امیر نصری؛ عطیه کشتکاران
دوره 4، شماره 1 ، اردیبهشت 1394، ، صفحه 97-115
چکیده
الاهیات سلبی پاسخی به پرسش از چگونگی سخنگفتن از ذات خداوند و امکان شناخت وی است که به صورت سلب زبانی نمود مییابد و از سه بُعد وجودی، معرفتی و زبانی قابل بررسی است. دیونوسیوس مجعول فیلسوف و عارف مسیحی اوایل قرون وسطی است که الاهیات سلبی وی تأثیر بسیاری بر عارفان پس از خود داشته است. شیوة الاهیاتی وی متشکل از چهار مرحله است: 1. ایجابی، ...
بیشتر
الاهیات سلبی پاسخی به پرسش از چگونگی سخنگفتن از ذات خداوند و امکان شناخت وی است که به صورت سلب زبانی نمود مییابد و از سه بُعد وجودی، معرفتی و زبانی قابل بررسی است. دیونوسیوس مجعول فیلسوف و عارف مسیحی اوایل قرون وسطی است که الاهیات سلبی وی تأثیر بسیاری بر عارفان پس از خود داشته است. شیوة الاهیاتی وی متشکل از چهار مرحله است: 1. ایجابی، که با حرکت نزولی از صفات کلی و انتزاعی امر متعالی آنها را به مخلوقات متصف میکند؛ 2. سلبی، که در سیری صعودی به تنزیه خداوند از صفات و مفاهیم میپردازد؛ 3. تفضیلی، که با سلبِ سلب منکر صفات ایجابی و هم سلبی از خداوند میشود؛ 4. عرفانی، که سخنگفتن از خداوند را در سکوت و زبان را از بیان امر الوهی عاجز میداند. هر کدام از این مراحل بر اساس یکی از ابعاد الاهیات سلبی بنا شدهاند و به سبب اشکالی منجر به مرحلة بعد میشوند. در شیوة ایجابی با مبنایی وجودی و هستیشناسانه میآغازد و به علت مشکل معرفتی پیشآمده و تقید خداوند، به مرحلة سلبی روی میآورد. مرحلة سلبی نیز منجر به انتساب صفاتِ متضادِ سلب شده و تعین و تقید خداوند میشود؛ لذا وی روش تفضیلی را در پیش میگیرد. در شیوة تفضیلی سلب توأمان صفات ایجابی و سلبی نوعی از آشفتگی زبانی را بهوجود میآورد که راهکار دیونوسیوس درنهایت شیوة عرفانی و بیان عجز زبان از توصیف خداوند است.
زهرا کاراندیش؛ عبدالرسول کشفی
دوره 3، شماره 1 ، اردیبهشت 1393، ، صفحه 97-125
چکیده
نظریة علم میانی یکی از راهحلهای جبرگرایی الهیاتی است. بر مبنای جبرگرایی الهیاتی، اگر علم خداوند به رویدادهای آینده، ازجمله افعال انسان، خطاناپذیر باشد، انسان کاری جز آنچه خداوند از پیش میداند نمیتواند بکند، از این رو، در افعال خود مجبور است. این نظریه با اعتقاد به اینکه خداوند به تمام شرطیهای خلاف واقع که در مورد موجودات ...
بیشتر
نظریة علم میانی یکی از راهحلهای جبرگرایی الهیاتی است. بر مبنای جبرگرایی الهیاتی، اگر علم خداوند به رویدادهای آینده، ازجمله افعال انسان، خطاناپذیر باشد، انسان کاری جز آنچه خداوند از پیش میداند نمیتواند بکند، از این رو، در افعال خود مجبور است. این نظریه با اعتقاد به اینکه خداوند به تمام شرطیهای خلاف واقع که در مورد موجودات مختار صادق است، علمِ پیشاارادی دارد، به حل معضل یادشده میپردازد. در این مقاله پس از توضیح این نظریه، به دیدگاه ویلیام هاسکر، فیلسوف دین آمریکایی، میپردازیم. هاسکر بر این باور است که اصولاً شرطی خلاف واقع اختیار، که بنیان نظریة علم میانی است وجود ندارد، پس نظریة علم میانی باطل است. در این مقاله، با تکیه بر آرای توماس فلینت، نشان میدهیم که برخی از مبانی هاسکر در نفی علم میانی خداوند نادرست، و از این رو، دیدگاه او مخدوش است
رسول رسولی پور؛ حسن سرایلو
چکیده
زندگی اجتماعی بشر در میان آرمان کامیابی ابدی و آرمانشهر محفوف به عدل و صلح از یک سو، و رنج ناشی از واقعیات تلخ حیات جمعی او مانند مرگ، استثمار، فقر و ... از سوی دیگر، ذهن بسیاری را برای ارضای گرایشهای اُتوپیایی و غلبۀ بر رنج و شر، به خود مشغول کرده است. فیلسوفان دین، روانشناسان و جامعهشناسان همگی درپی نسخهای راهگشا ...
بیشتر
زندگی اجتماعی بشر در میان آرمان کامیابی ابدی و آرمانشهر محفوف به عدل و صلح از یک سو، و رنج ناشی از واقعیات تلخ حیات جمعی او مانند مرگ، استثمار، فقر و ... از سوی دیگر، ذهن بسیاری را برای ارضای گرایشهای اُتوپیایی و غلبۀ بر رنج و شر، به خود مشغول کرده است. فیلسوفان دین، روانشناسان و جامعهشناسان همگی درپی نسخهای راهگشا جهت امیدبخشی در پرتو آیندهای روشن برای بهبود زندگی جای مردم بودهاند. انگارۀ "وعده" شاید از مهمترین مفاهیم پرکاربرد در نظریات علوم انسانی و بویژه کتب مقدس بوده است. مولتمان که در بحبوحۀ آشوب جنگ جهانی دوم و اوج نومیدی مردم از فرهنگ مدرنیته و الهیات فرهنگی اروپا، الهیات امید را با تأکید بر وعدۀ فرجامشناختی نوشت، درپی تدوین دکترین سنتز شدهای از مارکسیسم و مسیحیت، آیندۀ موعود تاریخ حیات بشر را با خوانشی بدیع از تثلیث اجتماعی همراه ساخت و در ملکوت عدل و صلح خدای عهدین گره زد، نیز وعدۀ فرجامشناختی را در کنار ایمان به خدا که در رویداد منحصر بفرد صلیب و رستاخیز مسیح محقق گردید، زمینه داوری اخلاقی و محبت خدا به انسان دانست. این مقاله با روش تحلیلی اسنادی با بررسی مهمترین آثار دورۀ اول الهیات یورگن مولتمان، الگوی ابتکاری مولتمان یعنی تفسیر "فرجامشناختی وعده" را مهمترین چارۀ چالش بحران اجتماعی و الهیاتی جامعۀ مسیحی میانگارد؛ لذا تبیین و تحلیل چیستی وعدۀ فرجامشناختی، چرایی و خاستگاه فلسفی و الهیاتی وعده، زمان بروز و ظهور آن از یک سو و رابطۀ وعده با ایمان، عشق، امید و عمل از جمله مسائلی هستند که نگارندگان این مقاله در پی تحلیل و بررسی آن از دیدگاه مولتمان در الهیات مسیحی می باشند.
حسین محمودی
دوره 1، شماره 1 ، اردیبهشت 1391، ، صفحه 99-118
چکیده
ایمان شورمندانه، مطلوب هر نگاه دینی است. در نگاه کرکگور این شورمندی در گرو پارادوکس است و فقط با اعتقاد و عمل به «امر محال» بهدست میآید. ازهمینروست که رویکرد آفاقی زدایندۀ هرگونه شورمندی است و صرفاً، با رویکرد انفسی است که میتوان ایمانی شورمندانه داشت. مبانی اندیشۀ کرکگور دراینمورد، از سویی، یک دیدگاه «غیرقیاسگروانه» ...
بیشتر
ایمان شورمندانه، مطلوب هر نگاه دینی است. در نگاه کرکگور این شورمندی در گرو پارادوکس است و فقط با اعتقاد و عمل به «امر محال» بهدست میآید. ازهمینروست که رویکرد آفاقی زدایندۀ هرگونه شورمندی است و صرفاً، با رویکرد انفسی است که میتوان ایمانی شورمندانه داشت. مبانی اندیشۀ کرکگور دراینمورد، از سویی، یک دیدگاه «غیرقیاسگروانه» به مقولۀ معرفت است و ازدیگرسو، نگاهی ارادهگروانه. به این دیدگاه کرکگور، که به «برهان شورمندی» معروف شده، نقدهایی وارد است. ازجملة ناقدان این دیدگاه لویی پویمن است که بر مبنای نظریهاش دربارۀ معرفتشناسی دینی، سه نقد بر آن وارد کرده است. در ابتدای این مقاله، به نگاه ویژهای که لویی پویمن به فلسفۀ کرکگور دارد اشارۀ مختصری خواهیم داشت و در گام بعدی، تقریری منطقی از نظریۀ معرفتشناسی دینیِ پویمن ارائه خواهیم کرد. چنانچه خواهیم دید، درخصوص ارتباط عقل و ایمان، باور پویمن یک نظریۀ «قیاسگروانۀ ضعیف» درمقابل دو نظریۀ «غیر قیاسگروی» و «قیاسگروی قوی» است و از لحاظ چهارچوب عقلانی، مبتنیبر موضع «منظرگروی انعطافپذیر» درمقابل دو موضع «غیر منظرگروی» و «منظرگروی انعطافناپذیر» است. در گام نهایی، با نقدهای پویمن بر برهان شورمندی آشنا میشویم و خواهیم دید که نگاه کرکگور در این برهان با نقدهای جدی معرفتشناختی مواجه است.
محمد نژادایران
دوره 5، شماره 1 ، اردیبهشت 1395، ، صفحه 101-122
چکیده
سنتگرایی یک جریان فکری جدید است که در واکنش به روند رو به رشد مدرنیته در جهان امروز پدید آمده است. بررسی مبانی انسانشناختی، معرفتشناختی و دینشناختی سنتگرایی نشان میدهد که این جریان فکری فاقد هرگونه ماهیت ایجابی است و صرفاً میتوان آن را در نسبت سلبی با مفاهیم اصلی مدرنیته نظیر سوژة استعلایی، علم مدرن و عرفیگرایی درک کرد. ...
بیشتر
سنتگرایی یک جریان فکری جدید است که در واکنش به روند رو به رشد مدرنیته در جهان امروز پدید آمده است. بررسی مبانی انسانشناختی، معرفتشناختی و دینشناختی سنتگرایی نشان میدهد که این جریان فکری فاقد هرگونه ماهیت ایجابی است و صرفاً میتوان آن را در نسبت سلبی با مفاهیم اصلی مدرنیته نظیر سوژة استعلایی، علم مدرن و عرفیگرایی درک کرد. سنتگرایی بیش از آنکه برآمده از اصول و مبانی سنتی و مذهبی باشد، نوعی ایدئولوژی مدرن است که بر مبنای مدرنیتهستیزی شکل گرفته است و هویت خود را به صورت سلبی و از طریق نفی مدرنیته تعریف میکند. پژوهش حاضر نشان میدهد که رویکرد سنتگرایانی نظیر سیدحسین نصر به مفاهیم و مبانی سنتی اغلب با نگرشهای سنتی متفکران جوامع پیشامدرن تفاوتهای اساسی دارد و بیشتر آنها با الهام از انگارهها و مفاهیم مدرن و با وارونهسازی آنها سعی در ترسیم نوعی تفکر ضدمدرن دارند که مختصات آن چندان با مناسبات فکری و الگوهای زندگی جوامع سنتی تطابق ندارد. همین عدم همخوانی سنتگرایی با انگارههای سنتی باعث شده است تا بسیاری از نگرشهای آنها با واقعیتهای تاریخی جوامع پیشامدرن در تعارض باشد و سنتگرایی را دچار یک دوگانگی مبنایی کند. سنتگرایی از یکسو به نفی مدرنیته به سود سنتهای پیشامدرن میپردازد و از سوی دیگر با گسست از مبانی پیشامدرن، منطق درونی مدرنیته در تقسیمبندی مبتنی بر دوگانگی سنت و مدرنیته را میپذیرد و بازتولید میکند.
حسین شوروزی؛ محمد سعیدی مهر؛ اعظم قاسمی؛ رضا ماحوزی
دوره 7، شماره 2 ، آبان 1397، ، صفحه 103-127
چکیده
مسئلة ماهیت علم خداوند از مسائلی است که از دیر باز ذهن اندیشمندان و متفکران را به خود واداشته است. در فلسفة دین معاصر، ویلیام آلستون به این مسئله چیستی ماهیت علم خداوند میپردازد؛ آیا میتوان گفت علم خداوند همان باور صادق موجه است؟ در فلسفة اسلامی نیز علم را به دو قسم تقسیم میکنند؛ علم حضوری و علم حصولی. علم خداوند کدام قسم از این ...
بیشتر
مسئلة ماهیت علم خداوند از مسائلی است که از دیر باز ذهن اندیشمندان و متفکران را به خود واداشته است. در فلسفة دین معاصر، ویلیام آلستون به این مسئله چیستی ماهیت علم خداوند میپردازد؛ آیا میتوان گفت علم خداوند همان باور صادق موجه است؟ در فلسفة اسلامی نیز علم را به دو قسم تقسیم میکنند؛ علم حضوری و علم حصولی. علم خداوند کدام قسم از این دو مورد است؟ علم حصولی یا حضوری؟ در این مقاله پس از بیان دیدگاه آلستون و شیخ اشراق در مورد علم خداوند، به این نظریه میپردازیم که این دو متفکر تا حدودی دیدگاه مشترکی در مورد علم خداوند پس از ایجاد دارند. نظریة شهود مستقیم آلستون و اضافیة اشراقیة سهروردی دو تعبیر از یک دیدگاه است. از دیدگاه آلستون علم خداوند را نمیتوان همان باور درنظر گرفت، چراکه باور با محدودیتها و الزاماتی مواجه است که همسو و سازگار با علم مطلق نیست. نظریة شهود مستقیم آلستون به این معنا است که خداوند مستقیماً جهان را شهود میکند و از این رو به آن علم دارد. همچنین آلستون نظریة متفکرانی را که معتقدند علم خداوند همان باور صادق موجه است رد میکند؛ زیرا انتساب آن به خداوند با تناقضاتی مواجه است. در این مقاله تلاش شده است تا با بررسی دیدگاه ویلیام آلستون و شیخ اشراق، دیدگاه این دو متفکر در مورد ماهیت علم خداوند تشریح شود و تفاوتها و شباهتهای آنها در این زمینه روشن شود.
علی مرادخانی؛ پریزاد سینایی
دوره 2، شماره 1 ، فروردین 1392، ، صفحه 105-117
چکیده
هگل نخستین فیلسوفی بود که در درسهایش در برلین مباحثی ذیل عنوان فلسفة دین مطرح کرد. دریافت او از دین علاوه بر فهم متعارف، از فهم همعصرانش نیز متفاوت بود. هگل بر خلاف تلقی روزگارش نه دین را از حوزة شناخت بیرون گذاشت و نه آن را به احساس فروکاست. او با نگاه تاریخی خود ادیان را در سیر تاریخی آنها دید و با اصول دیالکتیکی خویش به درک تازهای ...
بیشتر
هگل نخستین فیلسوفی بود که در درسهایش در برلین مباحثی ذیل عنوان فلسفة دین مطرح کرد. دریافت او از دین علاوه بر فهم متعارف، از فهم همعصرانش نیز متفاوت بود. هگل بر خلاف تلقی روزگارش نه دین را از حوزة شناخت بیرون گذاشت و نه آن را به احساس فروکاست. او با نگاه تاریخی خود ادیان را در سیر تاریخی آنها دید و با اصول دیالکتیکی خویش به درک تازهای از دین راه یافت. حاصل این درک نشاندن دوبارة دین در حوزة شناخت نظری شد. مقالة حاضر درصدد است ساز و کار درک هگل از دین را، بر اساس «درآمد» درسگفتارهای فلسفة دین، بسان یکی از حوزههای شناخت نظری در معنای مد نظر او نشان دهد
علیرضا فرخی بالاجاده؛ امیرعباس علیزمانی
دوره 1، شماره 2 ، آبان 1391، ، صفحه 105-128
چکیده
نظریة خداناباورانة ریچارد داوکینز، زیستشناسِ انگلیسی، بر دو استدلال «سادگی» و «فرایند انباشتی» مبتنی است؛ بر اساس استدلال سادگی قوانین بنیادین فیزیک سادهاند و از اینرو، پیدایش تصادفی و بیدلیل قوانین بنیادین تبیینی ساده است، ولی فرض وجود خالقی که طراح جهانی با چنین پیچیدگیهای بسیار گسترده باشد، نظریهای ...
بیشتر
نظریة خداناباورانة ریچارد داوکینز، زیستشناسِ انگلیسی، بر دو استدلال «سادگی» و «فرایند انباشتی» مبتنی است؛ بر اساس استدلال سادگی قوانین بنیادین فیزیک سادهاند و از اینرو، پیدایش تصادفی و بیدلیل قوانین بنیادین تبیینی ساده است، ولی فرض وجود خالقی که طراح جهانی با چنین پیچیدگیهای بسیار گسترده باشد، نظریهای بسیار پیچیده است. بر اساس استدلال فرایند انباشتی، داوکینز بر این باور است که جهان مادی در روند شکلگیری طبیعت و پیدایش موجودات زنده «خود تبیینگر» بوده است و انتخاب طبیعی، که فرایندی انباشتی است، بهتنهایی میتواند فرایند تکامل را تبیین کند. بر اساس دیدگاههای فیلسوفان خداباور، وجود خداوند فرایند تکامل و قوانین بنیادین طبیعت را در یک نظام جامع و جهانشمول وحدت و انسجام میبخشد و از اینرو، از کفایت تبیینی برخوردار است، در حالی که دیدگاه تصادفگرایانة داوکینز فاقد کفایت تبیینی است. استدلال سادگی، درواقع «مغالطة سادگی» است. بنابراین اولاً، نگرش ماتریالیستی داوکینز در استدلال فرایند انباشتی بر مجموعهای از خطاهای فلسفی مبتنی است؛ ثانیاً، تبیین دقیق نظریة تکامل نشان میدهد که جامعترین و سادهترین تبیین مبتنیبر وجود خداوند بهعنوان طراح و جهتدهندة فرایند تکامل است.
کریم کرمی
دوره 2، شماره 4 ، دی 1392، ، صفحه 107-133
چکیده
یکی از حوزه های متاخر مطالعات عصب شناختی ، بررسی ماهیت تجربه دینی و ملازم های محتمل عصبی آن است. عصب شناسان در این حوزه مطالعاتی در صدند با بررسی ساختارهای عصبی میانجی در بروز تجربه دینی ، فهم دقیقی از ماهیت تجارب دینی به عنوان یک عمل شناختی بدست آورند. این مقاله با بررسی مطالعات عصب شناختی تجربه دینی ، دو رویکرد غالب در چنین مطالعاتی ...
بیشتر
یکی از حوزه های متاخر مطالعات عصب شناختی ، بررسی ماهیت تجربه دینی و ملازم های محتمل عصبی آن است. عصب شناسان در این حوزه مطالعاتی در صدند با بررسی ساختارهای عصبی میانجی در بروز تجربه دینی ، فهم دقیقی از ماهیت تجارب دینی به عنوان یک عمل شناختی بدست آورند. این مقاله با بررسی مطالعات عصب شناختی تجربه دینی ، دو رویکرد غالب در چنین مطالعاتی را رصد میکند. رویکرد نخست، تجربه دینی را به عنوان عملکرد نادرست ساختار عصبی و رویکرد دوم تجربه دینی را ماحصل عملکرد طبیعی ساختار عصبی مغز در نظر میگیرد. در ادامه، با ارایه گزارشی از مجموعه مطالعات صورت گرفته در ذیل این دو رویکرد ، به پنچ چالش عمده در مطالعات عصب شناختی تجربه دینی اشاره خواهد شد .
فاطمه محمد؛ محمد اکوان
چکیده
نوشتار حاضر با هدف تبیین دیدگاه هایدگر در خصوص ساحت الوهی و درنهایت مفهوم «خدا» به شیوه توصیفی- تحلیلی با تفسیر و تحلیل محتوای آثار هایدگر به نگارش درآمده است. از اینرو سؤال اصلی این نوشتار آن است که آیا میتوان از امکان باور به «خدا» نزد هایدگر سخن گفت که در این وادی سکوت اختیار کرده و با پروردن ایمان خارج از اشکال سنتی، ...
بیشتر
نوشتار حاضر با هدف تبیین دیدگاه هایدگر در خصوص ساحت الوهی و درنهایت مفهوم «خدا» به شیوه توصیفی- تحلیلی با تفسیر و تحلیل محتوای آثار هایدگر به نگارش درآمده است. از اینرو سؤال اصلی این نوشتار آن است که آیا میتوان از امکان باور به «خدا» نزد هایدگر سخن گفت که در این وادی سکوت اختیار کرده و با پروردن ایمان خارج از اشکال سنتی، به ساحت قدس نظر داشته است؟ از اینرو با اشاره به تأثیرپذیری هایدگر از الهیات مسیحی نشان داده میشود که وی با تفسیری متفاوت در پی روگردانی از الهیات و مابعدالطبیعه سنتی و گذر از آن، ناقد جامعه دیندار متظاهر و پایبند به نظام تئولوژیک بوده و در دریافت حضوری و گشودگی به ساحت وجود، گوشسپاری به ندای لوگوس را به تصویر کشیده و درنهایت سکوت اختیار کرده است. به این ترتیب بدون اینکه بتوان از خداشناسی نزد هایدگر سخن گفت، باید توجه به وجود و هستی مطلق را نزد وی که همانا در عدم جلوهگر است، همان توجه به اصل و منشأ هستی یا «خدا» دانست که تنها بر دازاین عرضه میگردد.
علی رحیمی شاهرخت؛ علی حقی
دوره 6، شماره 1 ، اردیبهشت 1396، ، صفحه 109-126
چکیده
یکی از نظریههای عرصة دینپژوهی معاصر ایران پروژة «عقلانیت و معنویت» مصطفی ملکیان است. این نظریه با محور قراردادن مؤلفههای اجتنابناپذیر مدرنیته به مواجهه با دین سنتی میرود و ضمن مقایسه این مؤلفهها با ویژگیهای اصلی دین سنتی، حکم به تباین میان دینداری و مدرنبودن میکند. فهم سنتی از دین را در جهان مدرن کارآمد نمیداند ...
بیشتر
یکی از نظریههای عرصة دینپژوهی معاصر ایران پروژة «عقلانیت و معنویت» مصطفی ملکیان است. این نظریه با محور قراردادن مؤلفههای اجتنابناپذیر مدرنیته به مواجهه با دین سنتی میرود و ضمن مقایسه این مؤلفهها با ویژگیهای اصلی دین سنتی، حکم به تباین میان دینداری و مدرنبودن میکند. فهم سنتی از دین را در جهان مدرن کارآمد نمیداند و فهمی جدید از دین (معنویت) را که سازگار با مؤلفههای مدرنیته است معرفی میکند. این مقاله کوشیده است تصویری روشن و شفاف از ارکان اصلی این نظریه، که عبارتاند از عقلانیت، معنویت و زندگی اصیل، ارائه دهد. در ابتدا مراد ملکیان از دین بیان میشود و بعد از آن تقریری از نظریۀ عقلانیت و معنویت ارائه خواهد شد و بهکوتاهی نقدهایی که علیه این نظریه ارائه کردهایم، و عناوین آنها در زیر آمده است، اشاره میشود. 1. ابهام در تقسیمبندی دین؛ 2. عدول از مبنا؛ 3. صورتبندی نادرست از استدلال و تبعیت از استدلال و ناسازگاری آن با همة اقسام تعبد؛ 4. تاریخیبودن دین؛ 5. ابهام در نقطه تمایز میان معنویت و عقلانیت؛ 6. نبود برنامهای برای اجتماع و کار جمعی؛ 7. شرایط سخت معنویت برای عموم مردم.
نادر شکراللهی
دوره 5، شماره 2 ، آبان 1395، ، صفحه 109-128
چکیده
اثبات و نفی وجود هر موجودی فرع بر امکان تصور آن است. آیا خدا به تصور میآید که بتوان از بودن یا نبودن او سخن گفت؟ گروهی تصور خدا را ممکن نمیدانند. ظواهر بعضی از متون دینی و عرفانی همین است. اما مقصود این متون دینی و عرفانی، عدم امکان تصور حقیقت حقتعالی به علم حصولی است نه عدم امکان هر گونه تصوری. کسانی که تصور را ممکن میدانند گاهی ...
بیشتر
اثبات و نفی وجود هر موجودی فرع بر امکان تصور آن است. آیا خدا به تصور میآید که بتوان از بودن یا نبودن او سخن گفت؟ گروهی تصور خدا را ممکن نمیدانند. ظواهر بعضی از متون دینی و عرفانی همین است. اما مقصود این متون دینی و عرفانی، عدم امکان تصور حقیقت حقتعالی به علم حصولی است نه عدم امکان هر گونه تصوری. کسانی که تصور را ممکن میدانند گاهی ظاهر سخنان ایشان امکان تصور ذات است. این سخن قابل دفاع نیست. گاهی مفاهیمی مانند «بینهایت»، «موجود حاضر در همهجا» و مانند آن را موضوع قرار دادهاند. مدعایی که این نوشته در پی دفاع از آن است عبارت است از اینکه اولاً این موضوعات پیچیده، برای قریب به اتفاق افراد فهمپذیر و تصورپذیر نیست. ثانیاً موضوع ادلة اثبات خدا، صفات بسیار متنوعی است که برای افراد معمول قابل فهم است، مانند «واجبالوجود»؛ یعنی موجودی که بودنش ضروری است، یا «ناظم فراطبیعی». اما کنه این صفات نه به تصور میآید و نه نیازی به تصور کنه صفات در ابتدای بحث از ادلة اثبات و نفی، وجود دارد.
زینب زرگوشی؛ عبد الرسول کشفی
دوره 2، شماره 2 ، خرداد 1392، ، صفحه 109-129
چکیده
مسأله شر که بر طبق آن وجود شرور در تعارض ظاهری با سه صفت الهی یعنی علم مطلق، قدرت مطلق وخیرخواه مطلق بودن اوست، یکی ازمسائل مهم در فلسفه دین است که مورد بررسی اندیشمندان قرار گرفته است.جان فینبرگ مسأله شر را به دو مسأله فلسفی -کلامی و مسأله دینی تقسیم میکند. و مساله فلسفی -کلامی را نیز دارای دو صورت منطقی و قرینهای میداند. او بر اساس ...
بیشتر
مسأله شر که بر طبق آن وجود شرور در تعارض ظاهری با سه صفت الهی یعنی علم مطلق، قدرت مطلق وخیرخواه مطلق بودن اوست، یکی ازمسائل مهم در فلسفه دین است که مورد بررسی اندیشمندان قرار گرفته است.جان فینبرگ مسأله شر را به دو مسأله فلسفی -کلامی و مسأله دینی تقسیم میکند. و مساله فلسفی -کلامی را نیز دارای دو صورت منطقی و قرینهای میداند. او بر اساس مبانی خود درباره اختیار و نظریات اخلاقی به شر اخلاقی پاسخ میگوید. فینبرگ بر اساس نظم طبیعی به شر طبیعی میپردازد. او به مسأله قرینهای با توجه به ماهیت استدلالات استقرایی و احتمالاتی و همچنین محدودیت های دانش بشر پاسخ میدهد. علامه طباطبایی در سایه نظام احسن به مسأله شر پاسخ میدهد و آن را عدمی میداند. در این مقاله به وجوه اشتراک و افتراق دیدگاههای این دو اندیشمند و ارزیابی آنها میپردازیم.
محمدمهدی عموسلطانی؛ مسعود آذربایجانی
دوره 7، شماره 1 ، اردیبهشت 1397، ، صفحه 111-136
چکیده
نوخاسته گرایی ویژگیها علیرغم پذیرش حالات، قوا و علیت ذهنی، منکر جوهر مجرد نفس/ذهن است و نهایتاً حالات ذهنی را ویژگیهایی نوخاسته از شبکه و سیستم فیزیکی-عصبی بدن معرفی میکند و گرچه حالات ذهنی را به بدن و اجزا و خودِ این شبکه فروکاهش نمیدهد ولی آنها را در ایجاد و استمرار وجود خود، وابسته به تعاملات سیستم عصبی و شبکهای ...
بیشتر
نوخاسته گرایی ویژگیها علیرغم پذیرش حالات، قوا و علیت ذهنی، منکر جوهر مجرد نفس/ذهن است و نهایتاً حالات ذهنی را ویژگیهایی نوخاسته از شبکه و سیستم فیزیکی-عصبی بدن معرفی میکند و گرچه حالات ذهنی را به بدن و اجزا و خودِ این شبکه فروکاهش نمیدهد ولی آنها را در ایجاد و استمرار وجود خود، وابسته به تعاملات سیستم عصبی و شبکهای اجزای بدن میداند. نوخاستهگرایان ویژگیها در مورد ارادة آزاد، به دو دسته تقسیم میشوند: عدهای آن را یک ویژگی برآمده و نوخاسته از کل سیستم عصبی و شبکه اجزای بدن میدانند و عدهای دیگر علیرغم پذیرش سایر ویژگیهای ذهنی منکر وجود ارادة آزاد هستند و صرفاً آن را توهم میدانند. این در حالی است که در فلسفة اسلامی با توجه به وجود اراده به اثبات نفس مجرد پرداخته شده است. هدف این پژوهش طرح هر دو ادعای نوخاسته گرایی ویژگیها در مورد ارادة آزاد، و ارزیابی آن با روش تحلیلی، استدلالی و میانرشتهای با نگاهی به استدلالهای فلسفة اسلامی بر جوهر مجرد نفس از طریق اراده است؛ و پس از نقد هر دو ادعای نوخاستهگرایان ویژگیها و نیز نقد و تقویت ادلة فلاسفة اسلامی، نتیجتاً با استدلالهایی برتر و با یافته های علمی روز، به اثبات جوهر مجرد نفس از طریق وجود ارادة آزاد میرسد.
اسماعیل علیخانی
دوره 4، شماره 2 ، آبان 1394، ، صفحه 111-132
چکیده
از موضوعات مهم در تقاطع مابعدالطبیعه، فلسفة اخلاق، فلسفة زیستشناسی، فلسفة دین و روانشناسی، معنای زندگی است. هرچند این موضوع با این عنوان موضوعی جدید است و پیشینة آن به دوران پس از مدرنیته و تهیشدن زندگی انسان مدرن از معنا بازمیگردد، اما در ادیان توحیدی سابقهای طولانی دارد و به بحث مهم هدفداری آفرینش جهان و انسان و ارزشمند ...
بیشتر
از موضوعات مهم در تقاطع مابعدالطبیعه، فلسفة اخلاق، فلسفة زیستشناسی، فلسفة دین و روانشناسی، معنای زندگی است. هرچند این موضوع با این عنوان موضوعی جدید است و پیشینة آن به دوران پس از مدرنیته و تهیشدن زندگی انسان مدرن از معنا بازمیگردد، اما در ادیان توحیدی سابقهای طولانی دارد و به بحث مهم هدفداری آفرینش جهان و انسان و ارزشمند بودن زندگی انسان و نظام احسنِ حاکم بر آفرینش مرتبط است. واژة «معنادار» در بحث از معنای زندگی کلمهای «کانونی» و جامع ابعاد بینشی، گرایشی و کنشی است. این ابعاد درهمتنیده هستند و بینشان رابطة متقابل برقرار است. معناداری یا بیمعنایی زندگی وابسته به این ابعاد است. هر یک از ابعاد معنای زندگی دارای آثار فراوان مشهود و نامشهود، در درجات و مراتب متفاوت است. برخی از شاخصههای بینشی، گرایشی و کنشی زندگی معنادار به شرح ذیل است: داشتن جهانبینی صحیح، تبیین درست شرور و سختیها، امید، خودباوری، خوشبینی، تعهد و احساس مسئولیت و آرامش و اطمینان.
سعیده سادات نبوی
دوره 2، شماره 3 ، آبان 1392، ، صفحه 113-133
چکیده
آکوئیناس، در طریقة سوم خود، از امکان و وجوب دریچهای به سوی اثبات وجود خدا میگشاید. بعضی از فیلسوفان، استدلال او را طبیعی ـ مابعدالطبیعی تفسیر کردهاند و بعضی دیگر، طبیعی. با این وصف، بهسادگی نمیتوان استدلال او را با برهان صدیقین ابنسینا یکی دانست. این مقاله بر آن است که پس از ارائة گزارشی از برهان صدیقین سینوی و تقریرهای ...
بیشتر
آکوئیناس، در طریقة سوم خود، از امکان و وجوب دریچهای به سوی اثبات وجود خدا میگشاید. بعضی از فیلسوفان، استدلال او را طبیعی ـ مابعدالطبیعی تفسیر کردهاند و بعضی دیگر، طبیعی. با این وصف، بهسادگی نمیتوان استدلال او را با برهان صدیقین ابنسینا یکی دانست. این مقاله بر آن است که پس از ارائة گزارشی از برهان صدیقین سینوی و تقریرهای گوناگون برهان امکان و وجوب تومیستی، تفاوتهای این دو برهان را بهخصوص از لحاظ ابتنای آنها بر اصل امتناع تسلسل آشکار سازد. بهنظر میرسد در تحلیل و ریشهیابی تفاوت یادشده، باید سراغ نظر این دو فیلسوف دربارة خدا و رابطة او با طبیعت رفت؛ ابنسینا چون در پی اثبات واجبالوجود بالذات است و بس، برای اثبات مدعای خود، به بیش از این نیاز ندارد که با تکیهبر امکان ماهوی، تسلسل در علل فاعلی را ابطال و درنتیجه، وجود خدا را اثبات کند، در حالی که در تقریرهای طبیعی ـ مابعدالطبیعی از برهان امکان و وجوب تومیستی، هدف اثبات واجبالوجودی است که عالم طبیعت را از کتم عدم خلق کرده است. به همین دلیل این نوع تقریرها نمیتوانند صرفاً با تکیهبر امکان ماهوی، برای طبیعت حادث، آفریدگار ازلی اثبات کنند. همچنین با گریز به طریقة دوم آکوئیناس و مقایسة استدلال او بر امتناع تسلسل با برهان وسط و طرف ابنسینا، روشن میشود که حتی اگر استدلال آکوئیناس برگرفته از برهان ابنسینا باشد، اقتباسی ناقص از آن است
سید محمدتقی موحد ابطحی
دوره 2، شماره 1 ، فروردین 1392، ، صفحه 119-133
چکیده
دیدگاههای مختلفی در موافقت و مخالفت با علم دینی در کشور وجود دارد، و تا به حال تلاش چندانی برای همگرایی این دیدگاهها صورت نگرفته است. هدف پژوهش حاضر این است که بر مبنای آرای دکتر سروش، که در ایران به مخالف علم دینی مشهور است، راهکارهایی برای تولید علم دینی ارائه کند. در این مقاله دو راهکار برای تولید علم دینی به تناسب دو تلقی دکتر ...
بیشتر
دیدگاههای مختلفی در موافقت و مخالفت با علم دینی در کشور وجود دارد، و تا به حال تلاش چندانی برای همگرایی این دیدگاهها صورت نگرفته است. هدف پژوهش حاضر این است که بر مبنای آرای دکتر سروش، که در ایران به مخالف علم دینی مشهور است، راهکارهایی برای تولید علم دینی ارائه کند. در این مقاله دو راهکار برای تولید علم دینی به تناسب دو تلقی دکتر سروش از علم دینی، یعنی تلقی ضعیف (علم برگرفته از متون دینی) و قوی (علم هماهنگ با متون دینی) ارائه خواهد شد
حسین مصباحیان
دوره 1، شماره 1 ، اردیبهشت 1391، ، صفحه 119-134
چکیده
این مقاله به بررسی این پرسش پرداخته است که آیا خدابنیادی، موضوع نقد مدرنیته، میتواند با طرح پرسش «امکان اخلاقی خدا؟» به موضعی برای نقد مدرنیته تبدیل شود و با بهچالشکشیدن «انسانآرزوها» ـ تعبیر میشل فوکو از سوژة مدرن ـ از طریق تفسیر معنوی هستی، آرزوهایی انسانی برای او بخواهد؟ مقالة حاضر، برای پرتوافکندن بر این پرسش، ...
بیشتر
این مقاله به بررسی این پرسش پرداخته است که آیا خدابنیادی، موضوع نقد مدرنیته، میتواند با طرح پرسش «امکان اخلاقی خدا؟» به موضعی برای نقد مدرنیته تبدیل شود و با بهچالشکشیدن «انسانآرزوها» ـ تعبیر میشل فوکو از سوژة مدرن ـ از طریق تفسیر معنوی هستی، آرزوهایی انسانی برای او بخواهد؟ مقالة حاضر، برای پرتوافکندن بر این پرسش، ضمن فراهمآوردن بحثی کوتاه پیرامون محل اصلی نزاع بین فلسفههای سوژه و فلسفههای قرن بیستم، از چهار منزلگاه عبور کرده است. نخست، به سه نقاد رادیکال، «خدای قوی مردمان ضعیف»، مارکس، فروید، و نیچه پرداخته است تا همزبان با ریکور نتیجه بگیرد که بیعبور از نقد آنان نمیتوان خداباوری را در دنیای مدرن حفظ کرد. سپس، به دیالکتیک ویژة روشنگری آدورنو، یعنی «هرکس به خدا معتقد است، نمیتواند به خدا معتقد باشد»، پرداخته است تا نشان دهد او از مفهوم یهودی نام خدا، که در آن نیازهای انسانی میتوانند درک شوند، بهمثابة الگویی فلسفی استفاده میکند و ازاینروست که امکانی که با نام الهی ارائه میشود بهدست هرکسی که اعتقاد ندارد هم میتواند حفظ شود. مقاله، سپس، به فلسفة «دیگریبنیاد» لویناس کوچ کرده است تا نشان دهد که او گرچه مفهوم مدرن ذهن بنیادی را بهنقد میکشد، ولی بهجای اینکه یک مفهوم جدید از ذهن بنیادی تدارک ببیند، تلاش میکند شرایط امکان اخلاقی سوژه را ازطریق حضور اخلاقی خدا توضیح دهد. ایدة اصلی او این است که نشان دهد چگونه ما ازطریق واکنش و توجه به دیگری و جذبکردن مسئولیت انکارناپذیری که مقدم بر ذهنیت ماست وجود پیدا میکنیم و ازهمینروست که لویناس خدا را «دیگریهستی» مینامد. آخرین بخش مقاله، به هابرماس پرداخته و نشان داده است که در گرایشات مذهبی نسل اول فرانکفورت، چهار عنصر اصلی حضور دارد: احیاگر ـ یادآور، اتوپیایی، مکاشفهای، و رهاییبخش. این جنبهها کموبیش در نسل دوم فرانکفورت و در نظریات برجستهترین نمایندة آن، هابرماس، نیز حضور دارد. مباحث همة قسمتهای مقاله پشتوانة این نتیجه قرار گرفتهاند که امروزه پساز قریببه سه قرن تجربة سوژة شناسا و به خلوت خانهها رفتن نام خدا، اگر بخواهیم به زبان هراکلیتوس سخن بگوییم، نه سوژه همان سوژة مدعی است و نه نام خدا همچنان در چنگ نگاهبانانش اسیر است. پس، ضرورت دارد که رابطة ناتاریخی و مکانیکی سوژه و نام خدا را از دو شکل سپریشدة سنتی و مدرن آن عبور دهیم تا شرایط امکان تأسیس نظریهای دیگر فراهم شود.
اعظم قاسمی؛ آریا یونسی
دوره 6، شماره 2 ، بهمن 1396، ، صفحه 121-147
چکیده
فارابی در احصاءالعلوم دو شیوه را در کلام متمایز میکند: استدلالی و غیراستدلالی. در دورة بعد رویکرد استدلالی در کلام بر رویکرد دیگر غالب میشود و کلامی شکل میگیرد که به فلسفه بسیار نزدیک است. از این زمان است که گفتوگو و مفاهمهای گسترده میان فیلسوفان و متکلمان اسلامی درمیگیرد. مبدع کلام فلسفی، فخرالدین رازی است و با خواجه ...
بیشتر
فارابی در احصاءالعلوم دو شیوه را در کلام متمایز میکند: استدلالی و غیراستدلالی. در دورة بعد رویکرد استدلالی در کلام بر رویکرد دیگر غالب میشود و کلامی شکل میگیرد که به فلسفه بسیار نزدیک است. از این زمان است که گفتوگو و مفاهمهای گسترده میان فیلسوفان و متکلمان اسلامی درمیگیرد. مبدع کلام فلسفی، فخرالدین رازی است و با خواجه نصیر به اوج خود میرسد. ویژگیهای مهم کلام جدید این است که منطق را به عنوان روش استدلال در کلام اختیار میکنند، موضوعات فلسفی را وارد مباحث کلامی میکنند و از آنها بحث میکنند، با استمداد از آموزههای فلسفی و دیگر علوم سعی میکنند از مدعیات دینی دفاع و آنها را تدوین و تبیین کنند. در این مقاله بنابر سرشت تاریخی موضوع با استفاده از گزارش ابنخلدون و مطالعۀ آثار فخر رازی، کیفیت این تحول بررسی و این ویژگیهای اساسی نشان داده شده است. ادعای این مقاله این است که کسانی مانند غزالی، بهویژه فخر رازی با بهکارگرفتن منطق و اصول فلسفی ماهیت کلام را تغییر دادند و آن را به چیزی متفاوت و مشابه با فلسفه تبدیل کردند.
سارا بغدادی؛ سید امیر اکرمی
چکیده
النور استامپ، فیلسوف معاصر، در مقام یک خداباور در صدد اقامهی دفاعیهای برضد مسالهی رنج( شرّ)، بر میآید. بنا بر دفاعیهی ایشان، اولا، رنج شرط لازم تحقق برخی خیرها است و ثانیا، آن خیر ناقض رنج موجود است. دغدغهی علمیای که در این مقاله دنبال میشود، نقد دفاعیهی مزبور است. در این راستا، پیش از هر چیز، طرح و تبیین اصل ...
بیشتر
النور استامپ، فیلسوف معاصر، در مقام یک خداباور در صدد اقامهی دفاعیهای برضد مسالهی رنج( شرّ)، بر میآید. بنا بر دفاعیهی ایشان، اولا، رنج شرط لازم تحقق برخی خیرها است و ثانیا، آن خیر ناقض رنج موجود است. دغدغهی علمیای که در این مقاله دنبال میشود، نقد دفاعیهی مزبور است. در این راستا، پیش از هر چیز، طرح و تبیین اصل دفاعیه ضروری مینماید و پس از آن نقد ایدهی موردنظر از دو منظر کلی انجام خواهد شد. نخست، ضمن بیان کیفیات یک دفاعیهی موفق و لوازم تحقق آن ملاحظه میشود که دفاعیهی استامپ واجد شرایط یک دفاعیهی موفق نیست. اشاره به مبادی تحقق یک فعل ارادی و بیان این نکته که رنج نمیتواند مصدر ایمان واقع گردد، دومین نقد کلی بر نظریهی ایشان است. سرانجام، اشاره به نقض مفهوم ارادهی آزاد به معنای لیبرتارینی آن در دفاعیهی استامپ، موضوعی است که به عنوان ضمیمهی بحث بدان پرداخته خواهد شد.
هژیر مهری
دوره 5، شماره 1 ، اردیبهشت 1395، ، صفحه 123-145
چکیده
در این مقاله ابتدا با تبیین نظریة دین طبیعی، بررسی زیستشناسانهای از دین ارائه میشود و دین همچون پدیدهای طبیعی بررسی میشود. از نظر نئوداروینیستها دین حتی اگر متعالی و از جهان دیگر باشد میتواند به عنوان پدیدهای طبیعی که به توسط انسان ظهور یافته و محقق شود، ملاحظه شود. برای تفسیر رویکرد دین طبیعی میتوان گفت نئوداروینیستهایی ...
بیشتر
در این مقاله ابتدا با تبیین نظریة دین طبیعی، بررسی زیستشناسانهای از دین ارائه میشود و دین همچون پدیدهای طبیعی بررسی میشود. از نظر نئوداروینیستها دین حتی اگر متعالی و از جهان دیگر باشد میتواند به عنوان پدیدهای طبیعی که به توسط انسان ظهور یافته و محقق شود، ملاحظه شود. برای تفسیر رویکرد دین طبیعی میتوان گفت نئوداروینیستهایی چون دِنت، نمیخواهند دین را «تبیین» کنند، بلکه میخواهند علاقة انسانها را به دین به صورت فرگشتی بیان کنند؛ یعنی در این تبیین، روایتی تاریخی و فرگشتی از دین ارائه میشود و همچنین دین را از امور سازگار با اجتماع میداند که توانسته است در یک انتخاب طبیعی باقی بماند. استدلال دنت در خصوص ماندگاری دین این است: «دین به این علت باقی مانده است که قدرت نظمبخشیدن به اجتماع را داشته باشد وگرنه طبیعت آن را از میان میبرد». از بین خداباوران معتقد به نظریة تکامل، پلنتینگا نقدهایی به دِنت مبنی بر نظریة خود بر اساس خداباوری و «فرگشت خدابنیاد» وارد میکند، از نظر پلنتینگا خدمت عمدة دِنت به موضوع فرگشت و دینپژوهی تکاملی ناظر به طرح نظریة ایدة خطرناک داروین است. ما در این مقاله نشان خواهیم داد، ایدة داروین، لزوماً خطرناک نیست و میتوان فرگشت را به عنوان الگویی برای آفرینش الهی درنظر گرفت.
منصور نصیری
دوره 3، شماره 1 ، اردیبهشت 1393، ، صفحه 127-141
چکیده
آنتونی کنی، بر آن است که تجربههای دینی حجیت معرفتشناختی ندارند. استدلال او، بر تحلیل ماهیت تجربة دینی مبتنی است. از نظر او، تجربة دینی یا ادراک حسی است یا ادراک غیر حسی. با توجه به اینکه نمیتوان تجربة دینی را ادراک حسی دانست، لاجرم باید ادراک غیر حسی باشد؛ اما ادراک غیر حسی دانستن تجربة دینی، مستلزم آن است که نحوهای از وحی باشد ...
بیشتر
آنتونی کنی، بر آن است که تجربههای دینی حجیت معرفتشناختی ندارند. استدلال او، بر تحلیل ماهیت تجربة دینی مبتنی است. از نظر او، تجربة دینی یا ادراک حسی است یا ادراک غیر حسی. با توجه به اینکه نمیتوان تجربة دینی را ادراک حسی دانست، لاجرم باید ادراک غیر حسی باشد؛ اما ادراک غیر حسی دانستن تجربة دینی، مستلزم آن است که نحوهای از وحی باشد و لازمة وحیدانستن تجربة دینی، فرض وجود خدا پیش از تحقق تجربة دینی است. از نظر جف جوردن، استدلال کنی راه به جایی نمیبرد؛ زیرا، مهمترین مقدمات استدلال کنی عبارتاند از مقدمة (2) (تجربههای دینی ادراک حسی نیستند) و مقدمة (4) (اگر تجربههای دینی ادراک غیر حسی باشند، در این صورت بهتنهایی نمیتوانند باور به خدا را توجیه کنند). جوردن با تحلیل مقدمة (2) آن را کاذب میداند. از سوی دیگر، از نظر او، مقدمة (4) فقط در صورتی صادق است که دیدگاه گزارهای دربارة وحی صادق و دیدگاه غیر گزارهای کاذب باشد؛ اما هیچ دلیل قانعکنندهای بر صادقدانستن دیدگاه گزارهای و کاذبدانستن دیدگاه غیر گزارهای دربارة وحی وجود ندارد. و با پذیرش دیدگاه غیر گزارهای، مقدمة (4) صادق نخواهد بود. ما در این مقالة به بررسی نزاع این دو و داوری در این باره پرداختهایم. جوردن دربارة مقدمة (2) درنهایت معتقد میشود که میتوان تجربههای دینی حسی داشت؛ اما نگارنده، ادلة او در این باره را بررسی و رد کردهام. دربارة مقدمة (4) نیز استدلال جوردن را ناقص و ناکافی دانسته آن را رد کردهام
سیده سعیده میرصدری؛ منصور نصیری
دوره 7، شماره 2 ، آبان 1397، ، صفحه 129-149
چکیده
خداباوری گشوده جنبشی الاهیاتی است که در اواخر قرن بیستم از دل سنت اوَنجلیکال مسیحی سر بر آورد و دغدغة ترسیم مدلی از فعل خداوند در عالم را داشت که بتواند بر اساس آن تعارض و ناسازگاری موجود در الاهیات سنتی، بین اراده آزاد/ اختیار بشر و علم پیشین و مطلق الاهی، را رفع کند. آنها کوشیدند نشان دهند که خداوند علم مطلق و جهانشمول ندارد؛ بلکه ...
بیشتر
خداباوری گشوده جنبشی الاهیاتی است که در اواخر قرن بیستم از دل سنت اوَنجلیکال مسیحی سر بر آورد و دغدغة ترسیم مدلی از فعل خداوند در عالم را داشت که بتواند بر اساس آن تعارض و ناسازگاری موجود در الاهیات سنتی، بین اراده آزاد/ اختیار بشر و علم پیشین و مطلق الاهی، را رفع کند. آنها کوشیدند نشان دهند که خداوند علم مطلق و جهانشمول ندارد؛ بلکه علم خداوند و آیندة عالم و بشر هر دو گشودهاند و همهچیز به اختیار و ارادة انسان بستگی دارد. خدای خداباوری گشوده از سر مهر و عشق خود به بشر علماش را محدود و آینده را گشوده و وابسته به ارادة انسان گذاشته است. از جمله انتقاداتی که به خداباوری گشوده وارد شده معضل محدودیت علم الاهی است. دیگر اینکه مدعیات خداباوران گشوده در باب گشودهبودن آینده و پیشبینیناپذیربودن آن با نصّ کتاب مقدس همخوانی ندارد. بهنظر میرسد در این میان مدل الاهیاتی شیعی، یعنی بداء، چهبسا راه میانهای برای حل معضل علم پیشین و خطاناپذیر الاهی و ارادة آزاد بشر باشد، بدون اینکه یکی از دو طرف را نادیده بگیرد یا به نفع دیگری مصادره به مطلوب کند. مدل بدائی در حین اصالتبخشیدن به اختیار انسان، علم و قدرت الاهی را نیز، که به صورت سنتی مطرح شده بود، حفظ میکند و از این لحاظ از نقدهای وارد بر الاهیات کلاسیک مسیحی مصون است و اشکالات الاهیات گشوده را نیز ندارد.
محمدرضا نیلی احمدآبادی
دوره 1، شماره 2 ، آبان 1391، ، صفحه 129-149
چکیده
پیشرفت زندگی انسان از مرحلۀ کشاورزی به صنعتی و فراصنعتی معلول رشد و توسعۀ تکنولوژی است. بدون شک تأثیر تکنولوژی در زندگی فردی و اجتماعی در دو بعد مادی و معنوی بهحدی است که میتوان موفقیت تمدنها را مدیون آن دانست. تاریخ عظمت تمدن اسلامی و استیلای آن بر تمدنهای کهن روم و یونان، نمونهای از استفادۀ صحیح از علم و تکنولوژی بر اساس تعالیم ...
بیشتر
پیشرفت زندگی انسان از مرحلۀ کشاورزی به صنعتی و فراصنعتی معلول رشد و توسعۀ تکنولوژی است. بدون شک تأثیر تکنولوژی در زندگی فردی و اجتماعی در دو بعد مادی و معنوی بهحدی است که میتوان موفقیت تمدنها را مدیون آن دانست. تاریخ عظمت تمدن اسلامی و استیلای آن بر تمدنهای کهن روم و یونان، نمونهای از استفادۀ صحیح از علم و تکنولوژی بر اساس تعالیم عالی اسلام است. شاید بتوان گفت، تکنولوژی رمزگشایی از نظام خلقت و استفادۀ انسان از نیروی نهفته در طبیعت، به منظور رفع نیازهایش است. در این رهگذر او موفق میشود تا صفات کمالیۀ خداوندی که خالق هستی است را بشناسد. درک ماهیت تکنولوژی مستلزم آشنایی با سه حوزۀ علمی شناخت است که شامل ماهیت تکنولوژی از منظر مباحث فلسفی، به عنوان مطالعات میانرشتهای در باب شناخت انسان به عنوان موجود تسخیرکننده، و شناخت تعالیم عالی اسلام در زمینۀ بهرهمندی انسان از مواهب خلقت است. خداوند، از نظر قرآن، زمینۀ تسخیر خلقت را به بشر عطا کرده و طبیعی است که انسان در استفاده از چنین ودیعهای باید خود را مدیون لطف وی بداند و بهگونهای عمل کند که او از بشر انتظار دارد. انسان نمیتواند در دستیابی به علم و قدرت برای تغییر طبیعت، بدون توجه به امانت الهی و ضرورت حفظ ذخایر انرژی، از خود سلب مسئولیت کند و از این منابع فقط برای نفع آنی خودش و نه آیندگان بهره گیرد. در این مقاله دربارۀ چیستی تکنولوژی، رابطۀ آن با انسان، و تأثیر تکنولوژی در جامعه با نگاه میانرشتهای بحث شده است. بهعلاوه جایگاه انسان، جانشین خداوند، الزامات تسخیر طبیعت، و مصادیقی از چهرههای قرآنی که از این موهبت الهی بهرهمند شدهاند بررسی میشود.
عزیز نجف پور آقابیگلو؛ عبدالحسین خسروپناه؛ فاطمه گیتیپسند
دوره 2، شماره 2 ، خرداد 1392، ، صفحه 131-148
چکیده
عماد افروغ در جستجوی علم دینی مقدمتا رویکرد رئالیزم انتقادی را رویکرد هماهنگتری برای ساختن دستگاه علم شناختی مطلوب خود می یابد و متعاقبا می کوشد با ترکیب حکمت صدرایی با رئالیزم انتقادی و اتخاذ رویکرد معرفت طولی و هماهنگ و افزودن منابع معرفت وحی و شهود به منابع رئالیزم انتقادی، راهی به سوی علم دینی بیابد. کاری که خود وی هم اقرار دارد ...
بیشتر
عماد افروغ در جستجوی علم دینی مقدمتا رویکرد رئالیزم انتقادی را رویکرد هماهنگتری برای ساختن دستگاه علم شناختی مطلوب خود می یابد و متعاقبا می کوشد با ترکیب حکمت صدرایی با رئالیزم انتقادی و اتخاذ رویکرد معرفت طولی و هماهنگ و افزودن منابع معرفت وحی و شهود به منابع رئالیزم انتقادی، راهی به سوی علم دینی بیابد. کاری که خود وی هم اقرار دارد که همچنان پروژه ای ناتمام است.وی با تایید رویکرد جامعه شناسی درونگرا و پذیرش تاثیر جامعه بر محتوای علم، در عین اصرار بر واقعگرایی، می کوشد تا مسیر توجیه علم دینی را هموارتر سازد. آرای افروغ در این مسیر واجد تعارضاتی درونی است.