یکی از چالشبرانگیزترین مسائل مطرح در حوزة مباحث دینشناسی و خصوصاً فلسفة دین تعریف مفهوم دین و دستیابی به مؤلفههای اصلی آن است.این مقاله پس از طرح تعریفی از دین، به نقد و تحلیل آن و بررسی نقاط قوت و ضعف آن خواهد پرداخت. توجه به سه حوزة «اعتقادات»، «اعمال»، و «احساسات»، در میان نیازها و تواناییهای وجودی انسان، ...
بیشتر
یکی از چالشبرانگیزترین مسائل مطرح در حوزة مباحث دینشناسی و خصوصاً فلسفة دین تعریف مفهوم دین و دستیابی به مؤلفههای اصلی آن است.این مقاله پس از طرح تعریفی از دین، به نقد و تحلیل آن و بررسی نقاط قوت و ضعف آن خواهد پرداخت. توجه به سه حوزة «اعتقادات»، «اعمال»، و «احساسات»، در میان نیازها و تواناییهای وجودی انسان، از امتیازات تعریف فوق و لازمة اصل جامعیت در تعریف است، اما تلاش برای حل مشکل تعریف دین حاصلی درپی نخواهد داشت مگر اینکه موارد زیر که از کاستیها و موانع نظری تعریف مفهوم دین دانسته میشوند، ازمیان برداشته شوند: 1. دستیابی به حداقل مشترکات بین ادیان؛ 2. ابهام در تبیین عناصر اصلی تعریف؛ 3. شمولیت کل یک تعریف در حد عدم مانعیت آن؛ و 4. عدم احتساب وجود منفرد در تعریف دین. درنهایت ضرورت وجود یک «نگاه سیستمی» در تعریف این واژه را هم باید از مشکلات و چالشهای این امر دانست و باید با در نظرداشتن آداب و شرایط علمی و روشمند به آن نگریست.مقاله درپایان ما را به سمت تأمل در تعریف دیگری از مفهوم دین سوق میدهد تا از این طریق راهی به سوی تحلیل مؤلفههای مفهومی دین بگشاید.
آنچه فلسفة دین هگل نامیده میشود حاصل نگاه فلسفی وی به دین است. در نظام فلسفی هگل، هنر، دین، و فلسفه در بخش روح مطلق قرار دارد. هنر نمود حسی، دین نمود تمثّلی، و فلسفه صورت عقلی (مفهوم) امر مطلق است. این سه مقوله در نسبتی دیالکتیکی با یکدیگر قرار دارند. دین آنتیتزِ (وضع مقابل) هنر، و فلسفه سنتز (وضع مجامع) هنر و دین است. مهمترین تحولی ...
بیشتر
آنچه فلسفة دین هگل نامیده میشود حاصل نگاه فلسفی وی به دین است. در نظام فلسفی هگل، هنر، دین، و فلسفه در بخش روح مطلق قرار دارد. هنر نمود حسی، دین نمود تمثّلی، و فلسفه صورت عقلی (مفهوم) امر مطلق است. این سه مقوله در نسبتی دیالکتیکی با یکدیگر قرار دارند. دین آنتیتزِ (وضع مقابل) هنر، و فلسفه سنتز (وضع مجامع) هنر و دین است. مهمترین تحولی که بهوسیلة هگل، دربارة دین، در تاریخ تفکر پدید آمد پیدایش نگاه تاریخی به دین بود. هگل دین را در سیر تطور روح در تاریخ، در نسبت با تمامی مقولات و در کنار سایر عناصر سازندة فرهنگ میبیند. وی در درسگفتارهایی دربارة فلسفة دین، بهنحو جزئیتر ادیان بزرگ تاریخی را براساس طرح گستردة خود تحلیل میکند. هگل در تفسیر تاریخی خود از ادیان ابتدا از ادیان شرق آسیا، به منزلة ادیان طبیعی، شروع میکند و پساز بررسی ادیان ایرانی، شرق میانه، یونانی، و یهودی، که آنها را ادیان روحانی مینامد، به دین مسیحیت میرسد و آن را دین مطلق و منزل مینامد.