شبنم فرجی؛ سید جواد میری
چکیده
علامه جعفری با تکیه بر مفهوم «فرهنگ مشترک بشری» اندیشمندان مختلف در ازمنه و جوامع گوناگون را با یک دید کلنگرانه مورد توجه قرار میدهد و با روششناسی خاص خود، معرفت دینی را به گونهای صورتبندی میکند که توجه به آن، ما را به بازنگری و بازاندیشی حوزههای متفاوت اندیشه و الگوهای فکری رایج دعوت میکند. او معرفت دینی را برآیند ...
بیشتر
علامه جعفری با تکیه بر مفهوم «فرهنگ مشترک بشری» اندیشمندان مختلف در ازمنه و جوامع گوناگون را با یک دید کلنگرانه مورد توجه قرار میدهد و با روششناسی خاص خود، معرفت دینی را به گونهای صورتبندی میکند که توجه به آن، ما را به بازنگری و بازاندیشی حوزههای متفاوت اندیشه و الگوهای فکری رایج دعوت میکند. او معرفت دینی را برآیند اقالیم هفتگانه معرفتی (علمی، فلسفی، شهودی، حکمی، اخلاقی، عرفانی، مذهبی) میداند. بر این اساس تقسیم معرفت به دو طیف دینی و سکولار کارکرد و مفهوم خود را از دست میدهد. سکولار اساسا نه به معنی غیر دینی یا ضد دینی بلکه مفهومی خاص جامعه مسیحی به معنای غیررهبانی است که مسلمانان با درونی کردن این مفهوم، آن را به عنوان بنیان نظری و فکری زیستجهان خود برگزیدهاند؛ در حالی که دین اسلام هم تفسیر رهبانی و هم تفسیر روحانیتی از دین را نفی میکند و تفقه و ارتباط بیواسطه با خدا را مدنظر قرار میدهد. لذا میتوان به جای دوگانه دینی/ سکولار با توجه به مفهوم «عرف» و «فرهنگ مشترک بشری» صورتبندی جدیدی از زیستجهان اسلام ارائه کرد که ریشه در سنت تاریخی و تعابیر فرهنگی و دینی مسلمانان داشته باشد.
سید محمد جواد بنی سعید لنگرودی؛ سید جواد میری؛ امیرعباس علیزمانی
چکیده
نوشتار حاضر به چیستی سعادت انسان و نسبت آن با معرفت ایمانی به خدا میپردازد. سن توماس اکوئیناس در سنت فلسفه مسیحی، و علامه طباطبایی در زمره متعاطیان حکمت صدرایی در سنت فلسفه اسلامی به این موضوع پرداخته و هر دو سعادت حقیقی را در شناخت و اتحاد با خدا میدانند و معتقدند از آنجا که سعادت حقیقی، برای انسان و در مورد غایت نهایی او بکار میرود، ...
بیشتر
نوشتار حاضر به چیستی سعادت انسان و نسبت آن با معرفت ایمانی به خدا میپردازد. سن توماس اکوئیناس در سنت فلسفه مسیحی، و علامه طباطبایی در زمره متعاطیان حکمت صدرایی در سنت فلسفه اسلامی به این موضوع پرداخته و هر دو سعادت حقیقی را در شناخت و اتحاد با خدا میدانند و معتقدند از آنجا که سعادت حقیقی، برای انسان و در مورد غایت نهایی او بکار میرود، هرگاه انسان در خصیصه خود که قوه عقل است به فعلیت کامل رسید، و عالیترین معقول را تعقل کرد به سعادت رسیده است. هر دو از این شناخت کامل به رؤیت تعبیر کرده و آنرا نوعی اتحاد وجودی در حد ظرفیت انسانی با مبدء متعال میدانند. بر این اساس معرفتی که از ایمان ساده عامه مردم به خدا نشأت میگیرد نمیتواند آنها را به سعادت حقیقی برساند؛ و اکثر اهل ایمان از درک سعادت محروم خواهند بود. هر چند بر اساس مبانی هر دو میتوان راه حلی برای آن یافت.
سید جواد میری
چکیده
در این مقاله، نقد شریعتی بر جامعهشناسی دین دورکیم واکاوی شده است. این واکاوی نشان میدهد هر نظریهای باید مورد بحث و نقد قرار گیرد و شریعتی نشان داده است که نظریة دورکیمی یکی از مهمترین سرچشمههای جامعوی کردن مقولة دین است (که توانسته نحلههای گوناگون ضدّ مذهبی را تقویت کند) و در این قالب، مسئلة «احساس دینی» در تاریخ بشر ...
بیشتر
در این مقاله، نقد شریعتی بر جامعهشناسی دین دورکیم واکاوی شده است. این واکاوی نشان میدهد هر نظریهای باید مورد بحث و نقد قرار گیرد و شریعتی نشان داده است که نظریة دورکیمی یکی از مهمترین سرچشمههای جامعوی کردن مقولة دین است (که توانسته نحلههای گوناگون ضدّ مذهبی را تقویت کند) و در این قالب، مسئلة «احساس دینی» در تاریخ بشر -که در ادبیات دینی از آن با مفهوم «فطرت» یاد میگردد- را نفی و مسخ کند و شریعتی با تفکیک بین «احساس دینی» و «روح اجتماعی» این نظریه را نقض کرده است؛ ثانیاً این رویکرد تئوریک شریعتی به عنوان یک «چشمانداز کلاسیک» باید در جهان مطرح شود و این، بهخودیخود، میتواند ایجاد سنّت مطالعات دینی در چهارچوب جامعهشناسی مبتنی بر رویکرد ایرانی با قرائت شریعتی را به منصة ظهور برساند. روش مطالعه در این مقاله، روش تجزیه و تحلیل متون است.
سید جواد میری
چکیده
این مقاله این مسئله را مورد بازیابی و بررسی قرار داده که مبنای بحث شریعتی در گفتمان خویش، از تشیّع چیست. دو مفهوم تشیّع علوی و تشیّع صفوی در نگاه شریعتی باید در قالب دیالکتیک نهضت و نظام، مفهومسازی شود. او مفاهیم تشیّع علوی و تشیّع صفوی را معادل یا در قالب بحث جامعهشناختیِ تبدیل حرکت به سازمان، مفهومسازی میکند و از اینروی میگوید ...
بیشتر
این مقاله این مسئله را مورد بازیابی و بررسی قرار داده که مبنای بحث شریعتی در گفتمان خویش، از تشیّع چیست. دو مفهوم تشیّع علوی و تشیّع صفوی در نگاه شریعتی باید در قالب دیالکتیک نهضت و نظام، مفهومسازی شود. او مفاهیم تشیّع علوی و تشیّع صفوی را معادل یا در قالب بحث جامعهشناختیِ تبدیل حرکت به سازمان، مفهومسازی میکند و از اینروی میگوید تشیّع دارای دو دورۀ کاملاً منفک و جدا از هم است؛ یکی دورۀ از قرن اول، که خود، تعبیری از اسلام حرکت است در برابر اسلام نظام (تسنّن) تا اوایل صفویه، دورۀ نهضت و حرکت شیعه است و دیگری از دورۀ صفویه تا امروز که دورۀ تبدیل شدن شیعۀ حرکت به شیعۀ نظام است. او معتقد است میتوان قانون تبدیل حرکت به نظام که در جامعهشناسی یک قاعدۀ شناخته شده است را بر سیر تطوّرات تشیّع سوار کرد و از آن برای فهم انحطاط جامعۀ ایران بهره برد. به سخن دیگر، انحطاط جامعۀ ایرانی در قالب تحولات فرمیک تشیّع، موضوعی است که شریعتی آن را طرح میکند و بهزعم خویش با برساختن مفهوم تشیّع علوی و بازگشت به تشیّع علوی میتوان راههای عبور از انحطاط را بهمثابه یک نقشه راه ترسیم کرد. روش مطالعه در این مقاله، روش تجزیه و تحلیل متون است.