مهدی ساعتچی؛ محمد سعیدی مهر؛ رسول رسولی پور
چکیده
در باور ادیان ابراهیمی خدا مبدأ همۀ اشیاء و حاکم بر کل ماسوا است. پذیرش ضرورت متافیزیکی ما را با حقایقی روبرو میسازد که مطلقا ضروری اند و به ظاهر مطلبی دربارۀ خدا بیان نمیکنند، مانند «آب = H2O». در اینجا با دوراهۀ دشوارِ اثیفرون مواجهیم، اما نه در عرصۀ اخلاق که در عرصۀ متافیزیک؛ آیا حقایق ضروری صادقند چون خدا آنها را تصدیق ...
بیشتر
در باور ادیان ابراهیمی خدا مبدأ همۀ اشیاء و حاکم بر کل ماسوا است. پذیرش ضرورت متافیزیکی ما را با حقایقی روبرو میسازد که مطلقا ضروری اند و به ظاهر مطلبی دربارۀ خدا بیان نمیکنند، مانند «آب = H2O». در اینجا با دوراهۀ دشوارِ اثیفرون مواجهیم، اما نه در عرصۀ اخلاق که در عرصۀ متافیزیک؛ آیا حقایق ضروری صادقند چون خدا آنها را تصدیق کرده یا خدا آنها را تصدیق کرده چون آنها خود صادق اند؟ در صورت نخست ضرورتِ مطلقِ حقایق ضروری و در صورت دوم سلطه و غائیتِ مطلقِ الهی به چالش کشیده میشود. پاسخ عمدۀ خداباوران برای حل این تعارض، ابتنای حقایق ضروری بر ذات خداست، از نظر ایشان ذات خدا منشأ صدق همۀ حقایق ضروری است، مثلاً با این بیان که همۀ حقایقِ ضروری از ازل در علم ذاتی خدا بوده است. برایان لفتو به نقد این رویکرد ـ که آن را «نظریۀ الوهی» میخواند ـ پرداخته و معتقد است پذیرش این نظریات در مورد همۀ حقایق ضروری مستلزم وابستگیِ ذات الهی به حقایقی است که جنبۀ الوهی نداشته و صرفاً دربارۀ مخلوقات است. این مقاله به تبیین و تحلیل انتقادی دیدگاه لفتو میپردازد.
فاطمه رأفتی؛ محمد سعیدی مهر
چکیده
نظریة عدمی شر نظریة عامی در باب ماهیت شرور است که بر طبق آن همة شرور سرشتی عدمی (یا به تعبیر دیگر، سلبی) دارند. در سدههای میانه فیلسوفـالهیدانان مسیحی برجستهای همچون سنت آگوستین و توماس آکوئینی طرفدار این نظریه بودهاند. این نظریه پس از قرنها کمتوجهی اخیراً در میان فیلسوفان دین معاصر مورد توجه قرار گرفته است. در این مقاله ...
بیشتر
نظریة عدمی شر نظریة عامی در باب ماهیت شرور است که بر طبق آن همة شرور سرشتی عدمی (یا به تعبیر دیگر، سلبی) دارند. در سدههای میانه فیلسوفـالهیدانان مسیحی برجستهای همچون سنت آگوستین و توماس آکوئینی طرفدار این نظریه بودهاند. این نظریه پس از قرنها کمتوجهی اخیراً در میان فیلسوفان دین معاصر مورد توجه قرار گرفته است. در این مقاله پس از مروری کوتاه بر پیشینه تاریخی این نظریه در دیدگاه آگوستین و آکوئینی، تفسیری از نظریة عدمی در فلسفة دین معاصر ارائه خواهیم داد. سپس برخی ادله له این نظریه را مطرح میکنیم و نشان خواهیم داد که این ادله چندان قابل قبول نیستند. در ادامه، ادلة مخالفان نظریة عدمی را طرح و بررسی میکنیم. تکیه این ادله بر طرح دو نمونه نقض برای نظریة عدمی است: درد و شرور اخلاقی. در هر دو مورد، ابتدا مهمترین دیدگاههای طرفین نزاع طرح و بررسی میشوند و در ادامه استدلال میشود که ضعف اساسی در ادبیات معاصر این بحث کمتوجهی به دیدگاههای مرتبط در شاخههای دیگر فلسفة معاصر بهخصوص دو حوزة فلسفة ذهن و فلسفة اخلاق است. بهنظر میرسد تعیین تکلیف دربارة نظریة عدمی شر به عنوان یک نظریة مطرح در حوزة فلسفة دین بدون روشنکردن مبانی این بحث در دو حوزة فلسفة ذهن و فلسفة اخلاق ممکن نیست.
حسین شوروزی؛ محمد سعیدی مهر؛ اعظم قاسمی؛ رضا ماحوزی
دوره 7، شماره 2 ، آبان 1397، ، صفحه 103-127
چکیده
مسئلة ماهیت علم خداوند از مسائلی است که از دیر باز ذهن اندیشمندان و متفکران را به خود واداشته است. در فلسفة دین معاصر، ویلیام آلستون به این مسئله چیستی ماهیت علم خداوند میپردازد؛ آیا میتوان گفت علم خداوند همان باور صادق موجه است؟ در فلسفة اسلامی نیز علم را به دو قسم تقسیم میکنند؛ علم حضوری و علم حصولی. علم خداوند کدام قسم از این ...
بیشتر
مسئلة ماهیت علم خداوند از مسائلی است که از دیر باز ذهن اندیشمندان و متفکران را به خود واداشته است. در فلسفة دین معاصر، ویلیام آلستون به این مسئله چیستی ماهیت علم خداوند میپردازد؛ آیا میتوان گفت علم خداوند همان باور صادق موجه است؟ در فلسفة اسلامی نیز علم را به دو قسم تقسیم میکنند؛ علم حضوری و علم حصولی. علم خداوند کدام قسم از این دو مورد است؟ علم حصولی یا حضوری؟ در این مقاله پس از بیان دیدگاه آلستون و شیخ اشراق در مورد علم خداوند، به این نظریه میپردازیم که این دو متفکر تا حدودی دیدگاه مشترکی در مورد علم خداوند پس از ایجاد دارند. نظریة شهود مستقیم آلستون و اضافیة اشراقیة سهروردی دو تعبیر از یک دیدگاه است. از دیدگاه آلستون علم خداوند را نمیتوان همان باور درنظر گرفت، چراکه باور با محدودیتها و الزاماتی مواجه است که همسو و سازگار با علم مطلق نیست. نظریة شهود مستقیم آلستون به این معنا است که خداوند مستقیماً جهان را شهود میکند و از این رو به آن علم دارد. همچنین آلستون نظریة متفکرانی را که معتقدند علم خداوند همان باور صادق موجه است رد میکند؛ زیرا انتساب آن به خداوند با تناقضاتی مواجه است. در این مقاله تلاش شده است تا با بررسی دیدگاه ویلیام آلستون و شیخ اشراق، دیدگاه این دو متفکر در مورد ماهیت علم خداوند تشریح شود و تفاوتها و شباهتهای آنها در این زمینه روشن شود.
زهرا محمودکلایه؛ رضا اکبریان؛ محمد سعیدی مهر؛ رضا اکبری
دوره 2، شماره 1 ، فروردین 1392، ، صفحه 87-104
چکیده
یکی از اساسیترین مسائل آگوستین در طول حیات فکریاش، یافتن پاسخ این مسئله است که چه چیز وصول بشر به حکمت حقیقی و سعادت را این چنین دشوار و در مواردی غیر ممکن ساخته است. پاسخ وی را میتوان در یک کلمه خلاصه کرد: «گناه». به همین جهت او درصدد برمیآید تا با ارائة دو اصل بنیاد، ایمان و لطف، مشکل گناه را در بشر حل کند تا مسیر دستیابی ...
بیشتر
یکی از اساسیترین مسائل آگوستین در طول حیات فکریاش، یافتن پاسخ این مسئله است که چه چیز وصول بشر به حکمت حقیقی و سعادت را این چنین دشوار و در مواردی غیر ممکن ساخته است. پاسخ وی را میتوان در یک کلمه خلاصه کرد: «گناه». به همین جهت او درصدد برمیآید تا با ارائة دو اصل بنیاد، ایمان و لطف، مشکل گناه را در بشر حل کند تا مسیر دستیابی به حقیقت را بر وی هموار سازد. اما باور او به «گناه ذاتی» که مبنایی برگرفته از متن مسیحیت است، وی را در حل این مشکل با دشواریهایی مواجه میسازد. به اعتقاد آگوستین دو اصل ایمان و لطف در ارتباط با ارادة انسان معنا پیدا میکنند؛ این اراده، مطابق مبنای گناه ذاتی، ارادهای در گناه تلقی میشود و بنابراین بیش از آنکه بشر را به سمت خیر سوق دهد او را به سوی انتخاب شر میکشاند. بر این اساس بهنظر میرسد کسب فیضِ ایمان یا لطف از سوی چنین موجودی تا حد زیادی غیر محتمل خواهد بود؛ همین مطلب موجب ابهاماتی در دیدگاه آگوستین در این زمینه شده است. پژوهش حاضر بر اساس روش توصیفی- تحلیلی با تکیه بر تحلیل منطقی به بررسی این مطلب پرداخته است