انجمن علمی فلسفه دین ایرانجستارهای فلسفه دین238-07X4220160310Three Concepts of God in the Contemporary Christian Philosophy;
A Critical Surveyنقد و بررسیِ سه تصور از خدا در فلسفة مسیحیِ معاصر120245129FAحسن احمدی زادهعضو هیات علمی دانشگاه کاشانJournal Article20150905Today Christian theology, more than ever, is dealt with the problem of the existence and knowledge of God and especially the relation between God's knowledge and His Will, on the one hand, and human Will, on the other hand. In the contemporary era, with the advent of new philosophical beliefs in the West, Christian theology has experienced different philosophical approaches of which theistic or classical theology, neo-classical theism and Open theism can be considered as three most prominent among them. Each of the three philosophical-theological schools, have tried to present an image of God and respond to the many traditional or new questions concerning God and his relationship with the universe, especially with the human and his will. In this article, we will attempt to provide a general picture of the three approaches and analyze their flaws and criticisms, especially the criticisms raised by Christian philosophers.امروزه الهیات مسیحی، بیش از هر زمان دیگر، با مسئلة وجود خدا، شناخت او و بهویژه، ارتباط میان علم و ارادة الهی با اراده و تقدیر انسان، درگیریِ فلسفی و کلامی دارد. در دوران معاصر، با ظهور نحلههای جدید فلسفی در غرب، الهیات مسیحی نیز نحلههای فلسفیِ مختلفی را درون خود تجربه کرده است، که الهیات یا خداباوریِ کلاسیک، خداباوریِ گشوده و خداباوریِ نئوکلاسیک را میتوان سه مورد از برجستهترین این نحلهها دانست. هر یک از این سه مکتب فلسفی ـ الهیاتی، سعی کردهاند تا با ارائة تصویری از خداوند، به بسیاری از مسائل سنتی و جدید در خصوص خداوند و ارتباط او با نظام هستی و بهخصوص با انسان و ارادة او، پاسخ دهند. در این جستار، تلاش خواهیم کرد تا با ارائة تصویری کلی از این سه مکتب، به مهمترین اشکالات و انتقادات واردشده بر آنها، بهویژه انتقاداتی که از سوی خودِ فیلسوفان مسیحی مطرح شدهاند، توجه کنیم و جایگاه هر یک را در فلسفة مسیحیِ معاصر، بکاویم. همچنین، در نقد و بررسی این خداباوریهای سهگانه، از آرای ملاصدرا نیز، بهویژه در مباحثی چون حدود شناخت عقل، مسئلة شر و علم پیشین خداوند، بهره خواهیم برد. ازاینرو، نقد خداباوریهای مذکور را هم به صورت درونسیستمی و هم برونسیستمی دنبال خواهیم کرد.https://journal.philor.org/article_245129_a3c54209489891189c75feaefe63a951.pdfانجمن علمی فلسفه دین ایرانجستارهای فلسفه دین238-07X4220160310The ideal of Armanshahrآرمانِ آرمان شهر2141245130FAمهدی بهنیافراستادیار گروه فلسفه، دانشگاه علامه طباطبائیJournal Article20150924This paper is a critical study on <em>Armanshahr</em><em>;</em><em> based on Mortaza Motahari’s Views,</em> a recently published book. Armanshahr in Persian means utopia. Dedicating to Motahari’s Islamic views on Utopia (Armanshahr), this book extracts and analyzes the outlines of Motahari’s views on Islamic Utopia. Before the critical study, we first have a descriptive review on this book. And, in critical phase, we have two steps. The first step studies and criticizes some statements of <em>Armanshahr</em>. In the second step we will evaluate the statements of <em>Armanshahr</em> that although the writer is right in expressing them, they have significant alternatives and rivals in Motahari’s views which the writer have not considered them. <br />After these two critical phases that concern the writer’s reading of<em> Armanshahr</em>, we have another critical discussion about the very Motahari’s views. In this final discussion, we have a critical study on Motahari’s understanding of Utopia in Islamic texts and heritage.موضوع این مقاله، نقد کتاب اخیراً منتشرشدۀ آرمانشهر (بر اساس آرای مرتضی مطهری) است. این کتاب به بررسی و واکاوی و استخراج خطوط کلی مفهوم آرمانشهر در اندیشۀ شهید مطهری میپردازد. این مقاله میکوشد تا ابتدا به معرفی بسیار موجز این اثر بپردازد و سپس رویکردی انتقادی را در دو موضع دنبال کند: نخست بررسی انتقادی مواضعی که اساساً شایستۀ نقد دانسته میشوند؛ و دوم بررسی انتقادی مواضعی از کتاب آرمانشهر که اگرچه فینفسه میتوان آنها را روا دانست اما مواضع بدیل متعددی در آثار و اندیشۀ شهید مطهری نیز در این باب قابل استخراج هستند و نویسندۀ محترم میتوانست آن مواضع را هم در خوانش خود بیاورد، درحالیکه چنین نکرده است. وجوه انتقادی عرضهشده در این مقاله را از زاویهای دیگر نیز میتوان تفکیک کرد؛ نخست، بررسی و گاهی نیز نقد خوانشی که نویسندۀ آرمانشهر از شهر آرمانی در آرای شهید مطهری ارائه داده است؛ و دوم خوانش خود شهید مطهری از برخی سویههای یک آرمانشهر، که عمدتاً مبتنی بر نصوص اسلامی شکل گرفتهاند.https://journal.philor.org/article_245130_71875009a622feb9acfc68cd987a6226.pdfانجمن علمی فلسفه دین ایرانجستارهای فلسفه دین238-07X4220160310Pascal's wager and the many gods objectionشرط بندی پاسکال و اِشکال خدایان متعدد4366245131FAامیرحسین زادیوسفیدانشجوی دکترا دانشگاه تربیت مدرس تهرانمحمد سعیدی مهراستاد گروه فلسفه، دانشگاه تربیت مدرس تهرانJournal Article20150904Pascal’s Wager is one of the arguments which is used to defend the rationality of ‘God exists’ proposition. One of the most important objections to Pascal’s Wager is called The Many Gods Objection (MGO). In this paper, we, firstly, present one of the most common versions of Pascal’s Wager, ‘Argument from Dominating Expected Utility’, and then we will introduce two versions of MGO. The first version is called the possibilist version and the second the actualist. Actualist version has itself three versions which come sequentially such that the second version of the actualist version is a result of an objection to the first version and the third version is a result of an objection to the second version. As a response to the possibilist version we will present Jeff Jordan’s response. The main idea of this response is that logical possibility does not imply an assignment of positive probability. For the actualist version, we present two responses. The first response is based on the denial of a proposition which is supposed to be true by actualist version. In the second response the main purpose of Pascal’s Wage is asserted.یکی از استدلالهایی که برای دفاع از معقولیت باور به گزارة «خدا وجود دارد» بهکار میرود استدلال شرطبندی پاسکال است. یکی از مهمترین اشکالات به این استدلال، «اشکال خدایان متعدد» نام دارد. در این مقاله ابتدا یکی از رایجترین تقریرهای شرطبندی پاسکال به نام «سود مورد انتظار برتر» را ارائه میکنیم و سپس به شرح دو نسخه از اشکال خدایان متعدد میپردازیم. نسخة اول نسخة امکانی و نسخة دوم نسخة واقعی نام دارد. از نسخة واقعی سه تقریر ارائه میدهیم که این سه تقریر به دنبال هم شکل میگیرند؛ بهاینترتیب که تقریر دوم در پی اشکالی به تقریر اول و تقریر سوم در پی اشکالی به تقریر دوم پدید میآیند. به عنوان پاسخی برای نسخة امکانی راهحل جف جوردن ارائه خواهد شد. ایدة اصلی این راهحل این است که از امکان منطقی گزارهای نمیتوان احتمال بزرگتر از صفر آن را نتیجه گرفت. سپس برای تقریر دوم و سوم از نسخة واقعی اشکال خدایان متعدد راهحلهایی ارائه میکنیم. درنهایت بر اساس این ایدة جف جوردن که هدف اصلی شرطبندی پاسکال صرفاً ترجیح خداباوری بر خداناباوری است نه ترجیح یک الگوی خاص از خداباوری، استدلالی به نام «استدلال شرطبندی آزاد» را صورتبندی میکنیم که بر اساس آن برای هر شخص معقولی مانند S خداناباوری به کناری گذاشته میشود. به نظر نگارندگان اشکال خدایان متعدد نمیتواند نقدی جدی بر استدلال شرطبندی پاسکال باشد.https://journal.philor.org/article_245131_18ac4eacddcafd8c0815218357e349da.pdfانجمن علمی فلسفه دین ایرانجستارهای فلسفه دین238-07X4220160310Avoiding philosophy in the school of Tafkikفلسفهگریزی در مکتب تفکیک6785245132FAمحسن عباس نژادمدیر گروه پژوهشی قرآن و معرفتشناسیJournal Article20150203Mirza Mehdy Isfahani in the area of Mashhad was the founder of a school that later became known as the School of Tafkik (Separation). Mohammad Reza Hakimi coined the title ‘Tafkik’ to indicate this intellectual school. For him, this school is a worldview that distinguishes human knowledge such as philosophy and its associated concepts from pure knowledge which flow from Quran and Prophet’s tradition. Thus the proponents of this movement are strongly against using reason in its philosophical meaning to explain and defend the doctrines of religion. میرزامهدی اصفهانی در حوزة مشهد مؤسس مکتبی بود که بعدها به مکتب تفکیک معروف شد. محمدرضا حکیمی اولینبار واژة تفکیک را برای این نحلة فکری پیشنهاد کرد. به اعتقاد وی مکتب تفکیک جهانبینیای است که مفاهیم و علوم بشریای مانند فلسفه را از معارف ناب الهی برگرفته از کتاب و سنت تفکیک میکند. آنها معتقدند نباید هیچگونه ناخالصی را در فهم معارف دینی راه داد. ازاینرو بهشدت مخالف بهکارگیری عقل به شیوة فلاسفه در دفاع و تبیین آموزههای دینیاند؛ چراکه دین را در استفاده از روشهای عقلانی خودکفا میپندارند و شأن دین را برتر از آن میدانند که برای تبیین آن به معارف بیرونی همچون معارف یونانی و هندی روی آورد. در این مقاله بررسی خواهیم کرد که آیا فهم دین بدون هیچ پیشدانستهای ممکن است؟ سپس با استفاده از یافتههای دانش هرمنوتیک نشان خواهیم داد که همواره فهم در هر دانشی ازجمله معارف دینی با پیشدانستهها آغاز میشود و در گفتوگوی با متن این پیشفرضها در فرایندی حلقوی تعدیل میشوند. ازاینرو لازم است تا در دانش یا دانشهایی این پیشدانستهها ابتدا بررسی شوند. این علوم نیز منابع خود را از هر سرزمین که لازم باشد بهدست میآورند و تفاوتی میان هند و عربستان در آنها نیست. گرچه ممکن است همین دانشها نیز در تعامل با معرفت دینی دچار تغییر و تحول اساسی شوند. سپس این موضوع را بررسی کردهایم که در دانشهایی همچون فلسفه که مرز مشترکی با معارف دینی پیدا میکنند آیا میتوان از تجربیات فکری بشر در دانشهای مذکور به منظور فهم بهتر گزارههای مشترک در دین بهره برد؟ بعد از آن، به دلایل بررسیهای تطبیقی میان دانشهای بشری و معارف دینی پرداختهایم. در این میان مخالفتنکردن امامان معصوم (ع) با علوم وارداتی را بررسی و از این رهگذر دلایل وامگیری متفکران اسلامی از نظامهای عقلانی بیرونی ازجمله فلسفه را بررسی و نشان دادهایم که ماهیت دین بهگونهای است که بررسیهای تطبیقی را ترغیب میکند.https://journal.philor.org/article_245132_0b0dd46cee0b40b584e1dd3ba4c9ddf6.pdfانجمن علمی فلسفه دین ایرانجستارهای فلسفه دین238-07X4220160310Critical analysis of similarity argument concerning cognitive nature of mystical experience; concentrating on William J. Wainwright's point of viewتحلیل انتقادی استدلال شباهت در مسئلة شناختیبودن تجربة عرفانی با تأکید بر دیدگاه ویلیام جی. وینرایت87110245133FAحسین طوسیدانشجوی دکترا کلام، فلسفه دین و مسائل جدید کلامی دانشگاه آزاد اسلامی واحد اصفهان (خوراسگان)رضا اکبریاستاد گروه فلسفه و کلام اسلامی، دانشکده الهیات، معارف اسلامی و ارشاد، دانشگاه امام صادق علیه-السلامJournal Article20150705William Wainwright believes that mystical experience has the same structure as sense experience and thus tries to prove the cognitive validity of this experience based on the similarity between the two experiences and the principle of credulity. This kind of argument can also be found in different expressions in the works of philosophers such as Swinburne and Alston. However, it seems that neither one is not able to argue for the cognitivity of mystical experience based on the similarity between the two experiences, nor it can be defended certainly as being cognitive. While they do have some similarities, there are considerable differences between mystical experience and sense experience which makes their comparison more difficult. Furthermore, since credulity principle is not regarded as a definite principle in religious epistemology, the use of this principle to prove the cognitivity of mystical experience could be a drawback of the argument.ویلیام وینرایت بر این باور است که تجربة عرفانی همان ساختار تجربة حسی را دارد و بر این اساس در صدد است از طریق شباهت تجربة عرفانی با تجربة حسی و تکیه بر اصل زودباوری، اعتبار شناختی این تجربه را به اثبات برساند. این نوع استدلالآوری با تقریرهای دیگری در کار فیلسوفانی همچون سویینبرن و آلستون نیز دیده میشود. اما بهنظر میرسد با استناد به شباهت این دو تجربه نمیتوان له شناختیبودن تجربة عرفانی استدلال کرد و با قاطعیت از شناختیبودن آن دفاع کرد. تجربة عرفانی و تجربة حسی ضمن داشتن شباهت، تفاوتهای قابل توجهای با یکدیگر دارند که کار مقایسه بین این دو را با مشکل مواجه میسازد. علاوه بر این با توجه به اینکه اصل زودباوری یک اصل یقینی در معرفتشناسی دینی محسوب نمیشود، استفاده از این اصل برای اثبات شناختیبودن تجربة عرفانی از نقاط ضعف این استدلال محسوب میشود.https://journal.philor.org/article_245133_e4195eac30370c0e5fc48f6363b46a9a.pdfانجمن علمی فلسفه دین ایرانجستارهای فلسفه دین238-07X4220160310Some characteristics of meaningful life in Islamبرخی از شاخصههای زندگی معنادار در اسلام111132245134FAاسماعیل علیخانیمدیر مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران، شعبه قمJournal Article20150924Meaning of life is an important topic in philosophy, ethics, biological philosophy, philosophy of religion sand psychology. Although this topic is new and appeared after Modernism, it has a long history in theistic religions and is associated with the issue of human being, his life and the world have an ultimate end and this world is the best world. The ‘meaningful’ is a central concept in the ‘meaning of life’ discussion, and includes many cognitional, tendentious and functional aspects. These aspects are interwoven, and meaningfulness or un-meaningfulness depends on them. Each aspect has some superabundant, visible and invisible results. Some of cognitional, tendentious and functional signs and outputs of meaningful life are: proper justification of evils and hardships, hope, self esteem, amenability, optimism, tranquility.از موضوعات مهم در تقاطع مابعدالطبیعه، فلسفة اخلاق، فلسفة زیستشناسی، فلسفة دین و روانشناسی، معنای زندگی است. هرچند این موضوع با این عنوان موضوعی جدید است و پیشینة آن به دوران پس از مدرنیته و تهیشدن زندگی انسان مدرن از معنا بازمیگردد، اما در ادیان توحیدی سابقهای طولانی دارد و به بحث مهم هدفداری آفرینش جهان و انسان و ارزشمند بودن زندگی انسان و نظام احسنِ حاکم بر آفرینش مرتبط است. واژة «معنادار» در بحث از معنای زندگی کلمهای «کانونی» و جامع ابعاد بینشی، گرایشی و کنشی است. این ابعاد درهمتنیده هستند و بینشان رابطة متقابل برقرار است. معناداری یا بیمعنایی زندگی وابسته به این ابعاد است. هر یک از ابعاد معنای زندگی دارای آثار فراوان مشهود و نامشهود، در درجات و مراتب متفاوت است. برخی از شاخصههای بینشی، گرایشی و کنشی زندگی معنادار به شرح ذیل است: داشتن جهانبینی صحیح، تبیین درست شرور و سختیها، امید، خودباوری، خوشبینی، تعهد و احساس مسئولیت و آرامش و اطمینان.https://journal.philor.org/article_245134_a1a91db3cec4de61c5a499c29bf2a67b.pdf