حسن عباسی حسین آبادی
چکیده
بحث از مفهوم خدا با بررسی صفات خدا و نسبت آن با ذات و وجود خداوند بهدست میآید. هریک از فلاسفۀ پیش از افلوطین، بنا بر مبانی خود این مسئله را بررسی کردهاند. پرسش ما این است که مفهوم خدا در انئادها و اثولوجیا چگونه تبیین میشوند؟ چقدر با هم همپوشانی دارند؟ و چه تفاوتی دارند؟ آیا میتوان آندو را یکی دانست و یک تبیین برای هردو ارائه ...
بیشتر
بحث از مفهوم خدا با بررسی صفات خدا و نسبت آن با ذات و وجود خداوند بهدست میآید. هریک از فلاسفۀ پیش از افلوطین، بنا بر مبانی خود این مسئله را بررسی کردهاند. پرسش ما این است که مفهوم خدا در انئادها و اثولوجیا چگونه تبیین میشوند؟ چقدر با هم همپوشانی دارند؟ و چه تفاوتی دارند؟ آیا میتوان آندو را یکی دانست و یک تبیین برای هردو ارائه داد؟ مفهوم خدا در انئادها و اثولوجیا یکی نیست؛ گاه با هم در یک راستا هستند و گاه در تضاد و تقابلند. کتاب اثولوجیا در مسئلۀ «خدا» رویکردی ارسطویی دارد و از وجود، علیت و فعل محض سخن میگوید اما در انئادها، خدا «واحد» و «فراوجود» است. ذکر تمثیلهای خورشید، آتش و نور در انئادها بیشتر یادآور افلاطون و متأثر از اوست. در این مقاله باید ابتدا بدانیم مراد از «وجود» در انئادها و اثولوجیا چیست؟ سپس، شاخصههای دیگر خداوند در انئادها و اثولوجیا را بررسی میکنیم تا به فهمی مناسب از مسئلۀ خدا و همچنین، مفهوم خدا در اندیشۀ افلوطین برسیم.
فاطمه محمد؛ محمد اکوان
چکیده
نوشتار حاضر با هدف تبیین دیدگاه هایدگر در خصوص ساحت الوهی و درنهایت مفهوم «خدا» به شیوه توصیفی- تحلیلی با تفسیر و تحلیل محتوای آثار هایدگر به نگارش درآمده است. از اینرو سؤال اصلی این نوشتار آن است که آیا میتوان از امکان باور به «خدا» نزد هایدگر سخن گفت که در این وادی سکوت اختیار کرده و با پروردن ایمان خارج از اشکال سنتی، ...
بیشتر
نوشتار حاضر با هدف تبیین دیدگاه هایدگر در خصوص ساحت الوهی و درنهایت مفهوم «خدا» به شیوه توصیفی- تحلیلی با تفسیر و تحلیل محتوای آثار هایدگر به نگارش درآمده است. از اینرو سؤال اصلی این نوشتار آن است که آیا میتوان از امکان باور به «خدا» نزد هایدگر سخن گفت که در این وادی سکوت اختیار کرده و با پروردن ایمان خارج از اشکال سنتی، به ساحت قدس نظر داشته است؟ از اینرو با اشاره به تأثیرپذیری هایدگر از الهیات مسیحی نشان داده میشود که وی با تفسیری متفاوت در پی روگردانی از الهیات و مابعدالطبیعه سنتی و گذر از آن، ناقد جامعه دیندار متظاهر و پایبند به نظام تئولوژیک بوده و در دریافت حضوری و گشودگی به ساحت وجود، گوشسپاری به ندای لوگوس را به تصویر کشیده و درنهایت سکوت اختیار کرده است. به این ترتیب بدون اینکه بتوان از خداشناسی نزد هایدگر سخن گفت، باید توجه به وجود و هستی مطلق را نزد وی که همانا در عدم جلوهگر است، همان توجه به اصل و منشأ هستی یا «خدا» دانست که تنها بر دازاین عرضه میگردد.
مستانه کاکایی؛ حسن عباسی حسین آبادی
دوره 6، شماره 1 ، اردیبهشت 1396، ، صفحه 1-17
چکیده
ابنسینا بر اساس وجودشناسی، خداشناسی را تبیین میکند و برای اثبات خدا استدلالی مبتنی بر وجودشناسی بیان میکند. اصل مهم وجودی او تمایز میان وجود و ماهیت است. بر اساس این تمایز، موجودات به دو قسم واجب و ممکن تقسیم میشوند. در واجبالوجود تمایز وجود و ماهیت بیمعناست و در ممکنات چنین تمایزی برقرار است. پرسش اولیه این است که ابنسینا ...
بیشتر
ابنسینا بر اساس وجودشناسی، خداشناسی را تبیین میکند و برای اثبات خدا استدلالی مبتنی بر وجودشناسی بیان میکند. اصل مهم وجودی او تمایز میان وجود و ماهیت است. بر اساس این تمایز، موجودات به دو قسم واجب و ممکن تقسیم میشوند. در واجبالوجود تمایز وجود و ماهیت بیمعناست و در ممکنات چنین تمایزی برقرار است. پرسش اولیه این است که ابنسینا چه تصوری از خدا دارد؟ مفهوم خدا نزد او چیست؟ ویژگیهای آن کدام است؟ مفهوم خدا نزد ابنسینا با دو بیان مطرح شده است «الحقیقه الأول الإنیه» و نیز «واجبالوجود ماهیته آنیته». حال پرسش اصلی این است که این دو عبارت در نتیجة بحث چه تفاوتی باهم دارند؟ آیا اینکه یکبار ابنسینا واجبتعالی را «انیّت محض» میداند و در جای دیگر از عینیت وجود و ماهیت او سخن میگوید به تناقضگویی دچار نشده است؟ در این نوشتار برآنیم پس از بررسی این دو عبارت به حل این مسئله بپردازیم و برای این امر، از تحلیل ویژگیهای واجبالوجود نیز بهره میگیریم.