علی اصغر مصلح
دوره 1، شماره 1 ، اردیبهشت 1391، ، صفحه 135-153
چکیده
آنچه فلسفة دین هگل نامیده میشود حاصل نگاه فلسفی وی به دین است. در نظام فلسفی هگل، هنر، دین، و فلسفه در بخش روح مطلق قرار دارد. هنر نمود حسی، دین نمود تمثّلی، و فلسفه صورت عقلی (مفهوم) امر مطلق است. این سه مقوله در نسبتی دیالکتیکی با یکدیگر قرار دارند. دین آنتیتزِ (وضع مقابل) هنر، و فلسفه سنتز (وضع مجامع) هنر و دین است. مهمترین تحولی ...
بیشتر
آنچه فلسفة دین هگل نامیده میشود حاصل نگاه فلسفی وی به دین است. در نظام فلسفی هگل، هنر، دین، و فلسفه در بخش روح مطلق قرار دارد. هنر نمود حسی، دین نمود تمثّلی، و فلسفه صورت عقلی (مفهوم) امر مطلق است. این سه مقوله در نسبتی دیالکتیکی با یکدیگر قرار دارند. دین آنتیتزِ (وضع مقابل) هنر، و فلسفه سنتز (وضع مجامع) هنر و دین است. مهمترین تحولی که بهوسیلة هگل، دربارة دین، در تاریخ تفکر پدید آمد پیدایش نگاه تاریخی به دین بود. هگل دین را در سیر تطور روح در تاریخ، در نسبت با تمامی مقولات و در کنار سایر عناصر سازندة فرهنگ میبیند. وی در درسگفتارهایی دربارة فلسفة دین، بهنحو جزئیتر ادیان بزرگ تاریخی را براساس طرح گستردة خود تحلیل میکند. هگل در تفسیر تاریخی خود از ادیان ابتدا از ادیان شرق آسیا، به منزلة ادیان طبیعی، شروع میکند و پساز بررسی ادیان ایرانی، شرق میانه، یونانی، و یهودی، که آنها را ادیان روحانی مینامد، به دین مسیحیت میرسد و آن را دین مطلق و منزل مینامد.
نعیمه پورمحمدی؛ احمدرضا هاشمی
چکیده
با مسئله شاهدمحور شر از سوی ویلیام رو کمابیش آشنا هستیم. رو وجود خدا یا (در مقالات متأخرش) احتمال وجود خدا را به خاطر نیافتن دلایل موجهِ خدا برای تجویز شرور رد میکند. خداباوران در مقابل، کوشیدهاند از دلایلِ موجه خدا برای تجویز شرور پرده بردارند و توجیهاتی با عنوان تئودیسه عرضه کنند. در این میان، خداباوری شکگرایانه در واکنش به ...
بیشتر
با مسئله شاهدمحور شر از سوی ویلیام رو کمابیش آشنا هستیم. رو وجود خدا یا (در مقالات متأخرش) احتمال وجود خدا را به خاطر نیافتن دلایل موجهِ خدا برای تجویز شرور رد میکند. خداباوران در مقابل، کوشیدهاند از دلایلِ موجه خدا برای تجویز شرور پرده بردارند و توجیهاتی با عنوان تئودیسه عرضه کنند. در این میان، خداباوری شکگرایانه در واکنش به مسئله شر، از راه دیگری میرود. ادعای خداباوری شکگرایانه این است که ما موجودات بشری از اساس شاید نتوانیم به دلایلِ موجه خدا برای تجویز شرور پی ببریم و از آنجا که نیافتنِ دلیل از سوی ما انسانها دلیل قویای به سودِ نداشتنِ دلیل از سوی خدا نیست، برهان شر برای رد خدا سقوط میکند. ما در این مقاله ابتدا رویکرد خداباوری شکگرایانه به روایت ویلیام آلستون و مایکل برگمن را تبیین میکنیم و سپس بر اساس چالشهایی که دیگر فلاسفۀ دین و الاهیدانان پیش روی آنها قرار دادهاند به این نتیجه میرسیم که رویکرد خداباوری شکگرایانه هنوز نتوانسته است از حل آن چالشها برآید. از آنجا که چالشها از زوایای گوناگونی به این رویکرد وارد شده است، در این مقاله صرفاً چالشهای اخلاقی را مد نظر قرار دادیم. ما در این مقاله چالشهای یازدهگانهای را از متون مختلف فیلسوفان دین استخراج، صورتبندی وتحلیل کردیم و اشکالات و پاسخهای مجدد از هر دو طرفِ این منازعه را به دقت پیگرفتیم و در نهایت به این داوری رسیدیم که پاسخهای خداباروی شکگرایانه هنوز کافی و قانعکننده نیست و به نظر میرسد همچنان باید در جبهۀ مدافعهجویانۀ تئودیسه در برابر برهان شر مقاومت کرد.
شبنم فرجی؛ سید جواد میری
چکیده
علامه جعفری با تکیه بر مفهوم «فرهنگ مشترک بشری» اندیشمندان مختلف در ازمنه و جوامع گوناگون را با یک دید کلنگرانه مورد توجه قرار میدهد و با روششناسی خاص خود، معرفت دینی را به گونهای صورتبندی میکند که توجه به آن، ما را به بازنگری و بازاندیشی حوزههای متفاوت اندیشه و الگوهای فکری رایج دعوت میکند. او معرفت دینی را برآیند ...
بیشتر
علامه جعفری با تکیه بر مفهوم «فرهنگ مشترک بشری» اندیشمندان مختلف در ازمنه و جوامع گوناگون را با یک دید کلنگرانه مورد توجه قرار میدهد و با روششناسی خاص خود، معرفت دینی را به گونهای صورتبندی میکند که توجه به آن، ما را به بازنگری و بازاندیشی حوزههای متفاوت اندیشه و الگوهای فکری رایج دعوت میکند. او معرفت دینی را برآیند اقالیم هفتگانه معرفتی (علمی، فلسفی، شهودی، حکمی، اخلاقی، عرفانی، مذهبی) میداند. بر این اساس تقسیم معرفت به دو طیف دینی و سکولار کارکرد و مفهوم خود را از دست میدهد. سکولار اساسا نه به معنی غیر دینی یا ضد دینی بلکه مفهومی خاص جامعه مسیحی به معنای غیررهبانی است که مسلمانان با درونی کردن این مفهوم، آن را به عنوان بنیان نظری و فکری زیستجهان خود برگزیدهاند؛ در حالی که دین اسلام هم تفسیر رهبانی و هم تفسیر روحانیتی از دین را نفی میکند و تفقه و ارتباط بیواسطه با خدا را مدنظر قرار میدهد. لذا میتوان به جای دوگانه دینی/ سکولار با توجه به مفهوم «عرف» و «فرهنگ مشترک بشری» صورتبندی جدیدی از زیستجهان اسلام ارائه کرد که ریشه در سنت تاریخی و تعابیر فرهنگی و دینی مسلمانان داشته باشد.
یوسف خرم پناه؛ یدالله دادجو؛ رجب اکبرزاده
چکیده
پرسش از رابطه دین و اخلاق قدمتی به درازای تاریخ فلسفه و اندیشه دارد، در بین نظریات مطرح شده در باب این مسأله، نظریه امر الهی همواره در طول تاریخ یکی از کمشمار ترین طرفداران را داشته و آماج حملات و انتقادات شدید قرار گرفته است، در این مقاله دو استدلال علیه این نظریه را بررسی کرده ایم، استدلال اول علیه نظریه آدامز که مشهورترین طرفدار ...
بیشتر
پرسش از رابطه دین و اخلاق قدمتی به درازای تاریخ فلسفه و اندیشه دارد، در بین نظریات مطرح شده در باب این مسأله، نظریه امر الهی همواره در طول تاریخ یکی از کمشمار ترین طرفداران را داشته و آماج حملات و انتقادات شدید قرار گرفته است، در این مقاله دو استدلال علیه این نظریه را بررسی کرده ایم، استدلال اول علیه نظریه آدامز که مشهورترین طرفدار معاصر این نظریه است، طراحی شده و در نوشتار حاضر نشان داده ایم که آدامز در پاسخ به این استدلال دچار مشکلات وخیمی ست ، در ادامه نیز استدلال دومی که اخیرا توسط برخی فیلسوفان دین و اخلاق، از جمله موریستون، علیه این نظریه اقامه شده است را بیان کرده ایم ادعای مقاله آن است که اولا هر چند نظریه آدامز در مواجهه با استدلال اول با مشکلات جدیای روبروست ولی با انجام تغییرات و اصلاحاتی، همانند آنچه ویرنگا پیشنهاد داده، می تواند به نحو رضایتبخشی از نظریهاش دفاع کند، ثانیا با طرح اشکالاتی نسبت به دفاع موافقان و مخالفان استدلال دوم، روشن کردهایم که هیچیک در تلاشهایشان کامییاب نبودهاند. این مقاله با استفاده از روشی تحلیلی به قضاوت در باب جدال میان طرفداران و مخالفان دو استدلال علیه نظریه امر الهی پرداخته است.
حسین خطیبی؛ رسول رسولی پور؛ امیرعباس علیزمانی
چکیده
استدلال اختفای الاهی، به روایتی که فیلسوف کانادایی، جان ال. شلنبرگ آن را طرح می کند، یکی از استدلال های خداناباوری است که طبق آن، نبود ادله ی کافی به نفع خداباوری خود دلیلی به نفع خداناباوری است. پس از اقامه ی آن، متفکران بسیاری برای پاسخ گویی به آن اقدام کردند که برخی رویکردی بنایی و شمار اندکی نیز رویکرد مبنایی را برگزیده اند. یکی ...
بیشتر
استدلال اختفای الاهی، به روایتی که فیلسوف کانادایی، جان ال. شلنبرگ آن را طرح می کند، یکی از استدلال های خداناباوری است که طبق آن، نبود ادله ی کافی به نفع خداباوری خود دلیلی به نفع خداناباوری است. پس از اقامه ی آن، متفکران بسیاری برای پاسخ گویی به آن اقدام کردند که برخی رویکردی بنایی و شمار اندکی نیز رویکرد مبنایی را برگزیده اند. یکی از این افراد دسته ی دوم، مایکل ری است. او بر این باور است که توجه به تصورات و پیش فرض های نادرست که در پس استدلال اختفای الاهی پنهان شده است به ما کمک می کند نادرستی این استدلال را دریابیم. این نوشته در پی آن است که پس از تقریر استدلال اختفای الاهی و نقدهای مایکل ری به طور کوتاه، به تحلیل و بررسی دیدگاه او بپردازد. نتیجه ای که در پایان حاصل خواهد شد از این قرار است که اگرچه ری ما را به جهت بهتری برای بررسی استدلال اختفای الاهی هدایت می کند اما اگر روش تحلیل او را بر آرای خودش اعمال کنیم، خواهیم دید که نمی تواند به نتیجه ی مطلوب برسد.
ابراهیم رنجبر؛ مهدی منفرد
چکیده
در الهیات از دیرباز اینکه خداوند این جهان را از عدم آفریده یا جهان بهنحوی از انحاء پیشتر وجود داشته، ذهن همگان را به خود درگیر کرده است. فقرۀ نخست باب اول سفر پیدایش را شاید بتوان چالشبرانگیزترین موضعی دانست که ذهن الهیدانان یهودی را در بابِ مسالۀ خلقت به خود مشغول کرده است. از دیگر سو، در سنت فلسفه و کلام اسلامی نیز مسالۀ خلق ...
بیشتر
در الهیات از دیرباز اینکه خداوند این جهان را از عدم آفریده یا جهان بهنحوی از انحاء پیشتر وجود داشته، ذهن همگان را به خود درگیر کرده است. فقرۀ نخست باب اول سفر پیدایش را شاید بتوان چالشبرانگیزترین موضعی دانست که ذهن الهیدانان یهودی را در بابِ مسالۀ خلقت به خود مشغول کرده است. از دیگر سو، در سنت فلسفه و کلام اسلامی نیز مسالۀ خلق از آن جمله اموری بوده که تبیین آن امری گریزناپذیر مینموده. در این مقاله نخست سویههای مختلف فقرۀ نخست باب اول سفر پیدایش و کژتابیهای حائل بر آن را خواهیم کاوید و آنگاه به سراغ سویهای از مفهوم خلق میرویم که ملاصدرا در تفسیر خود از حدیث «کنز مخفی» به دست داده است. بعد از کاوش در فقرۀ مذکور در سفر پیدایش و کنکاش در تفسیر ملاصدرا از حدیث نشان خواهیم داد که تفسیر او از مسالۀ «خلق» در این حدیث تا چه اندازه به روشنتر شدن محتوای عادتگریز فقرۀ اول کمک خواهد کرد. تفسیر ملاصدرا بستری فرآهم خواهد آورد تا یافتههای نوین خود را در بابِ معنای «خلق» در سفر پیدایش در پرتویی تازه بنگیریم. در انتها خواهیم دید که در هر دو سنت خلق به معنای از عدم آفریدن نیست و بدین ترتیب تعبیری نو از «آغاز» به دست خواهیم داد.
مهدی بهنیافر
چکیده
این پژوهش به خوانش عقلی شهیدمطهری از داستان موسی(ع)وخضر(ع) در قرآنکریم میپردازد. وجه عقلی این خوانش به استفاده از مفهوم فلسفی بافت در تحلیل رفتار طرفین داستان، تحلیل عقلی و غیرباطنی رفتار موسی(ع) و نیز دلالتهایی در تفکر عقلانیوانتقادی است.در نگاه مطهری بافت فکری طرفین داستان از جهاتی قیاسناپذیر و متمایز از یکدیگر است و آنها ...
بیشتر
این پژوهش به خوانش عقلی شهیدمطهری از داستان موسی(ع)وخضر(ع) در قرآنکریم میپردازد. وجه عقلی این خوانش به استفاده از مفهوم فلسفی بافت در تحلیل رفتار طرفین داستان، تحلیل عقلی و غیرباطنی رفتار موسی(ع) و نیز دلالتهایی در تفکر عقلانیوانتقادی است.در نگاه مطهری بافت فکری طرفین داستان از جهاتی قیاسناپذیر و متمایز از یکدیگر است و آنها دچار موقعیتی تکافوآمیز هستند. نوع نگاه مطهری به او فرصت داده که از دریچۀ دید موسی(ع) هم بهماجرا بنگرد و رفتار موسی(ع) را هم در بافت فکری خودش کاملاً موجه ببند. لذا موسی(ع) از سرسپردهای منفعل و واقعاً ناشکیبا در برخی خوانشها به مقلّدی مسئول و ممیِّز در پرتو عقل سلیم مبدّل میشود. در این نگاه دیگر پرسش از غلبۀ خضر بر موسی یا بالعکس از میان میرود و سلوک معقول موسی(ع) در برابر خضر(ع)، بهمیزان قابلتوجهی کارکردهای تربیتی کل داستان را نسبت به دیگر خوانشها دگرگون میسازد.در خوانش مطهری عموم انسانها در جهان سهبعدی موسی(ع) زندگیمیکنند نه جهان چهار بعدی خضر(ع) که شامل علم به آینده است. آنها در قلمروهای بسیار اندکی صاحبنظرند و در بسیاری قلمروها مقلِّد؛ لذا نهتنها بهلحاظ هستیشناختی و معرفتی بلکه بهلحاظ روانی هم به بافت فکریوزیستی موسی(ع) نزدیکترند و میتوانند از واکنشهای عقلی او الگو بگیرند.
سید محمد جواد بنی سعید لنگرودی؛ سید جواد میری؛ امیرعباس علیزمانی
چکیده
نوشتار حاضر به چیستی سعادت انسان و نسبت آن با معرفت ایمانی به خدا میپردازد. سن توماس اکوئیناس در سنت فلسفه مسیحی، و علامه طباطبایی در زمره متعاطیان حکمت صدرایی در سنت فلسفه اسلامی به این موضوع پرداخته و هر دو سعادت حقیقی را در شناخت و اتحاد با خدا میدانند و معتقدند از آنجا که سعادت حقیقی، برای انسان و در مورد غایت نهایی او بکار میرود، ...
بیشتر
نوشتار حاضر به چیستی سعادت انسان و نسبت آن با معرفت ایمانی به خدا میپردازد. سن توماس اکوئیناس در سنت فلسفه مسیحی، و علامه طباطبایی در زمره متعاطیان حکمت صدرایی در سنت فلسفه اسلامی به این موضوع پرداخته و هر دو سعادت حقیقی را در شناخت و اتحاد با خدا میدانند و معتقدند از آنجا که سعادت حقیقی، برای انسان و در مورد غایت نهایی او بکار میرود، هرگاه انسان در خصیصه خود که قوه عقل است به فعلیت کامل رسید، و عالیترین معقول را تعقل کرد به سعادت رسیده است. هر دو از این شناخت کامل به رؤیت تعبیر کرده و آنرا نوعی اتحاد وجودی در حد ظرفیت انسانی با مبدء متعال میدانند. بر این اساس معرفتی که از ایمان ساده عامه مردم به خدا نشأت میگیرد نمیتواند آنها را به سعادت حقیقی برساند؛ و اکثر اهل ایمان از درک سعادت محروم خواهند بود. هر چند بر اساس مبانی هر دو میتوان راه حلی برای آن یافت.
بشر ممداف؛ محمد محمد رضایی
چکیده
معضل شر و مسئلهی معجزه،از مهمترین مسائل فلسفهی دین میباشد. جان مکی، ویلیامرو و سایر فیلسوفان مسئلهی منطقی شر و مسئلهی شواهدی شر را مطرح میسازند، حال آنکه جیمز کلر معجزه را به منزلهی مسئله سوم شر مطرح ساختهاست. جیمز کلر معجزه را به دو قسم، معجزات معرفتی و عملی تقسیم میکند و معتقد است که احتمال وقوع معجزات ...
بیشتر
معضل شر و مسئلهی معجزه،از مهمترین مسائل فلسفهی دین میباشد. جان مکی، ویلیامرو و سایر فیلسوفان مسئلهی منطقی شر و مسئلهی شواهدی شر را مطرح میسازند، حال آنکه جیمز کلر معجزه را به منزلهی مسئله سوم شر مطرح ساختهاست. جیمز کلر معجزه را به دو قسم، معجزات معرفتی و عملی تقسیم میکند و معتقد است که احتمال وقوع معجزات به هر دو معنای مزبور در حقیقت مسئلهی شر را تقویت می کند و آنرا به یک معضل برای صفاتی همچون قادر مطلق، عالم مطلق و نیکخواهی محض خداوند برمیشمارد. جیمز کلر با استناد بر پارادایم علوم تجربی، درک مدرنی از معجزه به عنوان تعلیق موقت یک یا چند قانون طبیعت که با قدرت الهی انجام شده است را الگوی کار خود قرار میدهد و بهرهمندی تنها گروهی خاص از معجزه را در تناقض با عدالت خداوند میداند. حال آنکه از نظر حکماء و متکلمین مسلمان اولا بر خلاف دیدگاه متفکران غربی معجزه از جهت خرق عادت بودن صرفا با قوانین علوم تجربی و با تجربه عادی و روزمره انسان مخالف است، نه اینکه خارج از قانون وقواعد عقلی-فلسفی باشد. ثانیا، معجزه حجت عمومی خداوند است و آن نه تنها فقط برای فرزانگان، بلکه برای همگان مفید وحجت آن غیر قابل انکار است.
مریم باروتی؛ محمد سعیدی مهر
چکیده
قاعده ی الواحد را می توان یکی از مهم ترین و پر چالش ترین قواعد فلسفی به حساب آورد. ابن سینا یکی از فیلسوفانی است که به این قاعده پرداخته است. او در عینِ اقامه ی ادله برای اثبات قاعده ی الواحد، آن را در نمط پنجم الاشارات ذیل عنوان "تنبیه" مطرح کرده است. خواجه نصیرالدین بر این اعتقاد است که چون ابن سینا این قاعده را بدیهی می داند، آن ...
بیشتر
قاعده ی الواحد را می توان یکی از مهم ترین و پر چالش ترین قواعد فلسفی به حساب آورد. ابن سینا یکی از فیلسوفانی است که به این قاعده پرداخته است. او در عینِ اقامه ی ادله برای اثبات قاعده ی الواحد، آن را در نمط پنجم الاشارات ذیل عنوان "تنبیه" مطرح کرده است. خواجه نصیرالدین بر این اعتقاد است که چون ابن سینا این قاعده را بدیهی می داند، آن را ذیل عنوان "تنبیه" آورده است. بر این اساس با تصور صحیح و دقیق مولفه های قاعده، به تصدیق قاعده می رسیم، بی آن که نیاز به استدلالی له مدعا یا استدلالی علیه دلالیل مخالفان داشته باشیم. در این مقاله، سعی می شود به روش تحلیل مفهومی، یکایک مولفه های قاعده مورد مداقه قرار گیرد و پس از آن، سازگاری هیات تالیفی این مولفه ها بررسی گردد. در نهایت، به دلیل عدم سازگاری برخی از این مولفه ها با یکدیگر، در می یابیم که از تصور مولفه ها نمی توان به تصدیق آن راه یافت و تنبیهی بودن آن رد می شود