حسین خطیبی؛ رسول رسولی پور؛ امیرعباس علیزمانی
چکیده
استدلال اختفای الاهی، به روایتی که فیلسوف کانادایی، جان ال. شلنبرگ آن را طرح می کند، یکی از استدلال های خداناباوری است که طبق آن، نبود ادله ی کافی به نفع خداباوری خود دلیلی به نفع خداناباوری است. پس از اقامه ی آن، متفکران بسیاری برای پاسخ گویی به آن اقدام کردند که برخی رویکردی بنایی و شمار اندکی نیز رویکرد مبنایی را برگزیده اند. یکی ...
بیشتر
استدلال اختفای الاهی، به روایتی که فیلسوف کانادایی، جان ال. شلنبرگ آن را طرح می کند، یکی از استدلال های خداناباوری است که طبق آن، نبود ادله ی کافی به نفع خداباوری خود دلیلی به نفع خداناباوری است. پس از اقامه ی آن، متفکران بسیاری برای پاسخ گویی به آن اقدام کردند که برخی رویکردی بنایی و شمار اندکی نیز رویکرد مبنایی را برگزیده اند. یکی از این افراد دسته ی دوم، مایکل ری است. او بر این باور است که توجه به تصورات و پیش فرض های نادرست که در پس استدلال اختفای الاهی پنهان شده است به ما کمک می کند نادرستی این استدلال را دریابیم. این نوشته در پی آن است که پس از تقریر استدلال اختفای الاهی و نقدهای مایکل ری به طور کوتاه، به تحلیل و بررسی دیدگاه او بپردازد. نتیجه ای که در پایان حاصل خواهد شد از این قرار است که اگرچه ری ما را به جهت بهتری برای بررسی استدلال اختفای الاهی هدایت می کند اما اگر روش تحلیل او را بر آرای خودش اعمال کنیم، خواهیم دید که نمی تواند به نتیجه ی مطلوب برسد.
سید محمد جواد بنی سعید لنگرودی؛ سید جواد میری؛ امیرعباس علیزمانی
چکیده
نوشتار حاضر به چیستی سعادت انسان و نسبت آن با معرفت ایمانی به خدا میپردازد. سن توماس اکوئیناس در سنت فلسفه مسیحی، و علامه طباطبایی در زمره متعاطیان حکمت صدرایی در سنت فلسفه اسلامی به این موضوع پرداخته و هر دو سعادت حقیقی را در شناخت و اتحاد با خدا میدانند و معتقدند از آنجا که سعادت حقیقی، برای انسان و در مورد غایت نهایی او بکار میرود، ...
بیشتر
نوشتار حاضر به چیستی سعادت انسان و نسبت آن با معرفت ایمانی به خدا میپردازد. سن توماس اکوئیناس در سنت فلسفه مسیحی، و علامه طباطبایی در زمره متعاطیان حکمت صدرایی در سنت فلسفه اسلامی به این موضوع پرداخته و هر دو سعادت حقیقی را در شناخت و اتحاد با خدا میدانند و معتقدند از آنجا که سعادت حقیقی، برای انسان و در مورد غایت نهایی او بکار میرود، هرگاه انسان در خصیصه خود که قوه عقل است به فعلیت کامل رسید، و عالیترین معقول را تعقل کرد به سعادت رسیده است. هر دو از این شناخت کامل به رؤیت تعبیر کرده و آنرا نوعی اتحاد وجودی در حد ظرفیت انسانی با مبدء متعال میدانند. بر این اساس معرفتی که از ایمان ساده عامه مردم به خدا نشأت میگیرد نمیتواند آنها را به سعادت حقیقی برساند؛ و اکثر اهل ایمان از درک سعادت محروم خواهند بود. هر چند بر اساس مبانی هر دو میتوان راه حلی برای آن یافت.
حمیده حاجی محمد حسین طهرانی؛ امیرعباس علیزمانی
چکیده
پس از طرح برهان اختفای الهی توسط شلنبرگ، بسیاری از متألهان و اندیشمندان با روشهای گوناگون به نقد این برهان پرداختهاند. شلنبرگ در استدلال خویش با تمرکز بر صفات خدای ادیان توحیدی بهویژه صفت عشق، پنهان بودن خدا را قرینهای برای الحاد معرفی میکند و معتقد است خدای عاشق هرگز روا نمیدارد که بندگانش با ناباوری سرزنشناپذیر ...
بیشتر
پس از طرح برهان اختفای الهی توسط شلنبرگ، بسیاری از متألهان و اندیشمندان با روشهای گوناگون به نقد این برهان پرداختهاند. شلنبرگ در استدلال خویش با تمرکز بر صفات خدای ادیان توحیدی بهویژه صفت عشق، پنهان بودن خدا را قرینهای برای الحاد معرفی میکند و معتقد است خدای عاشق هرگز روا نمیدارد که بندگانش با ناباوری سرزنشناپذیر دست و پنجه نرم کنند. مایکل موری، با استفاده از تئودیسۀ مبتنی بر اختیار که در توجیه شرور اخلاقی مطرح شده است در کنار تئودیسۀ مجازات الهی آگوستینی، تئودیسهای به نام اجبار را ارائه کرده و با توجه به لزوم پرورش اخلاقی روح، به نقد برهان اختفاء الهی میپردازد. در این تئودیسه، نتیجۀ آشکارگی خداوند، مخدوش کردن اختیار آزاد انسان به لحاظ اخلاقی، و تحمیل و اجبار بشر برای انتخاب و انجام اعمال اخلاقی، و سلب قابلیت انسان برای پرورش روح است. در این نوشتار، ابتدا به بیان استدلال شلنبرگ دربارۀ خفای الهی پرداخته و سپس نقدهای مایکل موری را بررسی خواهیم کرد.
فاطمه سعیدی؛ عبدالرسول کشفی؛ امیرعباس علیزمانی
چکیده
خداباوری شکاکانه یکی از انواع پاسخهای فیلسوفان خداباور در واکنش به مسئلۀ قرینهای شر است. این رویکرد که خود دربردارندۀ مجموعهای از آراست، با تکیه بر محدودیت قوای شناختی بشر و پیچیدگی و ژرفای واقعیت ارزشی، در ادعای گزافبودن شرور تردید میافکند. این مقاله مبتنی بر آرای برگمن، از فیلسوفان برجستۀ این حوزه، است. برگمن با مطرحکردن ...
بیشتر
خداباوری شکاکانه یکی از انواع پاسخهای فیلسوفان خداباور در واکنش به مسئلۀ قرینهای شر است. این رویکرد که خود دربردارندۀ مجموعهای از آراست، با تکیه بر محدودیت قوای شناختی بشر و پیچیدگی و ژرفای واقعیت ارزشی، در ادعای گزافبودن شرور تردید میافکند. این مقاله مبتنی بر آرای برگمن، از فیلسوفان برجستۀ این حوزه، است. برگمن با مطرحکردن فرضهای شکاکانۀ خود که مبتنی بر اصل «نمونة بارز» هستند، میکوشد تا استدلال ویلیام رو را به چالش بکشد. مقالات برگمن در این حوزه، تأثیرگذار و بهشدت بحثبرانگیز شدند. یکی از نقدهایی که به آرای او شده است، قرارگرفتن خداباوری شکاکانه در بنبستی اخلاقی است. منتقدان بر این باورند که این رویکرد هم از جنبۀ نظری اخلاق (توجیه اخلاقی) به بنبست میرسد، و هم از جنبۀ عملی اخلاق؛ از نظر آنان این موضع دقیقاً مخالف رویکرد ما در اخلاق روزمره است و بههیچوجه مطلوب و پذیرفتنی نیست، لذا خداباوری شکاکانه پذیرفتنی نیست. برگمن درمقابل، گرچه محدودیت در حوزۀ ارزشها را میپذیرد، آن را مانعی برای فعل اخلاقی نمیداند. این مقاله میکوشد ابتدا موضع برگمن را روشن کند، آنگاه به تقریر نقدهای واردشده و پاسخهای مطرحشده بپردازد. درنهایت روشن میشود با تکیه بر وظیفهگرایی اخلاقی و تاکید بر جایگاه اخلاقی متفاوت انسان و خداوند میتوان از بنبست شکاکیت اخلاقی رهایی جست.
مهدی ابوطالبی یزدی؛ رسول رسولی پور؛ امیرعباس علیزمانی؛ قربان علمی؛ محسن جوادی
دوره 6، شماره 2 ، بهمن 1396، ، صفحه 1-24
چکیده
خداباوری گشوده بهعنوان رویکرد جدیدی در عرصۀ الهیات و فلسفة دین، نظریات و دیدگاههایی را مطرح کرده است که هم به لحاظ فلسفی و هم به لحاظ الهیاتی (کلامی) توجه بسیاری از اندیشمندان معاصر را به خود جلب کرده است. مدعای اصلی و اساسی حامیان این رویکرد این است که بسیاری از آموزههای رایج دربارۀ ذات و صفات خدا (و بهطور خاص صفاتی مانند ...
بیشتر
خداباوری گشوده بهعنوان رویکرد جدیدی در عرصۀ الهیات و فلسفة دین، نظریات و دیدگاههایی را مطرح کرده است که هم به لحاظ فلسفی و هم به لحاظ الهیاتی (کلامی) توجه بسیاری از اندیشمندان معاصر را به خود جلب کرده است. مدعای اصلی و اساسی حامیان این رویکرد این است که بسیاری از آموزههای رایج دربارۀ ذات و صفات خدا (و بهطور خاص صفاتی مانند علم پیشین خدا، تغییرناپذیری، انفعالناپذیری و بیزمانبودن خدا)، برگرفته از فلسفههای یونانی، بهویژه سنت نوافلاطونی هستند و تحت تأثیر آنها قرار دارند و به همین دلیل، از مسیر اصلی خودشان که همان مسیر کتاب مقدس است، فاصله گرفتهاند. بنابراین، برای زدودن انگارههای نادرست فلسفی از صفات حقیقی خدا در کتاب مقدس، بایستی بار دیگر آنها را بازبینی و اصلاح کنیم. از آنجا که بنیانگذاران و مدافعان این مکتب مدعی هستند که نظریاتشان در سنت خداباوری و خداباوری سنتی ریشه دارد، با نگاهی تاریخی به این جنبش الهیاتی و بررسی مسیر پیدایش آن، صحتوسقم ادعای آنها را ارزیابی میکنیم. برخی از الهیدانان و فلاسفۀ دین معاصر، خداباوری گشوده را از انواع خداباوری سنتی قلمداد میکنند، برخی دیگر آن را انحرافی در سنت خداباوری و برخی نیز آن را نوعی مکتب ارتدادی و بدعتآمیز میدانند که در سنت راستکیشی جایگاهی ندارد. بههرحال، هرچند زمان زیادی از آغاز این جنبش نمیگذرد توانسته است نظرها را، چه موافق چه مخالف، به خود جلب کند؛ تعداد بسیار زیاد مکتوباتی که در تأیید یا ردّ این مکتب نگاشته شده است، شاهد این مدعاست. بنابراین، جا دارد ما نیز با استفاده از منابع بسیار غنی خود در سنت فلسفیـکلامی اسلام و با شناخت کاملی از این دیدگاه، وارد عرصۀ بحثهای جدید در حوزۀ الهیات و فلسفة دین شویم.
حبیب مظاهری؛ امیرعباس علیزمانی
دوره 6، شماره 1 ، اردیبهشت 1396، ، صفحه 89-107
چکیده
پیوند میان «آزادی» و «رنج» به نحو شهودی روشن نیست؛ زیرا در نگاه اول «آزادی» ظاهراً فقط دربرگیرندة اشارات ضمنی مثبت بلاواسطه است اما آزادی روی تیرهای دارد که همراه با رنج وجودی است. آزادی از منظر انسان خالق از لحاظ روانی سرشار از اضطراب است از این جهت که ما به عمیقترین مفهوم، مسئول خودمان هستیم؛ نهتنها برای جهان ...
بیشتر
پیوند میان «آزادی» و «رنج» به نحو شهودی روشن نیست؛ زیرا در نگاه اول «آزادی» ظاهراً فقط دربرگیرندة اشارات ضمنی مثبت بلاواسطه است اما آزادی روی تیرهای دارد که همراه با رنج وجودی است. آزادی از منظر انسان خالق از لحاظ روانی سرشار از اضطراب است از این جهت که ما به عمیقترین مفهوم، مسئول خودمان هستیم؛ نهتنها برای جهان درونی بلکه برای جهان بیرونی نیز مسئول هستیم. تکلیف هر فرد تألیف دنیا و انسانیت خویش است. انسان نمیتواند از این مسئولیت و از این آزادی اجتناب کند. مهمترین عامل رنجزا بودن آزادی در اندیشة یالوم نوع معرفتشناسی اگزیستانسیالیستی است که معتقد است انسان در این دنیا پرتاب شده است و برای ساخت خویش نه قانونی در اختیار دارد و نه مبدأ ماورایی وجود دارد تا او را راهنمایی دهد، اما در معرفتشناسی مولانا هم خدا وجود دارد هم قانون. در اینجا آنچه باعث رنجزا شدن آزادی است نحوة عملکردن به قانون است؛ مسئله این است که آیا انسان میتواند در جنگی بیپایان تکلیف الهی که همانا آفرینش انسانیت است موفق شود.
امیرعباس علیزمانی؛ بتول زرکنده
دوره 3، شماره 2 ، آبان 1393، ، صفحه 53-72
چکیده
فیلسوف دین معاصر، ویلیام لئونارد رو، با تلفیق سه قرائت ممکن از شرور قرینهای، برهانی الحادی را بر اساس شر طرح کرده است. ادعای او این است که شرور بسیاری در جهان واقع رخ میدهند که اگر خدای ادیان ابراهیمی وجود میداشت میتوانست بی آنکه خیر برتری از دست برود یا ضرورت تجویز شری بهمراتب فاجعهبارتر پیش آید از آن جلوگیری کند. او در ...
بیشتر
فیلسوف دین معاصر، ویلیام لئونارد رو، با تلفیق سه قرائت ممکن از شرور قرینهای، برهانی الحادی را بر اساس شر طرح کرده است. ادعای او این است که شرور بسیاری در جهان واقع رخ میدهند که اگر خدای ادیان ابراهیمی وجود میداشت میتوانست بی آنکه خیر برتری از دست برود یا ضرورت تجویز شری بهمراتب فاجعهبارتر پیش آید از آن جلوگیری کند. او در تقریرهای متأخر خود اینگونه شرور را که ما نمیتوانیم خداوند را به فرض وجود، برای تجویز آن توجیه کنیم شرور بیوجه مینامد. در دهههای اخیر، بسیاری از فیلسوفان دین کوشیدهاند مصادیقی ارائه دهند تا برهان فوق را به اثبات برسانند؛ یکی از این مصادیق مسئلة اختفای الهی است که نخستینبار جان ال. شلنبرگ آن را به صورت برهانی الحادی علیه خداباوری اقامه کرد. ادعای شلنبرگ آن بود که دستکم برخی از انسانها هستند که برای سرسپردگیشان به خداوند در طول زندگی خود صادقانه، صمیمانه و مجدانه میکوشند تا قرینه یا نشانهای از وجود او را بیابند؛ اما خداوند با آشکارنساختن خود و اختفای نشانههای وجود و حضورش، این امکان را از ایشان سلب میکند. اگر او وجود دارد و رستگاری فقط به واسطة ایمان به او میسر باشد، خداوند با اختفای خویش این رستگاری و خیر جاودان را از بندهاش سلب کرده است. به باور شلنبرگ، اگر خداوند وجود داشته باشد هیچ توجیهی برای سلب سعادت و رستگاری بندهاش نداشته است. اما پرسش این است که آیا اختفای الهی میتواند به مثابة مصداقی از شرور تلقی شود؟ و آیا بهراستی برای اختفای خداوند توجیهی متصور نیست؟ اگرچه میتوان اختفای خداوند را در صورت برهان شر بیوجه رو گنجاند و برهانی بهظاهر معتبر فراهم آورد، بهنظر میرسد که این استدلال به عنوان یک برهانِ به لحاظ صوری شبهقیاسی، و نه حتی صورتاً قیاسی، بسیار شکننده است. آزادی اختیار و فاصلۀ معرفتی میتواند پاسخی در برابر برهان اختفای الهی به مثابة مصداقی از شر بیوجه فراهم سازد.