فاطمه سعیدی؛ عبدالرسول کشفی؛ امیرعباس علیزمانی
چکیده
خداباوری شکاکانه یکی از انواع پاسخهای فیلسوفان خداباور در واکنش به مسئلۀ قرینهای شر است. این رویکرد که خود دربردارندۀ مجموعهای از آراست، با تکیه بر محدودیت قوای شناختی بشر و پیچیدگی و ژرفای واقعیت ارزشی، در ادعای گزافبودن شرور تردید میافکند. این مقاله مبتنی بر آرای برگمن، از فیلسوفان برجستۀ این حوزه، است. برگمن با مطرحکردن ...
بیشتر
خداباوری شکاکانه یکی از انواع پاسخهای فیلسوفان خداباور در واکنش به مسئلۀ قرینهای شر است. این رویکرد که خود دربردارندۀ مجموعهای از آراست، با تکیه بر محدودیت قوای شناختی بشر و پیچیدگی و ژرفای واقعیت ارزشی، در ادعای گزافبودن شرور تردید میافکند. این مقاله مبتنی بر آرای برگمن، از فیلسوفان برجستۀ این حوزه، است. برگمن با مطرحکردن فرضهای شکاکانۀ خود که مبتنی بر اصل «نمونة بارز» هستند، میکوشد تا استدلال ویلیام رو را به چالش بکشد. مقالات برگمن در این حوزه، تأثیرگذار و بهشدت بحثبرانگیز شدند. یکی از نقدهایی که به آرای او شده است، قرارگرفتن خداباوری شکاکانه در بنبستی اخلاقی است. منتقدان بر این باورند که این رویکرد هم از جنبۀ نظری اخلاق (توجیه اخلاقی) به بنبست میرسد، و هم از جنبۀ عملی اخلاق؛ از نظر آنان این موضع دقیقاً مخالف رویکرد ما در اخلاق روزمره است و بههیچوجه مطلوب و پذیرفتنی نیست، لذا خداباوری شکاکانه پذیرفتنی نیست. برگمن درمقابل، گرچه محدودیت در حوزۀ ارزشها را میپذیرد، آن را مانعی برای فعل اخلاقی نمیداند. این مقاله میکوشد ابتدا موضع برگمن را روشن کند، آنگاه به تقریر نقدهای واردشده و پاسخهای مطرحشده بپردازد. درنهایت روشن میشود با تکیه بر وظیفهگرایی اخلاقی و تاکید بر جایگاه اخلاقی متفاوت انسان و خداوند میتوان از بنبست شکاکیت اخلاقی رهایی جست.
زینب شکیبی
چکیده
فیلیپس معتقد است بهکارگیری مفاهیم دینی توسط مؤمنان، یگانه ابزار برای فهم معنای خدا در بازی زبان دینی است، نه مطابقت با واقعیت خارجی. او بر همین اساس میگوید ادراک حقیقت الهی خارج از نحوة زندگی دینی باعث سقوط به ورطة مغالطة تعالی زبان دینی خواهد شد. لذا نگاه مبتنی بر ترس از عذاب الهی و یا امید به پاداش خداوند را طرد میکند. او با پذیرش ...
بیشتر
فیلیپس معتقد است بهکارگیری مفاهیم دینی توسط مؤمنان، یگانه ابزار برای فهم معنای خدا در بازی زبان دینی است، نه مطابقت با واقعیت خارجی. او بر همین اساس میگوید ادراک حقیقت الهی خارج از نحوة زندگی دینی باعث سقوط به ورطة مغالطة تعالی زبان دینی خواهد شد. لذا نگاه مبتنی بر ترس از عذاب الهی و یا امید به پاداش خداوند را طرد میکند. او با پذیرش درونگرایی، گرامر عشق خداوند را همان باور به خدا میداند که در آن هیچ فریبی راه ندارد و این عشق در رفتار مؤمنان ظهور مییابد. فیلیپس در موضوع گرامر لطف الهی معتقد است، لطف الهی یعنی به همة موجودات به منزلة مظاهر و آثار خداوند نگریسته شود و به آنها محبت شود. او تعالی خداوند را نیز به معنای پذیرش مخلوقبودن خود و اظهار و تواضع در برابر وی میداند. ازهمینرو دیدگاهش نگاهی تحویلگرایانه تلقی میشود. البته اشکالاتی نیز به نگاه وی مطرح است: الف) میان اطلاق باور به خدا و مفیدبودن آن تناقض وجود دارد؛ ب) خدای خالق در تناقض با خدایی است که معلول زندگی متدینان است؛ ج) خلط میان باور با عمل صورتگرفته؛ د) تعارض اطلاق عینیت خدا با وابستگی آن به ذهن؛ هـ) نفی تمایز میان معنا و کارکرد در باورهای دینی.
راضیه زینلی؛ امیرعباس علیزمانی
چکیده
قصد اصلی ما در این مقاله، پرداختن به «دیگری» و ارتباط آن با فردِ انسانی از منظر کیرکگور است. پرسش اصلی ما این است که آیا ما در آیینۀ «دیگری» خود را میشناسیم یا «دیگری» مانع و حائلی است در شناخت ما از خویشتن. ما ابتدا جایگاه «دیگری» را در مراحل سهگانۀ حیات بررسی کرده و تفاوت آنها را با یکدیگر مطرح میکنیم و در ...
بیشتر
قصد اصلی ما در این مقاله، پرداختن به «دیگری» و ارتباط آن با فردِ انسانی از منظر کیرکگور است. پرسش اصلی ما این است که آیا ما در آیینۀ «دیگری» خود را میشناسیم یا «دیگری» مانع و حائلی است در شناخت ما از خویشتن. ما ابتدا جایگاه «دیگری» را در مراحل سهگانۀ حیات بررسی کرده و تفاوت آنها را با یکدیگر مطرح میکنیم و در ادامه تمرکزمان را بر مرحلۀ اخلاقی میبریم که خاستگاه اصلی جایگاه «دیگری» است. پس از پرداختن به لوازم و محدودیتهای این مرحله، با تمرکز بر کتاب اعمال عشق به مقولۀ عشق میپردازیم و نگاهی اجمالی به انواع عشق میاندازیم. هدف ما ارائۀ دو خوانش متفاوت از حضور و نفوذ «دیگری» یا مفهوم همسایه نزد کیرکگور است. خوانش نخست که دیدگاه غالب است، رویکردی مسیحی دارد و به نحو ارزشگذارانهای عشق و شفقت به «همنوع» را میستاید. در این نگاه عشقورزی نوعی فضیلت اخلاقی محسوب میشود. در این مقاله درصدد برآمدیم که در کنار این رویکرد، که نزد شارحان متداول و رایج است، رویکرد متفاوتی را عرضه داریم. در چنین رویکرد متفاوتی این پرسش مطرح میشود که آیا جایگاه «دیگری» بهواقع همانگونه است که شارحان توضیح دادهاند؟ آیا کیرکگور همنوع را ارج مینهد یا او را به نسیان میسپارد و نمیبیند. این پرسشها زمینۀ پرداختن به مفهوم «دیگری انضمامی» را فراهم آورد و اینکه «دیگری انضمامی» دقیقاً نزد کیرکگور چه جایگاهی دارد؟ آیا به همان اندازه که «خود» یا فرد انسانی نزد کیرکگور، انضمامی و گوشت و خوندار و واجد احوالات خاص است، «دیگری» نیز از چنین جایگاهی برخوردار است؟ آیا کیرکگور با تبدیلکردن «دیگری» به آیینه و سرمشق و معیار قرار دادن او برای سنجشگری فعل اخلاقی، دیگری انضمامی را نادیده میانگارد و فردیت او را دفن میکند یا اینکه با تبدیل او به قاعدۀ اخلاقی بر شأن او میافزاید؟ در این بخش از مقاله میکوشیم به کمک دیدگاه پاتریک استوک پاسخی درخور برای این پرسشها بیابیم.
حسین اجتهادیان
چکیده
مکانیک کوانتم گرچه نظریهای برای توضیح پدیدههای فیزیکی بود ولی فیزیکدانان را با پدیدههایی مواجه کرد که باورهای رایج متافیزیکی آنها را به چالش میکشید. لذا تفسیرهای مختلفی از مکانیک کوانتم ارائه شد که ناشی از برداشتهای فلسفی متفاوت از مکانیک کوانتم بود. در میان این تفاسیر، تفسیر دیوید بوهم با توجه به ویژگیهای خاصی که دارد ...
بیشتر
مکانیک کوانتم گرچه نظریهای برای توضیح پدیدههای فیزیکی بود ولی فیزیکدانان را با پدیدههایی مواجه کرد که باورهای رایج متافیزیکی آنها را به چالش میکشید. لذا تفسیرهای مختلفی از مکانیک کوانتم ارائه شد که ناشی از برداشتهای فلسفی متفاوت از مکانیک کوانتم بود. در میان این تفاسیر، تفسیر دیوید بوهم با توجه به ویژگیهای خاصی که دارد برای اهداف الهیاتی ظرفیتهای قابل توجهی دارد. در این مقاله ظرفیتهای فلسفی و الهیاتی این تفسیر را در تلفیق با دیدگاههای هستیشناسانة ملاصدرا برای تبیین فعل الهی بررسی خواهیم کرد. در این مقاله نشان خواهیم داد تصویری که فلسفة صدرا از نحوة فاعلیت الهی ارائه میکند میتواند بستر مناسبی برای درک پیامدهای فلسفی و الهیاتی مکانیک کوانتم فراهم کند. علاوه بر این نشان خواهیم داد که تفسیر بوهم از مکانیک کوانتم قرابتهای مهمی با فلسفة صدرا دارد و تلفیق این دو میتواند درک جدیدی از فاعلیت الهی در اختیار ما قرار دهد. هدف نهایی این مقاله آن است که این تلفیق را به صورت یک مدل پیشنهادی ارائه کند.
سیدمحمدعلی دیباجی؛ عیسی محمدی نیا
چکیده
خداباوری گشوده، رویکردی نوین در عرصة الهیات و فلسفة دین بهشمار میرود که با نظرات و دیدگاههای خود نظرات اندیشمندان معاصر را به خود جلب کرده است. ادعای اصلی حامیان این رویکرد این است که بسیاری از آموزههای رایج کلام مسیحی در باب ذات و صفات خداوند مطابق با کتاب مقدس نیستند و از همین رو ناسازگاریهایی را با علم جدید در اندیشههای ...
بیشتر
خداباوری گشوده، رویکردی نوین در عرصة الهیات و فلسفة دین بهشمار میرود که با نظرات و دیدگاههای خود نظرات اندیشمندان معاصر را به خود جلب کرده است. ادعای اصلی حامیان این رویکرد این است که بسیاری از آموزههای رایج کلام مسیحی در باب ذات و صفات خداوند مطابق با کتاب مقدس نیستند و از همین رو ناسازگاریهایی را با علم جدید در اندیشههای دینی بهوجود آورده است. یکی از این ناسازگاریها، در مسئلة تعارض میان علم پیشین الهی و اختیار انسان نمود پیدا میکند. خداباوران گشوده ضمن بازتعریف برخی صفات خداوند ازجمله علم مطلق خداوند، سعی در حل این تعارض سنتی و جنجالی کردهاند. آنها همچنین برای حل این مسئله، رابطة خداوند با جهان را نیز بهگونهای جدید تفسیر کردهاند. در این مقاله تلاش میشود تا روش حل تعارض میان علم پیشین خداوند و اختیار انسان توسط الهیدانان گشوده با تکیهبر فلسفة صدرایی مورد واکاوی و نقد قرار گیرد.
فاطمه رأفتی؛ محمد سعیدی مهر
چکیده
نظریة عدمی شر نظریة عامی در باب ماهیت شرور است که بر طبق آن همة شرور سرشتی عدمی (یا به تعبیر دیگر، سلبی) دارند. در سدههای میانه فیلسوفـالهیدانان مسیحی برجستهای همچون سنت آگوستین و توماس آکوئینی طرفدار این نظریه بودهاند. این نظریه پس از قرنها کمتوجهی اخیراً در میان فیلسوفان دین معاصر مورد توجه قرار گرفته است. در این مقاله ...
بیشتر
نظریة عدمی شر نظریة عامی در باب ماهیت شرور است که بر طبق آن همة شرور سرشتی عدمی (یا به تعبیر دیگر، سلبی) دارند. در سدههای میانه فیلسوفـالهیدانان مسیحی برجستهای همچون سنت آگوستین و توماس آکوئینی طرفدار این نظریه بودهاند. این نظریه پس از قرنها کمتوجهی اخیراً در میان فیلسوفان دین معاصر مورد توجه قرار گرفته است. در این مقاله پس از مروری کوتاه بر پیشینه تاریخی این نظریه در دیدگاه آگوستین و آکوئینی، تفسیری از نظریة عدمی در فلسفة دین معاصر ارائه خواهیم داد. سپس برخی ادله له این نظریه را مطرح میکنیم و نشان خواهیم داد که این ادله چندان قابل قبول نیستند. در ادامه، ادلة مخالفان نظریة عدمی را طرح و بررسی میکنیم. تکیه این ادله بر طرح دو نمونه نقض برای نظریة عدمی است: درد و شرور اخلاقی. در هر دو مورد، ابتدا مهمترین دیدگاههای طرفین نزاع طرح و بررسی میشوند و در ادامه استدلال میشود که ضعف اساسی در ادبیات معاصر این بحث کمتوجهی به دیدگاههای مرتبط در شاخههای دیگر فلسفة معاصر بهخصوص دو حوزة فلسفة ذهن و فلسفة اخلاق است. بهنظر میرسد تعیین تکلیف دربارة نظریة عدمی شر به عنوان یک نظریة مطرح در حوزة فلسفة دین بدون روشنکردن مبانی این بحث در دو حوزة فلسفة ذهن و فلسفة اخلاق ممکن نیست.