیبهشت 1393، صفحه 127-141
چکیده
آنتونی کنی، بر آن است که تجربههای دینی حجیت معرفتشناختی ندارند. استدلال او، بر تحلیل ماهیت تجربة دینی مبتنی است. از نظر او، تجربة دینی یا ادراک حسی است یا ادراک غیر حسی. با توجه به اینکه نمیتوان تجربة دینی را ادراک حسی دانست، لاجرم باید ادراک غیر حسی باشد؛ اما ادراک غیر حسی دانستن تجربة دینی، مستلزم آن است که نحوهای از وحی باشد ...
بیشتر
آنتونی کنی، بر آن است که تجربههای دینی حجیت معرفتشناختی ندارند. استدلال او، بر تحلیل ماهیت تجربة دینی مبتنی است. از نظر او، تجربة دینی یا ادراک حسی است یا ادراک غیر حسی. با توجه به اینکه نمیتوان تجربة دینی را ادراک حسی دانست، لاجرم باید ادراک غیر حسی باشد؛ اما ادراک غیر حسی دانستن تجربة دینی، مستلزم آن است که نحوهای از وحی باشد و لازمة وحیدانستن تجربة دینی، فرض وجود خدا پیش از تحقق تجربة دینی است. از نظر جف جوردن، استدلال کنی راه به جایی نمیبرد؛ زیرا، مهمترین مقدمات استدلال کنی عبارتاند از مقدمة (2) (تجربههای دینی ادراک حسی نیستند) و مقدمة (4) (اگر تجربههای دینی ادراک غیر حسی باشند، در این صورت بهتنهایی نمیتوانند باور به خدا را توجیه کنند). جوردن با تحلیل مقدمة (2) آن را کاذب میداند. از سوی دیگر، از نظر او، مقدمة (4) فقط در صورتی صادق است که دیدگاه گزارهای دربارة وحی صادق و دیدگاه غیر گزارهای کاذب باشد؛ اما هیچ دلیل قانعکنندهای بر صادقدانستن دیدگاه گزارهای و کاذبدانستن دیدگاه غیر گزارهای دربارة وحی وجود ندارد. و با پذیرش دیدگاه غیر گزارهای، مقدمة (4) صادق نخواهد بود. ما در این مقالة به بررسی نزاع این دو و داوری در این باره پرداختهایم. جوردن دربارة مقدمة (2) درنهایت معتقد میشود که میتوان تجربههای دینی حسی داشت؛ اما نگارنده، ادلة او در این باره را بررسی و رد کردهام. دربارة مقدمة (4) نیز استدلال جوردن را ناقص و ناکافی دانسته آن را رد کردهام