جستارهای فلسفه دین

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسنده

استادیار گروه فلسفه، دانشگاه علامه طباطبایی

چکیده

جان هیک فیلسوف دین فقید قرن بیستم، به نظریه‌پردازی در باب مسئلة تنوع و کثرت دینی شهرة آفاق است. او با اتخاذ مبادی و مبانی گوناگون معرفت‌شناختی فلسفی سعی در طرح فرضیه‌ای تبیینی دارد که به باور او بهترین تبیین تکثر در جهان واقعی را ارائه دهد. هیک به لحاظ هستی‌شناختی وجود واقعیت غایی مستقل از ذهن و زبان را (البته در قالب رئالیسم انتقادی) می‌پذیرد، اما رئالیسم فقط سویۀ هستی‌شناختی ندارد و دارای سویه‌های معرفت‌شناختی و دلالت‌شناختی نیز است. از این جهت هیک راه ناهموار و دشواری را باید طی کند. در این مقاله با تحلیل دیدگاه کثرت‌گرایانۀ او در تبیین تجربۀ دینی و معرفت‌شناسی آن، نشان می‌دهیم وی با پذیرش نظریة توصیفی (فرگه ‌ـ راسلی) ارجاع (دلالت) به گونه‌ای ناواقع‌گرایی هستی‌شناختی تن می‌دهد. ما با اشاره به لوازم و پیش‌فرض‌های مصرح و غیر مصرح هیک در باب ارجاع و دلالت، از امکان التزام به این لوازم بر طبق دیدگاه‌هایی که خود هیک اتخاذ کرده است، پرسش می‌کنیم. پرسش این است که نظریۀ ارجاعی که هیک در باب واقعیت دینی می‌پذیرد او را به منظری سازگار با دیدگاه رئالسیتی‌اش می‌رساند یا خیر؟

کلیدواژه‌ها