حسن عباسی حسین آبادی
چکیده
بحث از مفهوم خدا با بررسی صفات خدا و نسبت آن با ذات و وجود خداوند بهدست میآید. هریک از فلاسفۀ پیش از افلوطین، بنا بر مبانی خود این مسئله را بررسی کردهاند. پرسش ما این است که مفهوم خدا در انئادها و اثولوجیا چگونه تبیین میشوند؟ چقدر با هم همپوشانی دارند؟ و چه تفاوتی دارند؟ آیا میتوان آندو را یکی دانست و یک تبیین برای هردو ارائه ...
بیشتر
بحث از مفهوم خدا با بررسی صفات خدا و نسبت آن با ذات و وجود خداوند بهدست میآید. هریک از فلاسفۀ پیش از افلوطین، بنا بر مبانی خود این مسئله را بررسی کردهاند. پرسش ما این است که مفهوم خدا در انئادها و اثولوجیا چگونه تبیین میشوند؟ چقدر با هم همپوشانی دارند؟ و چه تفاوتی دارند؟ آیا میتوان آندو را یکی دانست و یک تبیین برای هردو ارائه داد؟ مفهوم خدا در انئادها و اثولوجیا یکی نیست؛ گاه با هم در یک راستا هستند و گاه در تضاد و تقابلند. کتاب اثولوجیا در مسئلۀ «خدا» رویکردی ارسطویی دارد و از وجود، علیت و فعل محض سخن میگوید اما در انئادها، خدا «واحد» و «فراوجود» است. ذکر تمثیلهای خورشید، آتش و نور در انئادها بیشتر یادآور افلاطون و متأثر از اوست. در این مقاله باید ابتدا بدانیم مراد از «وجود» در انئادها و اثولوجیا چیست؟ سپس، شاخصههای دیگر خداوند در انئادها و اثولوجیا را بررسی میکنیم تا به فهمی مناسب از مسئلۀ خدا و همچنین، مفهوم خدا در اندیشۀ افلوطین برسیم.
سارا قزلباش؛ سید مصطفی شهرآئینی
چکیده
بر اساس دیدگاه ویتگنشتاین دوم، بررسی معناداری و فهم باورها، به نظام «بیان معنا» یا محاسبات معناشناختی مربوط میشود. هر نظام زبانشناختی بهمثابه یک «بازی زبانی» که برگرفته از نحوهای از زندگی است، روش و قاعدهای برای بیان معنا و فهم آن ایجاد کرده است». این رویکرد، الگوی «قاعدهمندی» را برای فهم و توجیه باورهای ...
بیشتر
بر اساس دیدگاه ویتگنشتاین دوم، بررسی معناداری و فهم باورها، به نظام «بیان معنا» یا محاسبات معناشناختی مربوط میشود. هر نظام زبانشناختی بهمثابه یک «بازی زبانی» که برگرفته از نحوهای از زندگی است، روش و قاعدهای برای بیان معنا و فهم آن ایجاد کرده است». این رویکرد، الگوی «قاعدهمندی» را برای فهم و توجیه باورهای مختلف معرفی میکند، به نحوی که ما معناداری یک باور را بر اساس قواعد و تکنیکهای کاربرد کلمات در آن بازی زبانی، تبیین و محاسبه میکنیم. اما ویتگنشتاین، فهم باورهای دینی بر اساس این الگو را غیرممکن دانسته و باورهای دینی را بهمثابه یک «نگرش»، بهدلیل برخورداری از وجه تصویری مبهم، متعلق فهم قاعدهمند نمیداند. با این حال، با توجه به اینکه از نظر وی، تصاویر دارای وجه التفاتی هستند، نه تطبیقی، این مقاله درصدد است نشان دهد که با توجه به وجه «ارتباطی» فهم و نیز التفاتی بودنِ تصویر دینی، وجه ارجاعی معنای دینی، محتوای پدیداری جهان بهمثابه امر وجودی یا اطلاعات بوده ولذا میتوان با توجه به وجه ارتباطی فهم و معنا، «قاعدهمندی» را الگویی برای بررسی معناداری و فهم باورهای دینی دانست.
قربان علمی
چکیده
این مقاله با مطالعۀ تاریخی، واژگانی و الهیاتی رسالههای پولس و آنچه در اعمال رسولان دربارۀ وی آمده است، به بررسی مفهوم خدا در اندیشۀ او میپردازد. یافتههای پژوهش نشان میدهد که اعتقاد به خدای حقیقی، یگانه شالودۀ اندیشۀ پولس است. اما این خدای یکتا، خدای پدر نیز هست. یگانگی خدا بیانگر قدرت، بزرگی و بیهمتاییِ و پدر بودنش، نشانۀ خیرخواهی، ...
بیشتر
این مقاله با مطالعۀ تاریخی، واژگانی و الهیاتی رسالههای پولس و آنچه در اعمال رسولان دربارۀ وی آمده است، به بررسی مفهوم خدا در اندیشۀ او میپردازد. یافتههای پژوهش نشان میدهد که اعتقاد به خدای حقیقی، یگانه شالودۀ اندیشۀ پولس است. اما این خدای یکتا، خدای پدر نیز هست. یگانگی خدا بیانگر قدرت، بزرگی و بیهمتاییِ و پدر بودنش، نشانۀ خیرخواهی، محبت و حسننیت اوست. بهگفته پولس «برای ما یک خدا وجود دارد، خدای پدر». این خدا، ضمن برخورداری از همۀ صفات کمالی بیانشده در ادیان توحیدی، خالق و نجاتبخش نیز هست؛ زیرا «همهچیز از او، توسط او و برای او بهوجود آمدهاند». بااینحال، مسیح وسیله و عامل او در آفرینش و نجات است؛ البته این بهمعنی غیر فعال بودن خدا نیست، مسیح همهچیز خود را از خدا دارد. خلقت و مشیت بهدست خدا است. پولس جز در یک مورد (بند 5/ فصل 9/ نامه به رومیان) که به قرائت و تفسیر جانبدارانه و بهیقین سست برمیگردد، میان خدا و عیسیمسیح تفاوت اساسی قائل شده و از مسیح هرگز تعبیر به خدا نمیکند.
علی صادقی؛ رضا اکبری
چکیده
مفهوم «بیمعنا» در تراکتاتوس و سایر آثار منسوب به دورة اول فکری ویتگنشتاین، همچون یادداشتها و سخنرانی دربارة اخلاق، مفهومی محوری است که تفاسیر مختلفی از آن ارائه شده است. تفسیر سنتی (یا متافیزیکی) یکی از باسابقهترین تفاسیر این مفهوم است که پیتر هکر، الیزابت آنسکوم، هانسـیوهان گلاک ارائه کردهاند؛ بر اساس این تفسیر، ...
بیشتر
مفهوم «بیمعنا» در تراکتاتوس و سایر آثار منسوب به دورة اول فکری ویتگنشتاین، همچون یادداشتها و سخنرانی دربارة اخلاق، مفهومی محوری است که تفاسیر مختلفی از آن ارائه شده است. تفسیر سنتی (یا متافیزیکی) یکی از باسابقهترین تفاسیر این مفهوم است که پیتر هکر، الیزابت آنسکوم، هانسـیوهان گلاک ارائه کردهاند؛ بر اساس این تفسیر، ویتگنشتاین به دستهای از حقایق «بیانناپذیر» قائل است. بر اساس این تفسیر و بر مبنای این نوع از حقایق، خوانشی از ویتگنشتاین شکل گرفته که او را در امتداد سنت الهیات سلبی قرار میدهد. در این مقاله، ابتدا این تفسیر سنتی از فلسفة ویتگنشتاین اول تبیین میگردد، سپس به ارتباطی که برخی شارحان بین ویتگنشتاین اول و سنت الهیات سلبی برقرار کردهاند، پرداخته میشود و در پایان، ضمن بیان چند ملاحظة انتقادی، روشن میگردد که علیرغم وجود برخی شباهتهای اولیه، فلسفة متقدم ویتگنشتاین نهتنها سنخیتی با الهیات سلبی ندارد بلکه میتواند کاملاً در برابر آن قرار گیرد.
محمدجواد رضایی ره
چکیده
نظریة «ذاتی و عرضی در ادیان»، آموزههای هر دینی را به دو دستة ذاتیات و عرضیات تقسیم میکند. در این نظریه ذاتی دین عبارتاست از زیرانداز، مضمون و محتوا، گوهر و مقصد دین. در مقابل، عرضی دین عبارتاست از روانداز، قالب، پوسته، غبار و زنگار دین. بر اساس این نظریه، همانطور که در ضربالمثلها، ظاهر الفاظ غیر از محتوا است و ظاهر عرضی ...
بیشتر
نظریة «ذاتی و عرضی در ادیان»، آموزههای هر دینی را به دو دستة ذاتیات و عرضیات تقسیم میکند. در این نظریه ذاتی دین عبارتاست از زیرانداز، مضمون و محتوا، گوهر و مقصد دین. در مقابل، عرضی دین عبارتاست از روانداز، قالب، پوسته، غبار و زنگار دین. بر اساس این نظریه، همانطور که در ضربالمثلها، ظاهر الفاظ غیر از محتوا است و ظاهر عرضی است و محتوا ذاتی، و نیز همانطور که مثنوی ذاتیات و عرضیاتی دارد، دین اسلام نیز ذاتیات و عرضیاتی دارد. از آنجا که اسلام با ذاتیاتش اسلام است، نه با عرضیاتش، اعتقاد و التزام به عرضیات لازم نیست و میتوان متناسب با شرایط هر جامعه، آنها را تغییر داد. بررسی مستندات نشان میدهد که تنها مستند این نظریه مغالطة تمثیل است. گذشته از آن، نظریهپرداز بهویژه در موضع بیان معیارهای تفکیک عرضی از ذاتی، چندبار دچار مغالطة مصادره به مطلوب شده است. تعریفهای ناسازگار از ذاتی و عرضی، فهم غلط از قواعد منطقی و استنتاج نادرست از آنها، بهرهمندی نادرست از نظریة شباهت خانوادگی، اسناد نظریة افلاک بطلمیوسی به قرآن و خلط احکام تاریخی با احکام اعتقادی، از دیگر لغزشهای سروش در بیان این نظریه است.
فاطمه محمد؛ محمد اکوان
چکیده
نوشتار حاضر با هدف تبیین دیدگاه هایدگر در خصوص ساحت الوهی و درنهایت مفهوم «خدا» به شیوه توصیفی- تحلیلی با تفسیر و تحلیل محتوای آثار هایدگر به نگارش درآمده است. از اینرو سؤال اصلی این نوشتار آن است که آیا میتوان از امکان باور به «خدا» نزد هایدگر سخن گفت که در این وادی سکوت اختیار کرده و با پروردن ایمان خارج از اشکال سنتی، ...
بیشتر
نوشتار حاضر با هدف تبیین دیدگاه هایدگر در خصوص ساحت الوهی و درنهایت مفهوم «خدا» به شیوه توصیفی- تحلیلی با تفسیر و تحلیل محتوای آثار هایدگر به نگارش درآمده است. از اینرو سؤال اصلی این نوشتار آن است که آیا میتوان از امکان باور به «خدا» نزد هایدگر سخن گفت که در این وادی سکوت اختیار کرده و با پروردن ایمان خارج از اشکال سنتی، به ساحت قدس نظر داشته است؟ از اینرو با اشاره به تأثیرپذیری هایدگر از الهیات مسیحی نشان داده میشود که وی با تفسیری متفاوت در پی روگردانی از الهیات و مابعدالطبیعه سنتی و گذر از آن، ناقد جامعه دیندار متظاهر و پایبند به نظام تئولوژیک بوده و در دریافت حضوری و گشودگی به ساحت وجود، گوشسپاری به ندای لوگوس را به تصویر کشیده و درنهایت سکوت اختیار کرده است. به این ترتیب بدون اینکه بتوان از خداشناسی نزد هایدگر سخن گفت، باید توجه به وجود و هستی مطلق را نزد وی که همانا در عدم جلوهگر است، همان توجه به اصل و منشأ هستی یا «خدا» دانست که تنها بر دازاین عرضه میگردد.