حسین شوروزی؛ محمد سعیدی مهر؛ اعظم قاسمی؛ رضا ماحوزی
دوره 7، شماره 2 ، آبان 1397، ، صفحه 103-127
چکیده
مسئلة ماهیت علم خداوند از مسائلی است که از دیر باز ذهن اندیشمندان و متفکران را به خود واداشته است. در فلسفة دین معاصر، ویلیام آلستون به این مسئله چیستی ماهیت علم خداوند میپردازد؛ آیا میتوان گفت علم خداوند همان باور صادق موجه است؟ در فلسفة اسلامی نیز علم را به دو قسم تقسیم میکنند؛ علم حضوری و علم حصولی. علم خداوند کدام قسم از این ...
بیشتر
مسئلة ماهیت علم خداوند از مسائلی است که از دیر باز ذهن اندیشمندان و متفکران را به خود واداشته است. در فلسفة دین معاصر، ویلیام آلستون به این مسئله چیستی ماهیت علم خداوند میپردازد؛ آیا میتوان گفت علم خداوند همان باور صادق موجه است؟ در فلسفة اسلامی نیز علم را به دو قسم تقسیم میکنند؛ علم حضوری و علم حصولی. علم خداوند کدام قسم از این دو مورد است؟ علم حصولی یا حضوری؟ در این مقاله پس از بیان دیدگاه آلستون و شیخ اشراق در مورد علم خداوند، به این نظریه میپردازیم که این دو متفکر تا حدودی دیدگاه مشترکی در مورد علم خداوند پس از ایجاد دارند. نظریة شهود مستقیم آلستون و اضافیة اشراقیة سهروردی دو تعبیر از یک دیدگاه است. از دیدگاه آلستون علم خداوند را نمیتوان همان باور درنظر گرفت، چراکه باور با محدودیتها و الزاماتی مواجه است که همسو و سازگار با علم مطلق نیست. نظریة شهود مستقیم آلستون به این معنا است که خداوند مستقیماً جهان را شهود میکند و از این رو به آن علم دارد. همچنین آلستون نظریة متفکرانی را که معتقدند علم خداوند همان باور صادق موجه است رد میکند؛ زیرا انتساب آن به خداوند با تناقضاتی مواجه است. در این مقاله تلاش شده است تا با بررسی دیدگاه ویلیام آلستون و شیخ اشراق، دیدگاه این دو متفکر در مورد ماهیت علم خداوند تشریح شود و تفاوتها و شباهتهای آنها در این زمینه روشن شود.
سکینه محمدپور؛ امیرعباس علیزمانی
دوره 5، شماره 2 ، آبان 1395، ، صفحه 67-85
چکیده
سنتی برای وجود خداوند را اصلاً قانعکننده نمییابند. آنچه ممکن است بدتر از آن باشد، این است که بعضی از مردم با خلوص نیت در جستوجوی خداوند هستند، اما او را نمییابند و ناچار میشوند با احساس ناخشنودی و دلسردی، این جستوجو را رها کنند. «خفای الهی» نامی است که فلاسفه بر این پدیده نهادهاند. جان شلنبرگ، فیلسوف معاصر، معتقد ...
بیشتر
سنتی برای وجود خداوند را اصلاً قانعکننده نمییابند. آنچه ممکن است بدتر از آن باشد، این است که بعضی از مردم با خلوص نیت در جستوجوی خداوند هستند، اما او را نمییابند و ناچار میشوند با احساس ناخشنودی و دلسردی، این جستوجو را رها کنند. «خفای الهی» نامی است که فلاسفه بر این پدیده نهادهاند. جان شلنبرگ، فیلسوف معاصر، معتقد است که خفای الهی، الحاد را توجیه میکند. پل موزر فیلسوف تحلیلی معاصر، برعکس جان شلنبرگ، نهتنها معتقد نیست که خفای الهی، الحاد را توجیه میکند بلکه اساساً از نظر او خفا ویژگی لازم و ضروری مثبت خدای یهودی-مسیحی است. ما در این مقاله به بررسی و مقایسة دیدگاهها و دلایل این دو فیلسوف معاصر دربارة مسئلة خفای الهی میپردازیم و اعتبار برهان خفای الهی در توجیه الحاد را با توجه به نظرات این دو فیلسوف مورد بررسی قرار میدهیم. نتایجی که از بررسیهای انجامشده در این مقاله بهدست میآید از این قرارند که اولاً برخلاف دیدگاه موزر مسئلة خفای الهی نیازمند توجیه و استدلال به طور کلی است؛ ثانیاً استدلال شلنبرگ بر مبنای خفای الهی از سوی خداباوران قابل پاسخگویی است و نمیتواند الحاد را توجیه کنند.