مستانه کاکایی؛ حسن عباسی حسین آبادی
دوره 6، شماره 1 ، اردیبهشت 1396، صفحه 1-17
چکیده
ابنسینا بر اساس وجودشناسی، خداشناسی را تبیین میکند و برای اثبات خدا استدلالی مبتنی بر وجودشناسی بیان میکند. اصل مهم وجودی او تمایز میان وجود و ماهیت است. بر اساس این تمایز، موجودات به دو قسم واجب و ممکن تقسیم میشوند. در واجبالوجود تمایز وجود و ماهیت بیمعناست و در ممکنات چنین تمایزی برقرار است. پرسش اولیه این است که ابنسینا ...
بیشتر
ابنسینا بر اساس وجودشناسی، خداشناسی را تبیین میکند و برای اثبات خدا استدلالی مبتنی بر وجودشناسی بیان میکند. اصل مهم وجودی او تمایز میان وجود و ماهیت است. بر اساس این تمایز، موجودات به دو قسم واجب و ممکن تقسیم میشوند. در واجبالوجود تمایز وجود و ماهیت بیمعناست و در ممکنات چنین تمایزی برقرار است. پرسش اولیه این است که ابنسینا چه تصوری از خدا دارد؟ مفهوم خدا نزد او چیست؟ ویژگیهای آن کدام است؟ مفهوم خدا نزد ابنسینا با دو بیان مطرح شده است «الحقیقه الأول الإنیه» و نیز «واجبالوجود ماهیته آنیته». حال پرسش اصلی این است که این دو عبارت در نتیجة بحث چه تفاوتی باهم دارند؟ آیا اینکه یکبار ابنسینا واجبتعالی را «انیّت محض» میداند و در جای دیگر از عینیت وجود و ماهیت او سخن میگوید به تناقضگویی دچار نشده است؟ در این نوشتار برآنیم پس از بررسی این دو عبارت به حل این مسئله بپردازیم و برای این امر، از تحلیل ویژگیهای واجبالوجود نیز بهره میگیریم.
سیده سعیده میرصدری؛ منصور نصیری
دوره 6، شماره 1 ، اردیبهشت 1396، صفحه 19-44
چکیده
در بحث زبان دین، معناداری گزارههای دینی یکی از چالشهای پیش رویِ فلاسفة دین است. در میانِ نظریهها و پاسخهای داده شده، نظریة نمادگرایی دینی پل تیلیش اهمیت ویژهای دارد. براساس این نظریه، تمامی گزارههای دینی به غیر از گزارة «خدا وجود دارد» نماد هستند. وی با تمایز قائل شدن بین نماد و نشانه، و غیرلفظی و نمادین خواندن ...
بیشتر
در بحث زبان دین، معناداری گزارههای دینی یکی از چالشهای پیش رویِ فلاسفة دین است. در میانِ نظریهها و پاسخهای داده شده، نظریة نمادگرایی دینی پل تیلیش اهمیت ویژهای دارد. براساس این نظریه، تمامی گزارههای دینی به غیر از گزارة «خدا وجود دارد» نماد هستند. وی با تمایز قائل شدن بین نماد و نشانه، و غیرلفظی و نمادین خواندن گزارههای دینی، سخنگفتن از خداوند را بیمعنا نمیداند و بدینترتیب به چالش اصلی پیش روی دینداران که از جانب پوزیتیویستها مطرح شده بود پاسخ میدهد. تفسیر نمادین از زبان دین تلاش دارد تا توضیح دهد که چگونه زبان دینی میتواند معرفتبخش باشد. اما اشکال اصلی وارد بر نظریة وی این است که با قبول پیشفرض حداکثری او در باب نمادینبودن تمامی گزارههای دینی و زبان دین، دیگر نمیتوان به نحو حقیقی و غیرنمادین در باب خدا سخن گفت. بنابراین راه برای شناخت و ارتباط برقرارکردن با خداوند بسته شده و تفسیر نمادین وی بیش از آنکه تفسیری الاهیاتی باشد، تبدیل به یک تفسیر متافیزیکی میشود و تا جایی پیش میرود که حتی مسیحیت را از درون خالی میکند و جز پوستهای از آن باقی نمیگذارد. شناخت و فهم این نظریة پیچیدة تیلیش فقط با شناخت دغدغههای فلسفی ـ الاهیاتی وی و فقط در چهارچوب کل نظام فکریاش امکانپذیر است.
فروغ السادات رحیم پور؛ محمد جواد ذریه؛ زهرا آبیار
دوره 6، شماره 1 ، اردیبهشت 1396، صفحه 45-64
چکیده
پرسش از معنای زندگی و جاودانگی انسان، از جملة دغدغههای بنیادینی است که از دیرباز ذهن اندیشهوران را به خود مشغول ساخته است. باور به حیات پس از مرگ و جاودانگی در نوع تفسیر انسان از زندگی و در معناداری یا بیمعنایی آن نقش مهمی دارد. ملاصدرا بر اساس عناصری از نظام فلسفی خویش همچون تجرد نفس، حرکت جوهری، حدوث جسمانی و بقای روحانی نفس ...
بیشتر
پرسش از معنای زندگی و جاودانگی انسان، از جملة دغدغههای بنیادینی است که از دیرباز ذهن اندیشهوران را به خود مشغول ساخته است. باور به حیات پس از مرگ و جاودانگی در نوع تفسیر انسان از زندگی و در معناداری یا بیمعنایی آن نقش مهمی دارد. ملاصدرا بر اساس عناصری از نظام فلسفی خویش همچون تجرد نفس، حرکت جوهری، حدوث جسمانی و بقای روحانی نفس و با ارائة تبیینی متفاوت از پدیدة مرگ، ایدهای را مطرح کرد که فهم دقیق آن بر پیوند میان اعتقاد به جاودانگی نفس و معناداری زندگی صحه میگذارد. رویکردی که ملاصدرا برای اثبات جاودانگی نفس انسان برگزیده، فلسفی است و نمودهای آن در مسئلة معناداری قابل توجه است. با توجه به ابعاد جاودانگی انسان و معناداری زندگی در نظر ملاصدرا، انسان ایمانی، انسان عقلانی و انسان اخلاقی ملازم یکدیگرند. در این مقاله با روشی توصیفی-تحلیلی در ابتدا مؤلفههای مهم در جاودانگی و معناداری زندگی را بررسی خواهیم کرد، سپس نقش اعتقاد به جاودانگی نفس در معنای زندگی را با توجه به مبانی حکمت صدرایی تبیین میکنیم.
تهامه انصاریان؛ نرگس نظرنژاد
دوره 6، شماره 1 ، اردیبهشت 1396، صفحه 65-88
چکیده
نانسی مورفی، فیلسوف و متأله معاصر آمریکایی کوشیده است تا با استفاده از فیزیک کوانتوم، تبیین جدیدی از فاعلیت خداوند در عالم ارائه کند. به اعتقاد وی، هر نظریهای که در باب فاعلیت خداوند در جهان مطرح میشود، در صورتی پذیرفتنی است که با علم و الهیات سازگار باشد. مورفی برای تبیین دیدگاه خود در باب عملکرد خداوند در جهان از «علیت پایین ...
بیشتر
نانسی مورفی، فیلسوف و متأله معاصر آمریکایی کوشیده است تا با استفاده از فیزیک کوانتوم، تبیین جدیدی از فاعلیت خداوند در عالم ارائه کند. به اعتقاد وی، هر نظریهای که در باب فاعلیت خداوند در جهان مطرح میشود، در صورتی پذیرفتنی است که با علم و الهیات سازگار باشد. مورفی برای تبیین دیدگاه خود در باب عملکرد خداوند در جهان از «علیت پایین به بالا» بهره میبرد. او خداوند را متغیر پنهان در سطح کوانتومی میداند. در نتیجه، با استفاده از عدم تعینی که در این سطح وجود دارد، فاعلیت خداوند را توضیح میدهد. از نظر مورفی هیچ رویداد تصادفیای در سطح کوانتومی وجود ندارد و هنگام رخداد فعل الهی، قوانین طبیعت نقض نمیشوند. در مقالۀ حاضر، پس از تلاش برای ارائة تبیین دقیقی از دیدگاه نانسی مورفی، نقدهای واردشده بر دیدگاه او طرح و بررسی شدهاند
حبیب مظاهری؛ امیرعباس علیزمانی
دوره 6، شماره 1 ، اردیبهشت 1396، صفحه 89-107
چکیده
پیوند میان «آزادی» و «رنج» به نحو شهودی روشن نیست؛ زیرا در نگاه اول «آزادی» ظاهراً فقط دربرگیرندة اشارات ضمنی مثبت بلاواسطه است اما آزادی روی تیرهای دارد که همراه با رنج وجودی است. آزادی از منظر انسان خالق از لحاظ روانی سرشار از اضطراب است از این جهت که ما به عمیقترین مفهوم، مسئول خودمان هستیم؛ نهتنها برای جهان ...
بیشتر
پیوند میان «آزادی» و «رنج» به نحو شهودی روشن نیست؛ زیرا در نگاه اول «آزادی» ظاهراً فقط دربرگیرندة اشارات ضمنی مثبت بلاواسطه است اما آزادی روی تیرهای دارد که همراه با رنج وجودی است. آزادی از منظر انسان خالق از لحاظ روانی سرشار از اضطراب است از این جهت که ما به عمیقترین مفهوم، مسئول خودمان هستیم؛ نهتنها برای جهان درونی بلکه برای جهان بیرونی نیز مسئول هستیم. تکلیف هر فرد تألیف دنیا و انسانیت خویش است. انسان نمیتواند از این مسئولیت و از این آزادی اجتناب کند. مهمترین عامل رنجزا بودن آزادی در اندیشة یالوم نوع معرفتشناسی اگزیستانسیالیستی است که معتقد است انسان در این دنیا پرتاب شده است و برای ساخت خویش نه قانونی در اختیار دارد و نه مبدأ ماورایی وجود دارد تا او را راهنمایی دهد، اما در معرفتشناسی مولانا هم خدا وجود دارد هم قانون. در اینجا آنچه باعث رنجزا شدن آزادی است نحوة عملکردن به قانون است؛ مسئله این است که آیا انسان میتواند در جنگی بیپایان تکلیف الهی که همانا آفرینش انسانیت است موفق شود.
علی رحیمی شاهرخت؛ علی حقی
دوره 6، شماره 1 ، اردیبهشت 1396، صفحه 109-126
چکیده
یکی از نظریههای عرصة دینپژوهی معاصر ایران پروژة «عقلانیت و معنویت» مصطفی ملکیان است. این نظریه با محور قراردادن مؤلفههای اجتنابناپذیر مدرنیته به مواجهه با دین سنتی میرود و ضمن مقایسه این مؤلفهها با ویژگیهای اصلی دین سنتی، حکم به تباین میان دینداری و مدرنبودن میکند. فهم سنتی از دین را در جهان مدرن کارآمد نمیداند ...
بیشتر
یکی از نظریههای عرصة دینپژوهی معاصر ایران پروژة «عقلانیت و معنویت» مصطفی ملکیان است. این نظریه با محور قراردادن مؤلفههای اجتنابناپذیر مدرنیته به مواجهه با دین سنتی میرود و ضمن مقایسه این مؤلفهها با ویژگیهای اصلی دین سنتی، حکم به تباین میان دینداری و مدرنبودن میکند. فهم سنتی از دین را در جهان مدرن کارآمد نمیداند و فهمی جدید از دین (معنویت) را که سازگار با مؤلفههای مدرنیته است معرفی میکند. این مقاله کوشیده است تصویری روشن و شفاف از ارکان اصلی این نظریه، که عبارتاند از عقلانیت، معنویت و زندگی اصیل، ارائه دهد. در ابتدا مراد ملکیان از دین بیان میشود و بعد از آن تقریری از نظریۀ عقلانیت و معنویت ارائه خواهد شد و بهکوتاهی نقدهایی که علیه این نظریه ارائه کردهایم، و عناوین آنها در زیر آمده است، اشاره میشود. 1. ابهام در تقسیمبندی دین؛ 2. عدول از مبنا؛ 3. صورتبندی نادرست از استدلال و تبعیت از استدلال و ناسازگاری آن با همة اقسام تعبد؛ 4. تاریخیبودن دین؛ 5. ابهام در نقطه تمایز میان معنویت و عقلانیت؛ 6. نبود برنامهای برای اجتماع و کار جمعی؛ 7. شرایط سخت معنویت برای عموم مردم.