رضا اکبری
دوره 1، شماره 1 ، اردیبهشت 1391، ، صفحه 1-15
چکیده
در فلسفۀ زبان از نظریات معناداری سخن بهمیان میآید. یکی از مهمترین نظریات در این حیطه نظریۀ «کاربردی» است. براساس نظریۀ کاربردی، معنای یک لفظ چیزی جز کاربرد آن لفظ در زبان نیست. در این نظریه، زبان خصوصی وجود ندارد و معناداری بهمثابة امری اجتماعی در یک جامعۀ زبانی تحقق پیدا میکند. در هریک از جامعههای زبانی با توجه به زمینههای ...
بیشتر
در فلسفۀ زبان از نظریات معناداری سخن بهمیان میآید. یکی از مهمترین نظریات در این حیطه نظریۀ «کاربردی» است. براساس نظریۀ کاربردی، معنای یک لفظ چیزی جز کاربرد آن لفظ در زبان نیست. در این نظریه، زبان خصوصی وجود ندارد و معناداری بهمثابة امری اجتماعی در یک جامعۀ زبانی تحقق پیدا میکند. در هریک از جامعههای زبانی با توجه به زمینههای مختلف، قواعدی نانوشته وجود دارد که افراد آن جامعه ناخودآگاه از آنها پیروی میکنند و ازاینطریق کلمات به صورتهای گوناگون معنا مییابند. یک لفظ در زمینههای مختلف معانی گوناگونی دارد که این معانی بدون اینکه وجه اشتراک ذاتی همگانی داشته باشند در یک طیف قرار میگیرند. نظریۀ کاربردی معنا در دو حیطه بسیار اثرگذار است. نخست، در حیطۀ استدلالآوری دربارة باورهای دینی و دوم، تکثرگرایی در باورهای دینی است. باتوجه به تمایز زمینة گفتوگوی علمی و زمینۀ گفتوگوی دینی سخنگفتن از اثبات خداوند اشتباه است؛ زیرا از نظر یک خداگرا خداوند یک اسم خاصِ دارای مصداق یگانه است و نه یک لفظ دال بر معنایی کلی که وجود مصداق برای آن نیازمند اثبات باشد. طرفداران نظریۀ «کثرتگرایی دینی» همچون هیک و هیم با تمسک به نظریۀ کاربردی معنا، معانی متفاوت خداوند را، در ادیان و مذاهب مختلف، متعارض نمیدانند.
جواد آیار؛ مجید ملایوسفی
دوره 1، شماره 2 ، آبان 1391، ، صفحه 1-25
چکیده
از نیمۀ دوم قرن دوم میلادی، تقریری از مسیحیت اشاعه یافت که به قرائت پولسی معروف است و از همان زمان تاکنون بر جهان مسیحیت حکمفرماست. پولس یهودی متعصبی از قبیلۀ بنیامین است که پس از تعقیب و شکنجۀ بسیاری از مسیحیان، به واسطۀ مکاشفهای اثباتناپذیر به جرگۀ مسیحیان پیوست و به زعم خود، همة عمرش را وقف ابلاغ و اشاعۀ دین مسیح کرد. ...
بیشتر
از نیمۀ دوم قرن دوم میلادی، تقریری از مسیحیت اشاعه یافت که به قرائت پولسی معروف است و از همان زمان تاکنون بر جهان مسیحیت حکمفرماست. پولس یهودی متعصبی از قبیلۀ بنیامین است که پس از تعقیب و شکنجۀ بسیاری از مسیحیان، به واسطۀ مکاشفهای اثباتناپذیر به جرگۀ مسیحیان پیوست و به زعم خود، همة عمرش را وقف ابلاغ و اشاعۀ دین مسیح کرد. از نظر پولس، مسیحی کسی است که به تجسد خداوند در قالب انسان و قربانیشدن او برای بخشش گناهان بشر و زندهشدن و رجعتش به آسمان ایمان داشته باشد و اقرار کند که آدمی به واسطۀ گناه ذاتیاش، که به واسطۀ حضرت آدم در نوع بشر نهاده و نهادینه شده است، نه از طریق اعمال نیک که فقط به واسطۀ فیض یا ایمان به نجات از سوی خداوند به سعادت و بخشش و رستگاری رهنمون خواهد شد و سرآخر مسیحی کسی است که کلیسا را نمایندۀ مسیح بر زمین بداند و به نجات از طریق تبعیت از آن و اذعان به حقانیتش ایمان داشته باشد. قرائت پولس با توجه به پیشزمینههای معرفتی و غیر معرفتیاش، اعم از تعصبات دینی، یونانیمآبی، زبان یونانی، و نیز اوضاع حاکم بر اجتماع و محیط دوران و تعارضات وی با یهودی ـ مسیحیان، مبتنیبر الوهیت حضرت عیسی (ع) و کلیساست. متابعت یا مشابهت برخی از بخشهای عهد جدید با قرائت پولس، که در نامههایش به دیگر مسیحیان نمایان است، به تعارضات موضوعیمفهومی با اناجیل همدید و تعارض در نگرش و سلوک اخلاقی برآمده از اناجیل همدید با حیات عیسی (ع) منجر شد. قرائت پولسی پیامدهایی دارد که برآمده از انسانخداپنداری یا الوهیت عیسی (ع) است که ضمن تنزل شأن ربوبی از منظر قدرت و علم، خداوند را به عاملی خارج از نظام خلقت و دستگاه آفرینش تبدیل میکند.
سمیه فریدونی؛ حمیدرضا آیت اللهی
دوره 2، شماره 4 ، دی 1392، ، صفحه 1-18
چکیده
در بیشتر برهانهای وجودی مدرن، مقدمهای هست که آن را مقدمة «امکانپذیری» میخوانند و محتوای آن این است که «وجود هستندة کامل امکانپذیر است» یا به عبارتی «چنین نیست که وجود هستندة کامل محال باشد». در این مقاله، نخست به اختصار خوانشهای نورمن ملکم، چارلز هارتسهورن، و آلوین پلانتینگا که از خوانشهای مدرن برهان ...
بیشتر
در بیشتر برهانهای وجودی مدرن، مقدمهای هست که آن را مقدمة «امکانپذیری» میخوانند و محتوای آن این است که «وجود هستندة کامل امکانپذیر است» یا به عبارتی «چنین نیست که وجود هستندة کامل محال باشد». در این مقاله، نخست به اختصار خوانشهای نورمن ملکم، چارلز هارتسهورن، و آلوین پلانتینگا که از خوانشهای مدرن برهان وجودی در اثبات وجود خدا محسوب میشوند عرضه میشود و سپس مقدمة امکانپذیری که مهمترین مقدمه در این خوانشهاست، مورد بررسی بیشتر قرار میگیرد و برخی از انتقادهای وارد به آن مطرح میشود. هدف از این بررسی، نشاندادن این نکته است که مقدمة یادشده علیرغم اینکه بدیهی مینماید، میتواند مشکلاتی برای برهان بهوجود آورد
حمیدرضا آیت اللهی
چکیده
پاسخ به پرسش از معنای زندگی دغدغه بسیاری فیلسوفان و اندیشمندان بوده است. برخی همچون نیچه، شوپنهاور و سارتر معنایی برای زندگی قائل نبوده اند. ولی بسیاری دیگر سعی کرده اند به این پرسش پاسخهای متفاوتی بدهند و با استدلال نشان دهند دیدگاه آنها می تواند بهتر معنای زندگی را تبیین کند. در این مقاله در نظر است ابتدا، دیدگاههای عمده ای که در ...
بیشتر
پاسخ به پرسش از معنای زندگی دغدغه بسیاری فیلسوفان و اندیشمندان بوده است. برخی همچون نیچه، شوپنهاور و سارتر معنایی برای زندگی قائل نبوده اند. ولی بسیاری دیگر سعی کرده اند به این پرسش پاسخهای متفاوتی بدهند و با استدلال نشان دهند دیدگاه آنها می تواند بهتر معنای زندگی را تبیین کند. در این مقاله در نظر است ابتدا، دیدگاههای عمده ای که در این زمینه مطرح شده است (همچون خدامحوری، روح محوری، طبیعت گرایی، ذهن گرایی و عینی گرایی) به همراه پشتوانه های استدلالی شان و همچنین نقدهایشان از دیدگاههای رقیب نشان داده شود. سپس با ارزیابی نقاط قوت و ضعف این دیدگاهها، نشان داده شود که یک نظریه فراگیر برای معنای زندگی چه ویژگی هایی را باید داشته باشد. در نهایت دیدگاه جامع و جدید نویسنده ارائه خواهد شد و دلایل ترجیح این دیدگاه بر دیدگاههای رقیب نشان داده خواهد شد.
فرج اله براتی؛ محسن جوادی
دوره 4، شماره 1 ، اردیبهشت 1394، ، صفحه 15-37
چکیده
در سنت اسلامی، یکی از مباحث مهم و اساسی در خصوص معجزه، بحث از دلالت معجزه بر نبوت پیامبران است. اندیشمندان اسلامی عمدتاً معجزه را دلیل بر صدق مدعی نبوت میدانند نه بر صدق تعالیم او؛ زیرا به اعتقاد آنان رابطهای میان یک عمل خارقالعاده و صدق تعلیمات کسی که چنین امری را انجام داده است وجود ندارد. میتوان گفت وجه مشترک دیدگاه اسلامی ...
بیشتر
در سنت اسلامی، یکی از مباحث مهم و اساسی در خصوص معجزه، بحث از دلالت معجزه بر نبوت پیامبران است. اندیشمندان اسلامی عمدتاً معجزه را دلیل بر صدق مدعی نبوت میدانند نه بر صدق تعالیم او؛ زیرا به اعتقاد آنان رابطهای میان یک عمل خارقالعاده و صدق تعلیمات کسی که چنین امری را انجام داده است وجود ندارد. میتوان گفت وجه مشترک دیدگاه اسلامی در دلالت معجزه، صدق مدعی نبوت پیامبر است. دیدگاه اندیشمندان غربی در این مورد، انسجام و روشنایی لازم را ندارد. در سنت فلسفیـالهیاتی غربی از راه معجزه بر وجود خداوند استدلال میشود و فلاسفة غربی تأکید دارند معجزه بر صدق و درستی تعالیم و آموزههای دینی خاص گواهی میدهد و موجب رجحان یک دین بر دین دیگر میشود. از میان اندیشمندان مسلمان علامه طباطبایی برخلاف بسیاری، راه شناخت انبیا را منحصر در معجزه میداند. و از میان اندیشمندان غربی نیز سویینبرن در برخی تعبیرات خود مدلول معجزه را اثبات نبوت معجزهگر میداند. علامه طباطبایی و سویینبرن در خصوص مفهوم معجزه برخی نظرات مشترک دارند، ولی در خصوص مدلول معجزه دیدگاه متفاوتی دارند؛ زیرا سویینبرن مدلول معجزه را اثبات وجود خدا و درستی تعالیم پیامبر میداند در حالی که علامه طباطبایی مدلول معجزه را فقط صدق مدعی نبوت میداند.
قاسم پورحسن؛ مریم شادی
دوره 2، شماره 3 ، آبان 1392، ، صفحه 15-36
چکیده
یکی از مهمترین دغدغهها و مسائل معرفتشناسی، شیوة حصول باورهاست و یکی از مهمترین رهیافتهای نیل به این مقصود را دبلیو. کی. کلیفورد ارائه کرده است؛ وی با اتخاذ رویکرد دلیلگرایی قوی، در پیریزی بنیان جدیدی برای پذیرش باور، نقش عمدهای داشت. عمدهترین نقطة اتکای وی در این مسیر پیوند میان اخلاق و معرفتشناسی است، به نحوی که هر ...
بیشتر
یکی از مهمترین دغدغهها و مسائل معرفتشناسی، شیوة حصول باورهاست و یکی از مهمترین رهیافتهای نیل به این مقصود را دبلیو. کی. کلیفورد ارائه کرده است؛ وی با اتخاذ رویکرد دلیلگرایی قوی، در پیریزی بنیان جدیدی برای پذیرش باور، نقش عمدهای داشت. عمدهترین نقطة اتکای وی در این مسیر پیوند میان اخلاق و معرفتشناسی است، به نحوی که هر خطای معرفتی خطایی اخلاقی خواهد بود. معیارهایی که وی برای رعایت حریم حقوق معرفتی، معرفی میکند بسیار سختگیرانه و دقیق است. ترسیم دقیق فراز و نشیبهای تفکر وی و بایدها و نبایدهایش در این موضوع، نشان از آن دارد که کلیفورد با دقت عملی خاصی به باورهای خویش و باورهای اطرافیانش مینگرد. او با صبر و حوصله و همچون مصلحی که به دنبال اصلاح و دانستن و از همه مهمتر یافتن حقیقت است با شجاعت و تهور خاص خودش به تفکیک باورهای سره و ناسره میپردازد، هرچند او در کنار همة این دقتها و بیتکلفیها در پذیرش باورهای درست، خود را از شناخت برخی باورهای حقیقی محروم کرده است.
قاسم پورحسن
دوره 1، شماره 1 ، اردیبهشت 1391، ، صفحه 17-50
چکیده
معناداری زبان دین در نزد ویتگنشتاین، یعنی شرکت در یک حیات و داشتن صورت زندگی. بدون «صورت حیات» و شراکت در نحوهای از این صور، زبان و گزارههای دینی برای فرد معنای خاصی ندارند و فرد نمیتواند آنها را درک کند. ادراک و داوری یک باور دینی، تنها در پرتو صورت حیات برای فرد امکانپذیر است. آنچنانکه کای نیلسون در مقالة معروفش ...
بیشتر
معناداری زبان دین در نزد ویتگنشتاین، یعنی شرکت در یک حیات و داشتن صورت زندگی. بدون «صورت حیات» و شراکت در نحوهای از این صور، زبان و گزارههای دینی برای فرد معنای خاصی ندارند و فرد نمیتواند آنها را درک کند. ادراک و داوری یک باور دینی، تنها در پرتو صورت حیات برای فرد امکانپذیر است. آنچنانکه کای نیلسون در مقالة معروفش «ایمانگرایی ویتگنشتاینی» (1967) شرح میدهد، اگر به صورت حیات بهمثابة یک کل نگریسته شود، انتقادی به آن وارد نخواهد بود؛ زیرا صورت حیات همان است که باید باشد و معیار خاص خود را دارد. به عبارت دیگر، صورت حیات در شکل کلی معیار خاص خود را برای خردپذیری/ خردگریزی و فهمپذیری/ فهمگریزی دارد.ویتگنشتاین نظریة «جریان زندگی» را با هدف محدودکردن ایمان در چهارچوب فردی و پیوند برقرارکردن میان ایمان با نحوة زندگی و نحوة معیشت مطرح کرده است. چراکه ایمان و دین نزد او با نحوة زیستن پیوند خوردهاند. مراد ویتگنشتاین از صورت حیات همان کنشها، اعمال، تجربهها، فرهنگ، و بهعبارتی تمام زمینههاست. یک فرد تا در صورت خاصی از زندگی (ایمان دینی) شرکت نکند یا با آن همدلی نداشته باشد، زبان و کلمات برای او معنای محصلی نخواهند داشت و فرد نمیتواند آنها را درک و فهم کند. بههرمیزانی که شرکت در یک زندگی و صورت حیات بیشتر باشد، آدمی واجد صورت نیرومندتری دربارة آن حیات میشود و درنتیجه، صاحب باور عمیقتر و ژرفتری خواهد شد که همان «عمق نفوذ» است.در نوشتار حاضر نشان میدهیم نظریة جریان زندگی از سه ایراد اساسی رنج میبرد؛ شخصی یا ذوقیبودن، فراسنجهبودن زبانی، و خردگریزبودن.
فاطمه رأفتی؛ محمد سعیدی مهر؛ بابک عباسی
چکیده
افلاطون در هیچ یک از آثار خود نظریه منقح و مفصلی در باب شرور ارائه نداده است و تنها در برخی محاورات وی می توان اشاراتی به مسائلی همچون منشأ پیدایش شرور در عالم یافت. ابهام موجود در آثار افلاطون سبب شده که برخی پژوهشگران اظهار دارند که اساساً افلاطون نظریه ای در این باب نپرورانده و گروهی دیگر که معتقدند وی در باره منشأ شر سخن گفته، در ...
بیشتر
افلاطون در هیچ یک از آثار خود نظریه منقح و مفصلی در باب شرور ارائه نداده است و تنها در برخی محاورات وی می توان اشاراتی به مسائلی همچون منشأ پیدایش شرور در عالم یافت. ابهام موجود در آثار افلاطون سبب شده که برخی پژوهشگران اظهار دارند که اساساً افلاطون نظریه ای در این باب نپرورانده و گروهی دیگر که معتقدند وی در باره منشأ شر سخن گفته، در تعیین این منشأ اختلاف کرده اند. در این مقاله، با توجه به تقسیم بندی معاصر میان شر متافیزیکی، شر طبیعی و شر اخلاقی و با استناد به آثار افلاطون و دیدگاه مفسران آن، این فرضیه دنبال می شود که افلاطون برای هر یک از اقسام شر سرچشمه متفاوتی قایل است؛ شر متافیزیکی که تنها در عالم طبیعت محقق می شود حقیقتی سلبی دارد و از این واقعیت سرچشمه می گیرد که موجودات طبیعی به مثابه بازتابهای عالم ایده ها از همه کمالات ایده ها برخوردار نیستند. شرور اخلاقی به فعالیت نفس بازمی گردند و شرور طبیعی ناشی از ضرورت یا ماده اند. بدین ترتیب، می توان نتیجه گرفت که سخنان به ظاهر ناسازگار افلاطون در تعیین منشأ شر در نظر دقیق با هم سازگارند.
سارا قزلباش؛ سید مصطفی شهرآئینی
چکیده
بر اساس دیدگاه ویتگنشتاین دوم، بررسی معناداری و فهم باورها، به نظام «بیان معنا» یا محاسبات معناشناختی مربوط میشود. هر نظام زبانشناختی بهمثابه یک «بازی زبانی» که برگرفته از نحوهای از زندگی است، روش و قاعدهای برای بیان معنا و فهم آن ایجاد کرده است». این رویکرد، الگوی «قاعدهمندی» را برای فهم و توجیه باورهای ...
بیشتر
بر اساس دیدگاه ویتگنشتاین دوم، بررسی معناداری و فهم باورها، به نظام «بیان معنا» یا محاسبات معناشناختی مربوط میشود. هر نظام زبانشناختی بهمثابه یک «بازی زبانی» که برگرفته از نحوهای از زندگی است، روش و قاعدهای برای بیان معنا و فهم آن ایجاد کرده است». این رویکرد، الگوی «قاعدهمندی» را برای فهم و توجیه باورهای مختلف معرفی میکند، به نحوی که ما معناداری یک باور را بر اساس قواعد و تکنیکهای کاربرد کلمات در آن بازی زبانی، تبیین و محاسبه میکنیم. اما ویتگنشتاین، فهم باورهای دینی بر اساس این الگو را غیرممکن دانسته و باورهای دینی را بهمثابه یک «نگرش»، بهدلیل برخورداری از وجه تصویری مبهم، متعلق فهم قاعدهمند نمیداند. با این حال، با توجه به اینکه از نظر وی، تصاویر دارای وجه التفاتی هستند، نه تطبیقی، این مقاله درصدد است نشان دهد که با توجه به وجه «ارتباطی» فهم و نیز التفاتی بودنِ تصویر دینی، وجه ارجاعی معنای دینی، محتوای پدیداری جهان بهمثابه امر وجودی یا اطلاعات بوده ولذا میتوان با توجه به وجه ارتباطی فهم و معنا، «قاعدهمندی» را الگویی برای بررسی معناداری و فهم باورهای دینی دانست.
سیده سعیده میرصدری؛ منصور نصیری
دوره 6، شماره 1 ، اردیبهشت 1396، ، صفحه 19-44
چکیده
در بحث زبان دین، معناداری گزارههای دینی یکی از چالشهای پیش رویِ فلاسفة دین است. در میانِ نظریهها و پاسخهای داده شده، نظریة نمادگرایی دینی پل تیلیش اهمیت ویژهای دارد. براساس این نظریه، تمامی گزارههای دینی به غیر از گزارة «خدا وجود دارد» نماد هستند. وی با تمایز قائل شدن بین نماد و نشانه، و غیرلفظی و نمادین خواندن ...
بیشتر
در بحث زبان دین، معناداری گزارههای دینی یکی از چالشهای پیش رویِ فلاسفة دین است. در میانِ نظریهها و پاسخهای داده شده، نظریة نمادگرایی دینی پل تیلیش اهمیت ویژهای دارد. براساس این نظریه، تمامی گزارههای دینی به غیر از گزارة «خدا وجود دارد» نماد هستند. وی با تمایز قائل شدن بین نماد و نشانه، و غیرلفظی و نمادین خواندن گزارههای دینی، سخنگفتن از خداوند را بیمعنا نمیداند و بدینترتیب به چالش اصلی پیش روی دینداران که از جانب پوزیتیویستها مطرح شده بود پاسخ میدهد. تفسیر نمادین از زبان دین تلاش دارد تا توضیح دهد که چگونه زبان دینی میتواند معرفتبخش باشد. اما اشکال اصلی وارد بر نظریة وی این است که با قبول پیشفرض حداکثری او در باب نمادینبودن تمامی گزارههای دینی و زبان دین، دیگر نمیتوان به نحو حقیقی و غیرنمادین در باب خدا سخن گفت. بنابراین راه برای شناخت و ارتباط برقرارکردن با خداوند بسته شده و تفسیر نمادین وی بیش از آنکه تفسیری الاهیاتی باشد، تبدیل به یک تفسیر متافیزیکی میشود و تا جایی پیش میرود که حتی مسیحیت را از درون خالی میکند و جز پوستهای از آن باقی نمیگذارد. شناخت و فهم این نظریة پیچیدة تیلیش فقط با شناخت دغدغههای فلسفی ـ الاهیاتی وی و فقط در چهارچوب کل نظام فکریاش امکانپذیر است.
مریم خوشدل روحانی؛ رقیه بیگدلی؛ رقیه بیگدلی
دوره 2، شماره 1 ، فروردین 1392، ، صفحه 19-46
چکیده
آموزة گناه نخستین یکی از اصول اعتقادی مسیحیان است؛ بر اساس این آموزه، طبیعت بشری به علت گناه آدم، گناهآلود شده است، لذا برای نجات، لازم است عیسی قربانی شود. آگوستین این موضوع را به شکل مفصلی مطرح میکند. به نظر او، آدم برای زندگی بهشتی خلق شده بود و هویتی خداگونه داشت، اما بر اثر نافرمانی، آن را از دست داد و بر زمین هبوط کرد و با مرگ ...
بیشتر
آموزة گناه نخستین یکی از اصول اعتقادی مسیحیان است؛ بر اساس این آموزه، طبیعت بشری به علت گناه آدم، گناهآلود شده است، لذا برای نجات، لازم است عیسی قربانی شود. آگوستین این موضوع را به شکل مفصلی مطرح میکند. به نظر او، آدم برای زندگی بهشتی خلق شده بود و هویتی خداگونه داشت، اما بر اثر نافرمانی، آن را از دست داد و بر زمین هبوط کرد و با مرگ مواجه شد. گناه آدم دامن تمام انسانهای بعدی را گرفت و عیسی با مرگش، خود را فدیة گناهان بشر کرد. دین اسلام اعتقادی به این آموزه ندارد. به اعتقاد علامه طباطبایی، آدم (ع) از ابتدا برای زندگی زمینی خلق شده بود و سکونتش در بهشت، مقدمهای برای آن بوده است. آدم مخالف امر الهی عمل نکرد، زیرا مخالفت وی با نهی ارشادی بوده است. و عمل او ترک اولی محسوب میشود. با توبة آدم و قبولی آن در نزد خداوند، مقامِ آدم تغییری نکرد، بلکه مکان و کیفیت زندگی وی تغییر کرد. این تحقیق درصدد است که ضمن بررسی پیشینۀ گناه نخستین، نظر خاص آگوستین در مسیحیت و علامه طباطبایی در اسلام، و مبانی اعتقادی آنها را در مورد این آموزه ارائه دهد.
نعیمه پورمحمدی
دوره 2، شماره 4 ، دی 1392، ، صفحه 19-37
چکیده
اگر از پارادایم عقلی بیرون بیاییم و به پارادایم عاطفی و هیجانی نزدیک شویم، مسأله ای که در پی شر تولید می شود، از نوع منطقی (مسألۀ منطقی شر) یا فلسفی (مسألۀ قرینه ای شر) نیست. بلکه از نوع عاطفی و اگزیستانسی است. صورت ساده این مسأله این است که رابطه با خدا، بالاتر از هر رابطه شخصی دیگر نیازمند اعتماد، امنیت، رضایت خاطر، آرامش و امید است. ...
بیشتر
اگر از پارادایم عقلی بیرون بیاییم و به پارادایم عاطفی و هیجانی نزدیک شویم، مسأله ای که در پی شر تولید می شود، از نوع منطقی (مسألۀ منطقی شر) یا فلسفی (مسألۀ قرینه ای شر) نیست. بلکه از نوع عاطفی و اگزیستانسی است. صورت ساده این مسأله این است که رابطه با خدا، بالاتر از هر رابطه شخصی دیگر نیازمند اعتماد، امنیت، رضایت خاطر، آرامش و امید است. اما انسان با مشاهدۀ شر گزاف در زندگی خود از نظر روانی قادر نیست به رابطه عشق و پرستش خدا ادامه دهد. عواطف او از خدا رنجیده است و دچار حس غیبت، سکوت و بی توجهی خدا شده است. در این حالت پاسخهای منطقی (دفاعیه ها) و فلسفی (تئودیسه ها) که به مسألۀ شر داده می شوند، نامربوط و ناکارآمد هستند. انسان در این فضای عاطفی به جای نیاز به رفع ناسازگاری خدا وشر یا استدلال برای توجیه شر، نیازمند التیام قلب و ترمیم رابطه با خداست. در این فضاست که یکی از راه حل ها برای مسألۀ او، می تواند معنابخشی به رنج باشد. معناداری رنج خواهد توانست به رابطه او با خدا از سر نو معنا ببخشد و ایمان او را حفظ کند. در این مقاله به معرفی و تحلیل معانی رنج که الاهیدانان مبتنی بر کتاب مقدس مسیحی در پاسخ به مسألۀ اگزیستانسی شر یافته اند می پردازیم.
مهدی بهنیافر
دوره 4، شماره 2 ، آبان 1394، ، صفحه 21-41
چکیده
موضوع این مقاله، نقد کتاب اخیراً منتشرشدۀ آرمانشهر (بر اساس آرای مرتضی مطهری) است. این کتاب به بررسی و واکاوی و استخراج خطوط کلی مفهوم آرمانشهر در اندیشۀ شهید مطهری میپردازد. این مقاله میکوشد تا ابتدا به معرفی بسیار موجز این اثر بپردازد و سپس رویکردی انتقادی را در دو موضع دنبال کند: نخست بررسی انتقادی مواضعی که اساساً شایستۀ ...
بیشتر
موضوع این مقاله، نقد کتاب اخیراً منتشرشدۀ آرمانشهر (بر اساس آرای مرتضی مطهری) است. این کتاب به بررسی و واکاوی و استخراج خطوط کلی مفهوم آرمانشهر در اندیشۀ شهید مطهری میپردازد. این مقاله میکوشد تا ابتدا به معرفی بسیار موجز این اثر بپردازد و سپس رویکردی انتقادی را در دو موضع دنبال کند: نخست بررسی انتقادی مواضعی که اساساً شایستۀ نقد دانسته میشوند؛ و دوم بررسی انتقادی مواضعی از کتاب آرمانشهر که اگرچه فینفسه میتوان آنها را روا دانست اما مواضع بدیل متعددی در آثار و اندیشۀ شهید مطهری نیز در این باب قابل استخراج هستند و نویسندۀ محترم میتوانست آن مواضع را هم در خوانش خود بیاورد، درحالیکه چنین نکرده است. وجوه انتقادی عرضهشده در این مقاله را از زاویهای دیگر نیز میتوان تفکیک کرد؛ نخست، بررسی و گاهی نیز نقد خوانشی که نویسندۀ آرمانشهر از شهر آرمانی در آرای شهید مطهری ارائه داده است؛ و دوم خوانش خود شهید مطهری از برخی سویههای یک آرمانشهر، که عمدتاً مبتنی بر نصوص اسلامی شکل گرفتهاند.
عبدالرحیم سلیمانی
دوره 3، شماره 1 ، اردیبهشت 1393، ، صفحه 21-41
چکیده
جان هیک، فیلسوف دین مشهور انگلیسی معاصر، از یک سو خود را مسیحی میداند و از سوی دیگر قائل به تکثرگرایی دینی است، به این معنا که ادیان دیگر را نیز حق و نجاتبخش میشمارد. او میگوید مطالعة وضعیت متدینان به ادیان متفاوت، پذیرش تکثرگرایی را ضروری میکند. او در گام دوم با اسطورهشمردن آموزههای اساسی مسیحیت، از انحصارگرایی مسیحی میگریزد ...
بیشتر
جان هیک، فیلسوف دین مشهور انگلیسی معاصر، از یک سو خود را مسیحی میداند و از سوی دیگر قائل به تکثرگرایی دینی است، به این معنا که ادیان دیگر را نیز حق و نجاتبخش میشمارد. او میگوید مطالعة وضعیت متدینان به ادیان متفاوت، پذیرش تکثرگرایی را ضروری میکند. او در گام دوم با اسطورهشمردن آموزههای اساسی مسیحیت، از انحصارگرایی مسیحی میگریزد و بین مسیحیت و تکثرگرایی جمع میکند. او در گام سوم با قائلشدن به اینکه ادیان گوناگون از منظرهای متفاوت به حقیقت متعالی نگاه کردهاند و به همین جهت هرکدام بخشی از حقیقت را بیان میکنند، و نیز قائلشدن به اینکه هدف گزارههای دینی، نه خبر از واقع، بلکه تغییر درون انسانهاست، مسئلة تعارض دعاوی ادیان را حل میکند. سخن این نوشتار این است که هیک در جمع بین مسیحیت و تکثرگرایی و نیز حل مسئلة تعارض دعاوی ادیان موفق نبوده است
قاسم اخوان نبوی
دوره 2، شماره 2 ، خرداد 1392، ، صفحه 21-34
چکیده
یکی از رویکردهای مورد توجه در علوم اجتماعی، کارکردگرایی است که بر اساس آن پدیدههای اجتماعی، به ویژه دین، مطالعه میشود. این رویکرد ریشه در اثباتگرایی دارد و مدعی است که هر پدیدة اجتماعی باید در پرتو نقش و وظیفة عینیای که در یک نظام دارد بررسی شود، البته نقدهایی از سوی مخالفانش بر آن وارد شده است، هدف از این مقاله نقد مبانی و پیشفرضهای ...
بیشتر
یکی از رویکردهای مورد توجه در علوم اجتماعی، کارکردگرایی است که بر اساس آن پدیدههای اجتماعی، به ویژه دین، مطالعه میشود. این رویکرد ریشه در اثباتگرایی دارد و مدعی است که هر پدیدة اجتماعی باید در پرتو نقش و وظیفة عینیای که در یک نظام دارد بررسی شود، البته نقدهایی از سوی مخالفانش بر آن وارد شده است، هدف از این مقاله نقد مبانی و پیشفرضهای این رویکرد در مطالعات دینی است، از این رو ضمن بیان خاستگاههای معرفتی و تاریخی این رویکرد و تعاریفی که کارکردگرایان از دین ارائه دادهاند، به نقد این تعاریف و مبانی و پیشفرضهای این دیدگاه پرداخته شده است.
امیر صادقی؛ منصور نصیری
دوره 7، شماره 1 ، اردیبهشت 1397، ، صفحه 23-44
چکیده
در این نوشتار میکوشیم تا ضمن استخراج دیدگاه وبر دربارة ارتباط دانش و دین به عنوان یکی از مهمترین نظریات او، توضیح دهیم که چگونه این دیدگاه که خود مبتنی بر جامعهشناسی دین وبر است، به تعارض میان دانش به معنای اعم آن (شامل علوم طبیعی و انسانی) و دین خواهد انجامید. این مقاله شامل پنج بخش اصلی است: در بخش اول (مقدمه) نقشة روابط ممکن بین ...
بیشتر
در این نوشتار میکوشیم تا ضمن استخراج دیدگاه وبر دربارة ارتباط دانش و دین به عنوان یکی از مهمترین نظریات او، توضیح دهیم که چگونه این دیدگاه که خود مبتنی بر جامعهشناسی دین وبر است، به تعارض میان دانش به معنای اعم آن (شامل علوم طبیعی و انسانی) و دین خواهد انجامید. این مقاله شامل پنج بخش اصلی است: در بخش اول (مقدمه) نقشة روابط ممکن بین دانش (علم) و دین را طرح میکنیم و سپس در بخش دوم جایگاه وبر به عنوان یکی از قائلین به تعارض بین دانش و دین در آن نقشه را مشخص خواهیم کرد. در بخش سوم مقاله، انتقادات وارد بر دیدگاه وبر با نگاهی به نظریات ولترستورف طرح خواهند شد و نهایتاً در بخش چهارم با نگاه انتقادی به موضع وبر، راهحلی برای آنچه او تعارض بین دانش و دین میخواند ارائه خواهیم کرد. این راهحل، مسیری است که به علمای دین و دانشمندان امکان میدهد از هر دو ساحت اندیشة بشر یعنی دانش و دین، به نحوی روشمند و فلسفی در ساختار شناختهشدة جامعهشناختی بهره برند و در عین حال با یکدیگر گفتوگو کنند. بخش آخر این نوشتار نیز به نتیجهگیری بحث و بیان رابطة دانش جامعهشناسی و دین با توجه به مقدمات ذکرشده در مقاله اختصاص خواهد داشت.
محمد علی اخگر
دوره 5، شماره 2 ، آبان 1395، ، صفحه 23-44
چکیده
مسئلة تعدد ادیان و پرسشهای ذیل آن، ازجمله پرسشهای حقانیت و نجات، حائز اهمیت دینشناسانة فراوانی هستند. در میان پاسخهای متعددی که به این مسئله داده شده است یکی از تقریرهای شمولگرایانهای که با بهرهگیری از تعالیم فلسفة صدرایی و به طور خاص تمایز تشکیکی به نحو مجمل توسط برخی محققان مسلمان شکل گرفته است نوعی پاسخی است که میتوان ...
بیشتر
مسئلة تعدد ادیان و پرسشهای ذیل آن، ازجمله پرسشهای حقانیت و نجات، حائز اهمیت دینشناسانة فراوانی هستند. در میان پاسخهای متعددی که به این مسئله داده شده است یکی از تقریرهای شمولگرایانهای که با بهرهگیری از تعالیم فلسفة صدرایی و به طور خاص تمایز تشکیکی به نحو مجمل توسط برخی محققان مسلمان شکل گرفته است نوعی پاسخی است که میتوان آن را شمولگرایی تشکیکی بودن حقانیت نامید. مقالة حاضر[i] با بررسی توصیفی-تحلیلی این تقریر شمولگرایی و با بهرهگیری از تعالیم فلسفة صدرایی و نظریة تشکیک به پرسشگری پیرامون این تقریر پرداخته و این شمولگرایی که ادیان متعدد موجود را در سلسلة تشکیکی حقانیت قرار میدهد مورد واکاوی قرار میدهد. مطابق این تقریر تمایز بین ادیان موجود تمایز تشکیکی است و خصوصیات یک سلسلة تشکیکی ازجمله مشتمل بودن بر نوعی از ترکیب از وجدان و فقدان، شمول مراتب بالاتر بر کمالات مراتب پایینتر، حمل حقیقه و رقیقة مراتب بر یکدیگر و غیره بر آن حاکم است درنتیجه هرچه یک دین در مرتبة بالاتری از سلسلهمراتب تشکیکی حقانیت باشد از عقاید حقة بیشتری برخوردار است و از نوعی شمول تشکیکی نسبت به مراتب پایینتر برخوردار است. [i]. این مقاله تا حد زیادی متکی بر طرح پژوهشی «گسترة شمولگرایی دینی و آثار و پیامدهای آن از نظر عقل و دین» است که توسط اینجانب با حمایت دانشگاه آزاد اسلامی شیراز و با همکاری آقایان دکتر مرتضی حقشناس و حسین نیاکان نگاشته شده است.
روزبه زارع
دوره 6، شماره 2 ، بهمن 1396، ، صفحه 25-47
چکیده
آیا راه معقولی وجود دارد که بپذیریم دست خداوند در طبیعت باز است؛ راهی که از ایراد تاریخیِ خدای رخنهپوش در امان باشد؟ جان پوکینگهورن، فیزیکدان و متکلم مشهور انگلیسی، از پیشگامان عرصة علم و الهیات و از معروف ترین متفکران مسیحی در این صحنه است. او علاوه بر دستاوردهای مهم در فیزیک نظری، در مباحث علم و الهیات نیز صاحب رأی ...
بیشتر
آیا راه معقولی وجود دارد که بپذیریم دست خداوند در طبیعت باز است؛ راهی که از ایراد تاریخیِ خدای رخنهپوش در امان باشد؟ جان پوکینگهورن، فیزیکدان و متکلم مشهور انگلیسی، از پیشگامان عرصة علم و الهیات و از معروف ترین متفکران مسیحی در این صحنه است. او علاوه بر دستاوردهای مهم در فیزیک نظری، در مباحث علم و الهیات نیز صاحب رأی بهشمار میآید. یکی از نظریات خاص او، به تصویری مربوط میشود که دربارۀ فعل الهی در طبیعت است. این تصویر، بر دیدگاهی واقعگرایانه و ابتنای متافیزیک بر فیزیک مبتنی است و با توجّه به نظریه آشوب از نوعی علیت بالا به پایین دفاع میکند. در این مقاله، پس از ذکر مقدماتی دربارۀ حیات علمی پوکینگهورن، نظام فکری او متناسب با مسئلۀ فعل خداوند ترسیم و پس از آن، دیدگاه او در این زمینه، به تفصیل، تبیین میشود. در انتها مبانی و دیدگاه اختصاصی او در باب فعل خداوند در طبیعت، بهویژه با توجه به مبانی حکمت اسلامی، نقد و بررسی میشود. بهنظر میرسد دیدگاه پوکینگهورن، در عین تفطّن به نکات مهم، اتقان فلسفی لازم را ندارد و او نتوانسته است تصویری استوار دربارة فعل خداوند در طبیعت، ارائه دهد.
مرتضی پویان؛ محمد سعیدی مهر؛ رضا اکبریان؛ محمد علی حجتی
دوره 3، شماره 2 ، آبان 1393، ، صفحه 25-35
چکیده
آقا علی حکیم در رسالهای که در ضمن حاشیه بر اسفار در اثبات خدا نگاشته است برهان صدیقینی در اثبات خدا تقریر کرد که آن را در عالم اسلام و میان اصحاب حکمت متعالیه، برهانی ابتکاری و منحصر به فرد خواند. وی با لحاظ اعتبارات چهارگانه از حقیقت وجود به تقریر برهان صدیقین پرداخت. نزد وی، اگر حقیقت وجود 1. من حیث هی هی؛ 2. بشرط اطلاق؛ 3. بشرط تجرد؛ ...
بیشتر
آقا علی حکیم در رسالهای که در ضمن حاشیه بر اسفار در اثبات خدا نگاشته است برهان صدیقینی در اثبات خدا تقریر کرد که آن را در عالم اسلام و میان اصحاب حکمت متعالیه، برهانی ابتکاری و منحصر به فرد خواند. وی با لحاظ اعتبارات چهارگانه از حقیقت وجود به تقریر برهان صدیقین پرداخت. نزد وی، اگر حقیقت وجود 1. من حیث هی هی؛ 2. بشرط اطلاق؛ 3. بشرط تجرد؛ 4. صرفالوجود اعتبار کنیم، میتوانیم به اثبات خدا برسیم زیرا حقیقت وجود را با هر گونه از این نوع چهار اعتبار که لحاظ کنیم مبدئی برای آن نمیتوان اعتبار و لحاظ کرد چراکه مستلزم دور و تسلسل است و وجودی که مبدأ نداشته باشد فقط خداست. ما در ضمن تقریر برهان وی، به این مسئله پرداختیم که برهان وی با کدامیک از این اعتبارت از حقیقت وجود تمام و با کدام یک ناتمام است.
نعیمه پورمحمدی
دوره 5، شماره 1 ، اردیبهشت 1395، ، صفحه 27-50
چکیده
جورج ماورودس، فیلسوف دین و معرفتشناس اصلاحشده، تلقی جدیدی از برهان ارائه میکند که با کمک آن میتوان نگاهی جدید به برهانهای سنتی اثبات وجود خدا داشت. او در ماهیت برهان با افزودن دو شرط «قطعیت» و «قانعکنندگی» بر دو شرط سابق «اعتبار» و «صحت»، برهان را یک مفهوم ترکیبی یا دوبعدی تلقی میکند که متشکل ...
بیشتر
جورج ماورودس، فیلسوف دین و معرفتشناس اصلاحشده، تلقی جدیدی از برهان ارائه میکند که با کمک آن میتوان نگاهی جدید به برهانهای سنتی اثبات وجود خدا داشت. او در ماهیت برهان با افزودن دو شرط «قطعیت» و «قانعکنندگی» بر دو شرط سابق «اعتبار» و «صحت»، برهان را یک مفهوم ترکیبی یا دوبعدی تلقی میکند که متشکل از دو عنصر عینی (اعتبار و صحت) و دو عنصر ذهنی (قطعیت و قانعکنندگی) است. با فرض این توصیف از ماهیت برهان، بهنظر میرسد میتوان اختلاف نظر گسترده میان طرفداران و منتقدان برهانهای اثبات خدا را اولاً دریافت و ثانیاً با درنظرگرفتن عناصر ذهنی در برهان، از برخی از روایتهای محکم و استوار این برهانها جانبداری کرد.
سید حسین حسینی
دوره 1، شماره 2 ، آبان 1391، ، صفحه 27-50
چکیده
یکی از چالشبرانگیزترین مسائل مطرح در حوزة مباحث دینشناسی و خصوصاً فلسفة دین تعریف مفهوم دین و دستیابی به مؤلفههای اصلی آن است.این مقاله پس از طرح تعریفی از دین، به نقد و تحلیل آن و بررسی نقاط قوت و ضعف آن خواهد پرداخت. توجه به سه حوزة «اعتقادات»، «اعمال»، و «احساسات»، در میان نیازها و تواناییهای وجودی انسان، ...
بیشتر
یکی از چالشبرانگیزترین مسائل مطرح در حوزة مباحث دینشناسی و خصوصاً فلسفة دین تعریف مفهوم دین و دستیابی به مؤلفههای اصلی آن است.این مقاله پس از طرح تعریفی از دین، به نقد و تحلیل آن و بررسی نقاط قوت و ضعف آن خواهد پرداخت. توجه به سه حوزة «اعتقادات»، «اعمال»، و «احساسات»، در میان نیازها و تواناییهای وجودی انسان، از امتیازات تعریف فوق و لازمة اصل جامعیت در تعریف است، اما تلاش برای حل مشکل تعریف دین حاصلی درپی نخواهد داشت مگر اینکه موارد زیر که از کاستیها و موانع نظری تعریف مفهوم دین دانسته میشوند، ازمیان برداشته شوند: 1. دستیابی به حداقل مشترکات بین ادیان؛ 2. ابهام در تبیین عناصر اصلی تعریف؛ 3. شمولیت کل یک تعریف در حد عدم مانعیت آن؛ و 4. عدم احتساب وجود منفرد در تعریف دین. درنهایت ضرورت وجود یک «نگاه سیستمی» در تعریف این واژه را هم باید از مشکلات و چالشهای این امر دانست و باید با در نظرداشتن آداب و شرایط علمی و روشمند به آن نگریست.مقاله درپایان ما را به سمت تأمل در تعریف دیگری از مفهوم دین سوق میدهد تا از این طریق راهی به سوی تحلیل مؤلفههای مفهومی دین بگشاید.
حسن عباسی حسین آبادی
چکیده
رویآورد معرفتشناسانۀ خدا به بررسی امکان شناخت خدا و ابزار و راههای تبیین شناخت او میپردازد. در اعصار مختلف کلام اسلامی، متکلمان مختلف بنابر مبانی شناختی و میزان بهرهگیری آنها از عقل و نقل، و نیز فلسفه یا متون دینی این مسئله را تبیین کردند. علامه حلی متکلمی از مدرسه «حله» با مشی مشایی، متأثر از مبانی فلسفی مشائیان و ...
بیشتر
رویآورد معرفتشناسانۀ خدا به بررسی امکان شناخت خدا و ابزار و راههای تبیین شناخت او میپردازد. در اعصار مختلف کلام اسلامی، متکلمان مختلف بنابر مبانی شناختی و میزان بهرهگیری آنها از عقل و نقل، و نیز فلسفه یا متون دینی این مسئله را تبیین کردند. علامه حلی متکلمی از مدرسه «حله» با مشی مشایی، متأثر از مبانی فلسفی مشائیان و کلام خواجه نصیر است. بررسی شناخت خدا و صفاتش باتوجه به نگاه کلامی و بهره او از فلسفه و منطق مسئله این نوشتار است. علامه حلی در شناخت خدا و صفاتش چگونه عمل کرده است؟ بهره او از فلسفه و کلام، و بهتبع آن از عقل و نقل در این شناخت چیست؟ چگونه بین توقیفی بودن صفات خدا و اثبات عقلی صفات پیوند برقرار میکند؟ برای بررسی این مسئله و پاسخ به پرسشها ابتدا «امکان شناخت خدا» و «راههای شناخت او» را بررسی نموده؛ سپس راههای شناخت صفات خدا را نیز تبیین میکنیم. علامه حلی به «وجوب شناخت خدا» قائل است و این «وجوب» را با دلایل عقلی و نقلی تبیین کرده و در بررسی صفات نیز باوجود قبولِ توقیفی بودن در انتخاب صفات، در تبیین صفات با مبانی فلسفی و استدلال عقلی و منطقی، نگاهی بروندینی آمیخته با دروندینی دارد.
طاهره باغستانی؛ هادی وکیلی؛ نعیمه پورمحمدی؛ سید حسین سید موسوی
چکیده
مسئله شر از دیرباز ذهن بشر را به خود مشغول کرده و اندیشمندان بسیاری از راههای مختلف در صدد پاسخگویی به آن برآمدهاند. این راهها گاه برای جلوگیری از احساس الحاد یا ناامیدی نسبت به خالق هستی و گاه برای کاهش رنج یا اضطراب در زندگی مطرح شدهاند. در سنت عرفان اسلامی، ابن عربی که بنیانگذار عرفان نظری است، بر اساس مبانی عرفانی خاص خود ...
بیشتر
مسئله شر از دیرباز ذهن بشر را به خود مشغول کرده و اندیشمندان بسیاری از راههای مختلف در صدد پاسخگویی به آن برآمدهاند. این راهها گاه برای جلوگیری از احساس الحاد یا ناامیدی نسبت به خالق هستی و گاه برای کاهش رنج یا اضطراب در زندگی مطرح شدهاند. در سنت عرفان اسلامی، ابن عربی که بنیانگذار عرفان نظری است، بر اساس مبانی عرفانی خاص خود یعنی نظام اسماء و صفات الهی، نظام احسن، اعیان ثابته، و وحدت شخصی وجود به ارائة راهحل در این زمینه پرداختهاست. در این مقاله میکوشیم بر اساس همین مبانی عرفانی و با توجه به شباهت رویکردهای عرفانی با رویکرد الهیات اگزیستانسی، به کشف و بازسازی پاسخ ابن عربی در این زمینه در مورد مسئله شر بر اساس تقریر اگزیستانسی هسکر بپردازیم . بر مبنای این راهحل، شر از نگاه ابنعربی، امری نسبی و مقید است و به تعینها و قابلیتهای پدیدههای موجود بازمیگردد و از آنجا که بر اساس اسمای حسنای الهی، کل نظام، نظامی احسن تلقی میشود و بر اساس نظریة وحدت شخصی وجود، حقیقت وجود در خداوند منحصر است، معنابخشی و تسلادهی با وجود الهی، امکانپذیر میشود.
وحیده فخار نوغانی؛ سید مرتضی حسینی شاهرودی
دوره 7، شماره 2 ، آبان 1397، ، صفحه 35-54
چکیده
در اندیشة دینی معجزات گواهی بیّن بر صدق انبیای الهی است که زمینة ظهور یقین مخاطب را فراهم میکند. از نظر برخی از متکلمین و فیلسوفان مسلمان، به دلیل وجود رابطة منطقی میان معجزات و ادعای نبوت، یقین مخاطبان از نوع یقین منطقی است اما برخی دیگر به دلیل ضعف دلالت معجزات، یقین یادشده را از نوع یقین اقناعی میشمارند. به نظر آیتالله جوادی ...
بیشتر
در اندیشة دینی معجزات گواهی بیّن بر صدق انبیای الهی است که زمینة ظهور یقین مخاطب را فراهم میکند. از نظر برخی از متکلمین و فیلسوفان مسلمان، به دلیل وجود رابطة منطقی میان معجزات و ادعای نبوت، یقین مخاطبان از نوع یقین منطقی است اما برخی دیگر به دلیل ضعف دلالت معجزات، یقین یادشده را از نوع یقین اقناعی میشمارند. به نظر آیتالله جوادی آملی معجزات دلیل عقلی بر صدق نبوتاند و یقین حاصل از آن نیز یقین منطقی است. ظهور یقین اقناعی ناشی از مواجهة حسی مخاطبان با معجزات و ضعف ادراک عقلی مخاطبان در کشف رابطة منطقی میان معجزات و مدلول آن است. این پژوهش به بررسی و نقد این دیدگاه و میزان کارآمدی آن در ظهور یقین منطقی میپردازد. دستاورد این پژوهش نشان خواهد داد که هرچند دیدگاه یادشده به دلیل توجه به مبانی معرفتشناختی معجزات در مقایسه با سایر دیدگاهها از نقاط قوت بسیاری برخوردار است اما در فرآیند تبیین دلالت منطقی معجزات، تشخیص برخی از معیارها برای مخاطبان دشوار است. علاوه بر این در پایان پژوهش تلاش شده است تا دلالت بیّن معجزات با توجه به هدف از بعثت انبیای الهی تبیین شود.
زهیر انصاریان؛ رضا اکبریان؛ لطفالله نبوی
دوره 2، شماره 2 ، خرداد 1392، ، صفحه 35-58
چکیده
دیدگاه فارابی دربارة پیوند دین و فلسفه را میتوان در دو مقام پدیداری، و فهم مورد بررسی قرار داد؛ نسبت دین و فلسفه در مقام پدیداری از حیثیات مختلفی تشکیل شده است که در برخی دین و فلسفه واحد هستند و در برخی دیگر فلسفه مقدم بر دین است. در این مقام دین و فلسفه از حیث منشأ، فاعل شناسا و مسائل واحد هستند، اما فلسفه از حیث زبان و زمان بر دین ...
بیشتر
دیدگاه فارابی دربارة پیوند دین و فلسفه را میتوان در دو مقام پدیداری، و فهم مورد بررسی قرار داد؛ نسبت دین و فلسفه در مقام پدیداری از حیثیات مختلفی تشکیل شده است که در برخی دین و فلسفه واحد هستند و در برخی دیگر فلسفه مقدم بر دین است. در این مقام دین و فلسفه از حیث منشأ، فاعل شناسا و مسائل واحد هستند، اما فلسفه از حیث زبان و زمان بر دین مقدم است. بر اساس گذار فارابی از رویکردی طبیعی به رویکردی وحیانی، در دیدگاه وی دربارة نحوة تقدم فلسفه بر دین از حیث زبان، دو نسخة اصلی قابل تشخیص است که از آنها با عنوان «تقدم منطقی» و «تقدم معرفتشناختی» یاد میشود. از مجموع دیدگاه فارابی دربارة نسبت دین و فلسفه در مقام پدیداری با عنوان «تمثیل» یاد میشود و مهمترین عنصر این مقام، تقدم فلسفه بر دین از حیث زبان است که با وجود تمایز نسخهها، در مبانی اصلی مشترک هستند. بر اساس این نظریه دین عبارت است از مثالات محاکی فلسفه که با روشهای اقناعی سروکار دارد. اما دین و فلسفه در مقام فهم نیز دارای تعاملاتی هستند که از آن با عنوان «تأویل» یاد میشود. بر این اساس برای دستیابی به فلسفة دینی میتوان با استفاده از روشهای تأویلی مورد نظر فارابی به حقایقی فلسفی که مثالات محاکی از آنها حکایت میکنند، دست یافت.