علی صادقی؛ رضا اکبری
چکیده
مفهوم «بیمعنا» در تراکتاتوس و سایر آثار منسوب به دورة اول فکری ویتگنشتاین، همچون یادداشتها و سخنرانی دربارة اخلاق، مفهومی محوری است که تفاسیر مختلفی از آن ارائه شده است. تفسیر سنتی (یا متافیزیکی) یکی از باسابقهترین تفاسیر این مفهوم است که پیتر هکر، الیزابت آنسکوم، هانسـیوهان گلاک ارائه کردهاند؛ بر اساس این تفسیر، ...
بیشتر
مفهوم «بیمعنا» در تراکتاتوس و سایر آثار منسوب به دورة اول فکری ویتگنشتاین، همچون یادداشتها و سخنرانی دربارة اخلاق، مفهومی محوری است که تفاسیر مختلفی از آن ارائه شده است. تفسیر سنتی (یا متافیزیکی) یکی از باسابقهترین تفاسیر این مفهوم است که پیتر هکر، الیزابت آنسکوم، هانسـیوهان گلاک ارائه کردهاند؛ بر اساس این تفسیر، ویتگنشتاین به دستهای از حقایق «بیانناپذیر» قائل است. بر اساس این تفسیر و بر مبنای این نوع از حقایق، خوانشی از ویتگنشتاین شکل گرفته که او را در امتداد سنت الهیات سلبی قرار میدهد. در این مقاله، ابتدا این تفسیر سنتی از فلسفة ویتگنشتاین اول تبیین میگردد، سپس به ارتباطی که برخی شارحان بین ویتگنشتاین اول و سنت الهیات سلبی برقرار کردهاند، پرداخته میشود و در پایان، ضمن بیان چند ملاحظة انتقادی، روشن میگردد که علیرغم وجود برخی شباهتهای اولیه، فلسفة متقدم ویتگنشتاین نهتنها سنخیتی با الهیات سلبی ندارد بلکه میتواند کاملاً در برابر آن قرار گیرد.