طیبه شاددل؛ منصور ایمانپور؛ حسین اترک
چکیده
سرمدیت بهمعنای «حیات نامحدود مستمر فرازمانی» در الهیات فلسفی کلاسیک، یکی از اوصافی است که خداوند به آن متصف میشود؛ لکن برخی فیلسوفان به دلیل عدم انسجامی که در آن بهنظر میرسد، از این تعبیر فاصله گرفتهاند و قید «فرازمانی» را نامعقول دانستهاند. سوئینبرن نیز از این قید اجتناب کرده و معتقد است اگر سرمدیت ...
بیشتر
سرمدیت بهمعنای «حیات نامحدود مستمر فرازمانی» در الهیات فلسفی کلاسیک، یکی از اوصافی است که خداوند به آن متصف میشود؛ لکن برخی فیلسوفان به دلیل عدم انسجامی که در آن بهنظر میرسد، از این تعبیر فاصله گرفتهاند و قید «فرازمانی» را نامعقول دانستهاند. سوئینبرن نیز از این قید اجتناب کرده و معتقد است اگر سرمدیت خداوند بهنحو فرازمانی تعبیر شود، مستلزم تالیهای فاسدی نظیر عدم امکان ارتباط خداوند با زمان، ناسازگاری با متن مقدس، همزمانی پدیدههای زمانیِ متقدم و متأخر، ناسازگاری با مقولههای دینی مانند عفو و بخشش، مجازات و پاداش میشود. سوئینبرن جهت انسجام خداباوری کلاسیک، از سرمدیت فرازمانی به سرمدیت زمانمند گذر میکند. با بررسی دلایل وی، میتوان گفت: نخست آنکه سوئینبرن بیش از حدّ به ظاهر متن مقدس توجه کرده و بهعنوان متنگرا، ظاهر شده است. درباب ارتباط خداوند فرازمان با زمان نیز میتوان راهحلهایی دیگری مانند؛ جعلِ وجود زمانمند (رویکرد صدرایی) اندیشید. درباب همزمانی پدیدههای زمانی مختلف نیز میتوان گفت پدیدههای زمانی، حقیقتشان بهنحو بسیط نزد خداوند حاضر است، نه وجود فیزیکیشان؛ لذا حضور آنها نزد خداوند منجر به همزمانی پدیدههای متفاوت نمیشود. همچنین نقدهای سوئینبرن بر استدلالهای طرفداران فرازمانیبودن خداوند موجه بهنظر نمیرسد. درنتیجه، باید گفت سرمدیت زمانمند سوئینبرن، تقریر موجّهی جهت تبیین سرمدیت خداوند بهنظر نمیرسد.