سعیده سادات نبوی
دوره 2، شماره 3 ، آبان 1392، ، صفحه 113-133
چکیده
آکوئیناس، در طریقة سوم خود، از امکان و وجوب دریچهای به سوی اثبات وجود خدا میگشاید. بعضی از فیلسوفان، استدلال او را طبیعی ـ مابعدالطبیعی تفسیر کردهاند و بعضی دیگر، طبیعی. با این وصف، بهسادگی نمیتوان استدلال او را با برهان صدیقین ابنسینا یکی دانست. این مقاله بر آن است که پس از ارائة گزارشی از برهان صدیقین سینوی و تقریرهای ...
بیشتر
آکوئیناس، در طریقة سوم خود، از امکان و وجوب دریچهای به سوی اثبات وجود خدا میگشاید. بعضی از فیلسوفان، استدلال او را طبیعی ـ مابعدالطبیعی تفسیر کردهاند و بعضی دیگر، طبیعی. با این وصف، بهسادگی نمیتوان استدلال او را با برهان صدیقین ابنسینا یکی دانست. این مقاله بر آن است که پس از ارائة گزارشی از برهان صدیقین سینوی و تقریرهای گوناگون برهان امکان و وجوب تومیستی، تفاوتهای این دو برهان را بهخصوص از لحاظ ابتنای آنها بر اصل امتناع تسلسل آشکار سازد. بهنظر میرسد در تحلیل و ریشهیابی تفاوت یادشده، باید سراغ نظر این دو فیلسوف دربارة خدا و رابطة او با طبیعت رفت؛ ابنسینا چون در پی اثبات واجبالوجود بالذات است و بس، برای اثبات مدعای خود، به بیش از این نیاز ندارد که با تکیهبر امکان ماهوی، تسلسل در علل فاعلی را ابطال و درنتیجه، وجود خدا را اثبات کند، در حالی که در تقریرهای طبیعی ـ مابعدالطبیعی از برهان امکان و وجوب تومیستی، هدف اثبات واجبالوجودی است که عالم طبیعت را از کتم عدم خلق کرده است. به همین دلیل این نوع تقریرها نمیتوانند صرفاً با تکیهبر امکان ماهوی، برای طبیعت حادث، آفریدگار ازلی اثبات کنند. همچنین با گریز به طریقة دوم آکوئیناس و مقایسة استدلال او بر امتناع تسلسل با برهان وسط و طرف ابنسینا، روشن میشود که حتی اگر استدلال آکوئیناس برگرفته از برهان ابنسینا باشد، اقتباسی ناقص از آن است
سید محمدتقی موحد ابطحی
دوره 2، شماره 1 ، فروردین 1392، ، صفحه 119-133
چکیده
دیدگاههای مختلفی در موافقت و مخالفت با علم دینی در کشور وجود دارد، و تا به حال تلاش چندانی برای همگرایی این دیدگاهها صورت نگرفته است. هدف پژوهش حاضر این است که بر مبنای آرای دکتر سروش، که در ایران به مخالف علم دینی مشهور است، راهکارهایی برای تولید علم دینی ارائه کند. در این مقاله دو راهکار برای تولید علم دینی به تناسب دو تلقی دکتر ...
بیشتر
دیدگاههای مختلفی در موافقت و مخالفت با علم دینی در کشور وجود دارد، و تا به حال تلاش چندانی برای همگرایی این دیدگاهها صورت نگرفته است. هدف پژوهش حاضر این است که بر مبنای آرای دکتر سروش، که در ایران به مخالف علم دینی مشهور است، راهکارهایی برای تولید علم دینی ارائه کند. در این مقاله دو راهکار برای تولید علم دینی به تناسب دو تلقی دکتر سروش از علم دینی، یعنی تلقی ضعیف (علم برگرفته از متون دینی) و قوی (علم هماهنگ با متون دینی) ارائه خواهد شد
حسین مصباحیان
دوره 1، شماره 1 ، اردیبهشت 1391، ، صفحه 119-134
چکیده
این مقاله به بررسی این پرسش پرداخته است که آیا خدابنیادی، موضوع نقد مدرنیته، میتواند با طرح پرسش «امکان اخلاقی خدا؟» به موضعی برای نقد مدرنیته تبدیل شود و با بهچالشکشیدن «انسانآرزوها» ـ تعبیر میشل فوکو از سوژة مدرن ـ از طریق تفسیر معنوی هستی، آرزوهایی انسانی برای او بخواهد؟ مقالة حاضر، برای پرتوافکندن بر این پرسش، ...
بیشتر
این مقاله به بررسی این پرسش پرداخته است که آیا خدابنیادی، موضوع نقد مدرنیته، میتواند با طرح پرسش «امکان اخلاقی خدا؟» به موضعی برای نقد مدرنیته تبدیل شود و با بهچالشکشیدن «انسانآرزوها» ـ تعبیر میشل فوکو از سوژة مدرن ـ از طریق تفسیر معنوی هستی، آرزوهایی انسانی برای او بخواهد؟ مقالة حاضر، برای پرتوافکندن بر این پرسش، ضمن فراهمآوردن بحثی کوتاه پیرامون محل اصلی نزاع بین فلسفههای سوژه و فلسفههای قرن بیستم، از چهار منزلگاه عبور کرده است. نخست، به سه نقاد رادیکال، «خدای قوی مردمان ضعیف»، مارکس، فروید، و نیچه پرداخته است تا همزبان با ریکور نتیجه بگیرد که بیعبور از نقد آنان نمیتوان خداباوری را در دنیای مدرن حفظ کرد. سپس، به دیالکتیک ویژة روشنگری آدورنو، یعنی «هرکس به خدا معتقد است، نمیتواند به خدا معتقد باشد»، پرداخته است تا نشان دهد او از مفهوم یهودی نام خدا، که در آن نیازهای انسانی میتوانند درک شوند، بهمثابة الگویی فلسفی استفاده میکند و ازاینروست که امکانی که با نام الهی ارائه میشود بهدست هرکسی که اعتقاد ندارد هم میتواند حفظ شود. مقاله، سپس، به فلسفة «دیگریبنیاد» لویناس کوچ کرده است تا نشان دهد که او گرچه مفهوم مدرن ذهن بنیادی را بهنقد میکشد، ولی بهجای اینکه یک مفهوم جدید از ذهن بنیادی تدارک ببیند، تلاش میکند شرایط امکان اخلاقی سوژه را ازطریق حضور اخلاقی خدا توضیح دهد. ایدة اصلی او این است که نشان دهد چگونه ما ازطریق واکنش و توجه به دیگری و جذبکردن مسئولیت انکارناپذیری که مقدم بر ذهنیت ماست وجود پیدا میکنیم و ازهمینروست که لویناس خدا را «دیگریهستی» مینامد. آخرین بخش مقاله، به هابرماس پرداخته و نشان داده است که در گرایشات مذهبی نسل اول فرانکفورت، چهار عنصر اصلی حضور دارد: احیاگر ـ یادآور، اتوپیایی، مکاشفهای، و رهاییبخش. این جنبهها کموبیش در نسل دوم فرانکفورت و در نظریات برجستهترین نمایندة آن، هابرماس، نیز حضور دارد. مباحث همة قسمتهای مقاله پشتوانة این نتیجه قرار گرفتهاند که امروزه پساز قریببه سه قرن تجربة سوژة شناسا و به خلوت خانهها رفتن نام خدا، اگر بخواهیم به زبان هراکلیتوس سخن بگوییم، نه سوژه همان سوژة مدعی است و نه نام خدا همچنان در چنگ نگاهبانانش اسیر است. پس، ضرورت دارد که رابطة ناتاریخی و مکانیکی سوژه و نام خدا را از دو شکل سپریشدة سنتی و مدرن آن عبور دهیم تا شرایط امکان تأسیس نظریهای دیگر فراهم شود.
اعظم قاسمی؛ آریا یونسی
دوره 6، شماره 2 ، بهمن 1396، ، صفحه 121-147
چکیده
فارابی در احصاءالعلوم دو شیوه را در کلام متمایز میکند: استدلالی و غیراستدلالی. در دورة بعد رویکرد استدلالی در کلام بر رویکرد دیگر غالب میشود و کلامی شکل میگیرد که به فلسفه بسیار نزدیک است. از این زمان است که گفتوگو و مفاهمهای گسترده میان فیلسوفان و متکلمان اسلامی درمیگیرد. مبدع کلام فلسفی، فخرالدین رازی است و با خواجه ...
بیشتر
فارابی در احصاءالعلوم دو شیوه را در کلام متمایز میکند: استدلالی و غیراستدلالی. در دورة بعد رویکرد استدلالی در کلام بر رویکرد دیگر غالب میشود و کلامی شکل میگیرد که به فلسفه بسیار نزدیک است. از این زمان است که گفتوگو و مفاهمهای گسترده میان فیلسوفان و متکلمان اسلامی درمیگیرد. مبدع کلام فلسفی، فخرالدین رازی است و با خواجه نصیر به اوج خود میرسد. ویژگیهای مهم کلام جدید این است که منطق را به عنوان روش استدلال در کلام اختیار میکنند، موضوعات فلسفی را وارد مباحث کلامی میکنند و از آنها بحث میکنند، با استمداد از آموزههای فلسفی و دیگر علوم سعی میکنند از مدعیات دینی دفاع و آنها را تدوین و تبیین کنند. در این مقاله بنابر سرشت تاریخی موضوع با استفاده از گزارش ابنخلدون و مطالعۀ آثار فخر رازی، کیفیت این تحول بررسی و این ویژگیهای اساسی نشان داده شده است. ادعای این مقاله این است که کسانی مانند غزالی، بهویژه فخر رازی با بهکارگرفتن منطق و اصول فلسفی ماهیت کلام را تغییر دادند و آن را به چیزی متفاوت و مشابه با فلسفه تبدیل کردند.
سارا بغدادی؛ سید امیر اکرمی
دوره 9، شماره 2 ، آذر 1399، ، صفحه 121-141
چکیده
النور استامپ، فیلسوف معاصر، در مقام یک خداباور در صدد اقامهی دفاعیهای برضد مسالهی رنج( شرّ)، بر میآید. بنا بر دفاعیهی ایشان، اولا، رنج شرط لازم تحقق برخی خیرها است و ثانیا، آن خیر ناقض رنج موجود است. دغدغهی علمیای که در این مقاله دنبال میشود، نقد دفاعیهی مزبور است. در این راستا، پیش از هر چیز، طرح و تبیین اصل ...
بیشتر
النور استامپ، فیلسوف معاصر، در مقام یک خداباور در صدد اقامهی دفاعیهای برضد مسالهی رنج( شرّ)، بر میآید. بنا بر دفاعیهی ایشان، اولا، رنج شرط لازم تحقق برخی خیرها است و ثانیا، آن خیر ناقض رنج موجود است. دغدغهی علمیای که در این مقاله دنبال میشود، نقد دفاعیهی مزبور است. در این راستا، پیش از هر چیز، طرح و تبیین اصل دفاعیه ضروری مینماید و پس از آن نقد ایدهی موردنظر از دو منظر کلی انجام خواهد شد. نخست، ضمن بیان کیفیات یک دفاعیهی موفق و لوازم تحقق آن ملاحظه میشود که دفاعیهی استامپ واجد شرایط یک دفاعیهی موفق نیست. اشاره به مبادی تحقق یک فعل ارادی و بیان این نکته که رنج نمیتواند مصدر ایمان واقع گردد، دومین نقد کلی بر نظریهی ایشان است. سرانجام، اشاره به نقض مفهوم ارادهی آزاد به معنای لیبرتارینی آن در دفاعیهی استامپ، موضوعی است که به عنوان ضمیمهی بحث بدان پرداخته خواهد شد.
هژیر مهری
دوره 5، شماره 1 ، اردیبهشت 1395، ، صفحه 123-145
چکیده
در این مقاله ابتدا با تبیین نظریة دین طبیعی، بررسی زیستشناسانهای از دین ارائه میشود و دین همچون پدیدهای طبیعی بررسی میشود. از نظر نئوداروینیستها دین حتی اگر متعالی و از جهان دیگر باشد میتواند به عنوان پدیدهای طبیعی که به توسط انسان ظهور یافته و محقق شود، ملاحظه شود. برای تفسیر رویکرد دین طبیعی میتوان گفت نئوداروینیستهایی ...
بیشتر
در این مقاله ابتدا با تبیین نظریة دین طبیعی، بررسی زیستشناسانهای از دین ارائه میشود و دین همچون پدیدهای طبیعی بررسی میشود. از نظر نئوداروینیستها دین حتی اگر متعالی و از جهان دیگر باشد میتواند به عنوان پدیدهای طبیعی که به توسط انسان ظهور یافته و محقق شود، ملاحظه شود. برای تفسیر رویکرد دین طبیعی میتوان گفت نئوداروینیستهایی چون دِنت، نمیخواهند دین را «تبیین» کنند، بلکه میخواهند علاقة انسانها را به دین به صورت فرگشتی بیان کنند؛ یعنی در این تبیین، روایتی تاریخی و فرگشتی از دین ارائه میشود و همچنین دین را از امور سازگار با اجتماع میداند که توانسته است در یک انتخاب طبیعی باقی بماند. استدلال دنت در خصوص ماندگاری دین این است: «دین به این علت باقی مانده است که قدرت نظمبخشیدن به اجتماع را داشته باشد وگرنه طبیعت آن را از میان میبرد». از بین خداباوران معتقد به نظریة تکامل، پلنتینگا نقدهایی به دِنت مبنی بر نظریة خود بر اساس خداباوری و «فرگشت خدابنیاد» وارد میکند، از نظر پلنتینگا خدمت عمدة دِنت به موضوع فرگشت و دینپژوهی تکاملی ناظر به طرح نظریة ایدة خطرناک داروین است. ما در این مقاله نشان خواهیم داد، ایدة داروین، لزوماً خطرناک نیست و میتوان فرگشت را به عنوان الگویی برای آفرینش الهی درنظر گرفت.
منصور نصیری
دوره 3، شماره 1 ، اردیبهشت 1393، ، صفحه 127-141
چکیده
آنتونی کنی، بر آن است که تجربههای دینی حجیت معرفتشناختی ندارند. استدلال او، بر تحلیل ماهیت تجربة دینی مبتنی است. از نظر او، تجربة دینی یا ادراک حسی است یا ادراک غیر حسی. با توجه به اینکه نمیتوان تجربة دینی را ادراک حسی دانست، لاجرم باید ادراک غیر حسی باشد؛ اما ادراک غیر حسی دانستن تجربة دینی، مستلزم آن است که نحوهای از وحی باشد ...
بیشتر
آنتونی کنی، بر آن است که تجربههای دینی حجیت معرفتشناختی ندارند. استدلال او، بر تحلیل ماهیت تجربة دینی مبتنی است. از نظر او، تجربة دینی یا ادراک حسی است یا ادراک غیر حسی. با توجه به اینکه نمیتوان تجربة دینی را ادراک حسی دانست، لاجرم باید ادراک غیر حسی باشد؛ اما ادراک غیر حسی دانستن تجربة دینی، مستلزم آن است که نحوهای از وحی باشد و لازمة وحیدانستن تجربة دینی، فرض وجود خدا پیش از تحقق تجربة دینی است. از نظر جف جوردن، استدلال کنی راه به جایی نمیبرد؛ زیرا، مهمترین مقدمات استدلال کنی عبارتاند از مقدمة (2) (تجربههای دینی ادراک حسی نیستند) و مقدمة (4) (اگر تجربههای دینی ادراک غیر حسی باشند، در این صورت بهتنهایی نمیتوانند باور به خدا را توجیه کنند). جوردن با تحلیل مقدمة (2) آن را کاذب میداند. از سوی دیگر، از نظر او، مقدمة (4) فقط در صورتی صادق است که دیدگاه گزارهای دربارة وحی صادق و دیدگاه غیر گزارهای کاذب باشد؛ اما هیچ دلیل قانعکنندهای بر صادقدانستن دیدگاه گزارهای و کاذبدانستن دیدگاه غیر گزارهای دربارة وحی وجود ندارد. و با پذیرش دیدگاه غیر گزارهای، مقدمة (4) صادق نخواهد بود. ما در این مقالة به بررسی نزاع این دو و داوری در این باره پرداختهایم. جوردن دربارة مقدمة (2) درنهایت معتقد میشود که میتوان تجربههای دینی حسی داشت؛ اما نگارنده، ادلة او در این باره را بررسی و رد کردهام. دربارة مقدمة (4) نیز استدلال جوردن را ناقص و ناکافی دانسته آن را رد کردهام
سیده سعیده میرصدری؛ منصور نصیری
دوره 7، شماره 2 ، آبان 1397، ، صفحه 129-149
چکیده
خداباوری گشوده جنبشی الاهیاتی است که در اواخر قرن بیستم از دل سنت اوَنجلیکال مسیحی سر بر آورد و دغدغة ترسیم مدلی از فعل خداوند در عالم را داشت که بتواند بر اساس آن تعارض و ناسازگاری موجود در الاهیات سنتی، بین اراده آزاد/ اختیار بشر و علم پیشین و مطلق الاهی، را رفع کند. آنها کوشیدند نشان دهند که خداوند علم مطلق و جهانشمول ندارد؛ بلکه ...
بیشتر
خداباوری گشوده جنبشی الاهیاتی است که در اواخر قرن بیستم از دل سنت اوَنجلیکال مسیحی سر بر آورد و دغدغة ترسیم مدلی از فعل خداوند در عالم را داشت که بتواند بر اساس آن تعارض و ناسازگاری موجود در الاهیات سنتی، بین اراده آزاد/ اختیار بشر و علم پیشین و مطلق الاهی، را رفع کند. آنها کوشیدند نشان دهند که خداوند علم مطلق و جهانشمول ندارد؛ بلکه علم خداوند و آیندة عالم و بشر هر دو گشودهاند و همهچیز به اختیار و ارادة انسان بستگی دارد. خدای خداباوری گشوده از سر مهر و عشق خود به بشر علماش را محدود و آینده را گشوده و وابسته به ارادة انسان گذاشته است. از جمله انتقاداتی که به خداباوری گشوده وارد شده معضل محدودیت علم الاهی است. دیگر اینکه مدعیات خداباوران گشوده در باب گشودهبودن آینده و پیشبینیناپذیربودن آن با نصّ کتاب مقدس همخوانی ندارد. بهنظر میرسد در این میان مدل الاهیاتی شیعی، یعنی بداء، چهبسا راه میانهای برای حل معضل علم پیشین و خطاناپذیر الاهی و ارادة آزاد بشر باشد، بدون اینکه یکی از دو طرف را نادیده بگیرد یا به نفع دیگری مصادره به مطلوب کند. مدل بدائی در حین اصالتبخشیدن به اختیار انسان، علم و قدرت الاهی را نیز، که به صورت سنتی مطرح شده بود، حفظ میکند و از این لحاظ از نقدهای وارد بر الاهیات کلاسیک مسیحی مصون است و اشکالات الاهیات گشوده را نیز ندارد.
محمدرضا نیلی احمدآبادی
دوره 1، شماره 2 ، آبان 1391، ، صفحه 129-149
چکیده
پیشرفت زندگی انسان از مرحلۀ کشاورزی به صنعتی و فراصنعتی معلول رشد و توسعۀ تکنولوژی است. بدون شک تأثیر تکنولوژی در زندگی فردی و اجتماعی در دو بعد مادی و معنوی بهحدی است که میتوان موفقیت تمدنها را مدیون آن دانست. تاریخ عظمت تمدن اسلامی و استیلای آن بر تمدنهای کهن روم و یونان، نمونهای از استفادۀ صحیح از علم و تکنولوژی بر اساس تعالیم ...
بیشتر
پیشرفت زندگی انسان از مرحلۀ کشاورزی به صنعتی و فراصنعتی معلول رشد و توسعۀ تکنولوژی است. بدون شک تأثیر تکنولوژی در زندگی فردی و اجتماعی در دو بعد مادی و معنوی بهحدی است که میتوان موفقیت تمدنها را مدیون آن دانست. تاریخ عظمت تمدن اسلامی و استیلای آن بر تمدنهای کهن روم و یونان، نمونهای از استفادۀ صحیح از علم و تکنولوژی بر اساس تعالیم عالی اسلام است. شاید بتوان گفت، تکنولوژی رمزگشایی از نظام خلقت و استفادۀ انسان از نیروی نهفته در طبیعت، به منظور رفع نیازهایش است. در این رهگذر او موفق میشود تا صفات کمالیۀ خداوندی که خالق هستی است را بشناسد. درک ماهیت تکنولوژی مستلزم آشنایی با سه حوزۀ علمی شناخت است که شامل ماهیت تکنولوژی از منظر مباحث فلسفی، به عنوان مطالعات میانرشتهای در باب شناخت انسان به عنوان موجود تسخیرکننده، و شناخت تعالیم عالی اسلام در زمینۀ بهرهمندی انسان از مواهب خلقت است. خداوند، از نظر قرآن، زمینۀ تسخیر خلقت را به بشر عطا کرده و طبیعی است که انسان در استفاده از چنین ودیعهای باید خود را مدیون لطف وی بداند و بهگونهای عمل کند که او از بشر انتظار دارد. انسان نمیتواند در دستیابی به علم و قدرت برای تغییر طبیعت، بدون توجه به امانت الهی و ضرورت حفظ ذخایر انرژی، از خود سلب مسئولیت کند و از این منابع فقط برای نفع آنی خودش و نه آیندگان بهره گیرد. در این مقاله دربارۀ چیستی تکنولوژی، رابطۀ آن با انسان، و تأثیر تکنولوژی در جامعه با نگاه میانرشتهای بحث شده است. بهعلاوه جایگاه انسان، جانشین خداوند، الزامات تسخیر طبیعت، و مصادیقی از چهرههای قرآنی که از این موهبت الهی بهرهمند شدهاند بررسی میشود.
عزیز نجف پور آقابیگلو؛ عبدالحسین خسروپناه؛ فاطمه گیتیپسند
دوره 2، شماره 2 ، خرداد 1392، ، صفحه 131-148
چکیده
عماد افروغ در جستجوی علم دینی مقدمتا رویکرد رئالیزم انتقادی را رویکرد هماهنگتری برای ساختن دستگاه علم شناختی مطلوب خود می یابد و متعاقبا می کوشد با ترکیب حکمت صدرایی با رئالیزم انتقادی و اتخاذ رویکرد معرفت طولی و هماهنگ و افزودن منابع معرفت وحی و شهود به منابع رئالیزم انتقادی، راهی به سوی علم دینی بیابد. کاری که خود وی هم اقرار دارد ...
بیشتر
عماد افروغ در جستجوی علم دینی مقدمتا رویکرد رئالیزم انتقادی را رویکرد هماهنگتری برای ساختن دستگاه علم شناختی مطلوب خود می یابد و متعاقبا می کوشد با ترکیب حکمت صدرایی با رئالیزم انتقادی و اتخاذ رویکرد معرفت طولی و هماهنگ و افزودن منابع معرفت وحی و شهود به منابع رئالیزم انتقادی، راهی به سوی علم دینی بیابد. کاری که خود وی هم اقرار دارد که همچنان پروژه ای ناتمام است.وی با تایید رویکرد جامعه شناسی درونگرا و پذیرش تاثیر جامعه بر محتوای علم، در عین اصرار بر واقعگرایی، می کوشد تا مسیر توجیه علم دینی را هموارتر سازد. آرای افروغ در این مسیر واجد تعارضاتی درونی است.
علی اصغر مصلح
دوره 1، شماره 1 ، اردیبهشت 1391، ، صفحه 135-153
چکیده
آنچه فلسفة دین هگل نامیده میشود حاصل نگاه فلسفی وی به دین است. در نظام فلسفی هگل، هنر، دین، و فلسفه در بخش روح مطلق قرار دارد. هنر نمود حسی، دین نمود تمثّلی، و فلسفه صورت عقلی (مفهوم) امر مطلق است. این سه مقوله در نسبتی دیالکتیکی با یکدیگر قرار دارند. دین آنتیتزِ (وضع مقابل) هنر، و فلسفه سنتز (وضع مجامع) هنر و دین است. مهمترین تحولی ...
بیشتر
آنچه فلسفة دین هگل نامیده میشود حاصل نگاه فلسفی وی به دین است. در نظام فلسفی هگل، هنر، دین، و فلسفه در بخش روح مطلق قرار دارد. هنر نمود حسی، دین نمود تمثّلی، و فلسفه صورت عقلی (مفهوم) امر مطلق است. این سه مقوله در نسبتی دیالکتیکی با یکدیگر قرار دارند. دین آنتیتزِ (وضع مقابل) هنر، و فلسفه سنتز (وضع مجامع) هنر و دین است. مهمترین تحولی که بهوسیلة هگل، دربارة دین، در تاریخ تفکر پدید آمد پیدایش نگاه تاریخی به دین بود. هگل دین را در سیر تطور روح در تاریخ، در نسبت با تمامی مقولات و در کنار سایر عناصر سازندة فرهنگ میبیند. وی در درسگفتارهایی دربارة فلسفة دین، بهنحو جزئیتر ادیان بزرگ تاریخی را براساس طرح گستردة خود تحلیل میکند. هگل در تفسیر تاریخی خود از ادیان ابتدا از ادیان شرق آسیا، به منزلة ادیان طبیعی، شروع میکند و پساز بررسی ادیان ایرانی، شرق میانه، یونانی، و یهودی، که آنها را ادیان روحانی مینامد، به دین مسیحیت میرسد و آن را دین مطلق و منزل مینامد.
امیرمحمد دوازده امامی زاده؛ عبدالرسول کشفی
دوره 11، شماره 2 ، اسفند 1401، ، صفحه 139-168
چکیده
تأمل پیرامون مسئلة شر و ارتباط آن با خداباوری از موضوعات فلسفیای است که در طول تاریخ مورد بحث و گفتوگو بودهاست. از جمله اندیشمندانی که در دوران معاصر به این مسئله پرداخته، بروس رایشنباخ است. وی در پاسخ به برهان احتمالاتی شر، علاوه بر تبیین دقیق شرور اخلاقی، توضیحی جامع پیرامون چرایی شرور طبیعی مطرح ساخته که با عنوان «تئودیسة ...
بیشتر
تأمل پیرامون مسئلة شر و ارتباط آن با خداباوری از موضوعات فلسفیای است که در طول تاریخ مورد بحث و گفتوگو بودهاست. از جمله اندیشمندانی که در دوران معاصر به این مسئله پرداخته، بروس رایشنباخ است. وی در پاسخ به برهان احتمالاتی شر، علاوه بر تبیین دقیق شرور اخلاقی، توضیحی جامع پیرامون چرایی شرور طبیعی مطرح ساخته که با عنوان «تئودیسة قوانین طبیعی» شناخته شدهاست. بر مبنای این تئودیسه، شرور طبیعی لازمة قانونمندی جهان طبیعی است و قانونمندی نیز شرط ضروری تحقق فاعل-های مختار است. اشکالِ مهمی که به این تئودیسه وارد شده آن است که میتوان جهانی را با قوانین یا شرایط متفاوت تصور کرد به گونهای که فاقد شرور طبیعی، و یا، دستکم، مشتمل بر شرور طبیعی کمتری نسبت به جهان واقع باشد. پیشفرض اساسیِ این اشکال، اعتبارِ استنتاج «امکان» از «تصورپذیری» است که در فلسفة تحلیلی معاصر مورد تدقیق قرار گرفتهاست. به عنوان نمونه، دیوید چالمرز به صورت تفصیلی با بررسی انحای گوناگون تصورپذیری، این استنتاج را جز در شرایطی خاص نمیپذیرد. هدف این مقاله، بازخوانی دقیقتر تئودیسة قوانین طبیعی رایشنباخ با استفاده از نظریة چالمرز دربارة استلزام تصورپذیری-امکان است. در نتیجه، با تضعیف اشکال تصورپذیری جهان بدون شر این تئودیسه تقویت گشتهاست.
نعیمه پورمحمدی؛ احمدرضا هاشمی
دوره 9، شماره 2 ، آذر 1399، ، صفحه 143-167
چکیده
با مسئله شاهدمحور شر از سوی ویلیام رو کمابیش آشنا هستیم. رو وجود خدا یا (در مقالات متأخرش) احتمال وجود خدا را به خاطر نیافتن دلایل موجهِ خدا برای تجویز شرور رد میکند. خداباوران در مقابل، کوشیدهاند از دلایلِ موجه خدا برای تجویز شرور پرده بردارند و توجیهاتی با عنوان تئودیسه عرضه کنند. در این میان، خداباوری شکگرایانه در واکنش به ...
بیشتر
با مسئله شاهدمحور شر از سوی ویلیام رو کمابیش آشنا هستیم. رو وجود خدا یا (در مقالات متأخرش) احتمال وجود خدا را به خاطر نیافتن دلایل موجهِ خدا برای تجویز شرور رد میکند. خداباوران در مقابل، کوشیدهاند از دلایلِ موجه خدا برای تجویز شرور پرده بردارند و توجیهاتی با عنوان تئودیسه عرضه کنند. در این میان، خداباوری شکگرایانه در واکنش به مسئله شر، از راه دیگری میرود. ادعای خداباوری شکگرایانه این است که ما موجودات بشری از اساس شاید نتوانیم به دلایلِ موجه خدا برای تجویز شرور پی ببریم و از آنجا که نیافتنِ دلیل از سوی ما انسانها دلیل قویای به سودِ نداشتنِ دلیل از سوی خدا نیست، برهان شر برای رد خدا سقوط میکند. ما در این مقاله ابتدا رویکرد خداباوری شکگرایانه به روایت ویلیام آلستون و مایکل برگمن را تبیین میکنیم و سپس بر اساس چالشهایی که دیگر فلاسفۀ دین و الاهیدانان پیش روی آنها قرار دادهاند به این نتیجه میرسیم که رویکرد خداباوری شکگرایانه هنوز نتوانسته است از حل آن چالشها برآید. از آنجا که چالشها از زوایای گوناگونی به این رویکرد وارد شده است، در این مقاله صرفاً چالشهای اخلاقی را مد نظر قرار دادیم. ما در این مقاله چالشهای یازدهگانهای را از متون مختلف فیلسوفان دین استخراج، صورتبندی وتحلیل کردیم و اشکالات و پاسخهای مجدد از هر دو طرفِ این منازعه را به دقت پیگرفتیم و در نهایت به این داوری رسیدیم که پاسخهای خداباروی شکگرایانه هنوز کافی و قانعکننده نیست و به نظر میرسد همچنان باید در جبهۀ مدافعهجویانۀ تئودیسه در برابر برهان شر مقاومت کرد.
شبنم فرجی؛ سید جواد میری
دوره 10، شماره 2 ، اسفند 1400، ، صفحه 155-168
چکیده
علامه جعفری با تکیه بر مفهوم «فرهنگ مشترک بشری» اندیشمندان مختلف در ازمنه و جوامع گوناگون را با یک دید کلنگرانه مورد توجه قرار میدهد و با روششناسی خاص خود، معرفت دینی را به گونهای صورتبندی میکند که توجه به آن، ما را به بازنگری و بازاندیشی حوزههای متفاوت اندیشه و الگوهای فکری رایج دعوت میکند. او معرفت دینی را برآیند ...
بیشتر
علامه جعفری با تکیه بر مفهوم «فرهنگ مشترک بشری» اندیشمندان مختلف در ازمنه و جوامع گوناگون را با یک دید کلنگرانه مورد توجه قرار میدهد و با روششناسی خاص خود، معرفت دینی را به گونهای صورتبندی میکند که توجه به آن، ما را به بازنگری و بازاندیشی حوزههای متفاوت اندیشه و الگوهای فکری رایج دعوت میکند. او معرفت دینی را برآیند اقالیم هفتگانه معرفتی (علمی، فلسفی، شهودی، حکمی، اخلاقی، عرفانی، مذهبی) میداند. بر این اساس تقسیم معرفت به دو طیف دینی و سکولار کارکرد و مفهوم خود را از دست میدهد. سکولار اساسا نه به معنی غیر دینی یا ضد دینی بلکه مفهومی خاص جامعه مسیحی به معنای غیررهبانی است که مسلمانان با درونی کردن این مفهوم، آن را به عنوان بنیان نظری و فکری زیستجهان خود برگزیدهاند؛ در حالی که دین اسلام هم تفسیر رهبانی و هم تفسیر روحانیتی از دین را نفی میکند و تفقه و ارتباط بیواسطه با خدا را مدنظر قرار میدهد. لذا میتوان به جای دوگانه دینی/ سکولار با توجه به مفهوم «عرف» و «فرهنگ مشترک بشری» صورتبندی جدیدی از زیستجهان اسلام ارائه کرد که ریشه در سنت تاریخی و تعابیر فرهنگی و دینی مسلمانان داشته باشد.
یوسف خرم پناه؛ یدالله دادجو؛ رجب اکبرزاده
دوره 9، شماره 2 ، آذر 1399، ، صفحه 169-195
چکیده
پرسش از رابطه دین و اخلاق قدمتی به درازای تاریخ فلسفه و اندیشه دارد، در بین نظریات مطرح شده در باب این مسأله، نظریه امر الهی همواره در طول تاریخ یکی از کمشمار ترین طرفداران را داشته و آماج حملات و انتقادات شدید قرار گرفته است، در این مقاله دو استدلال علیه این نظریه را بررسی کرده ایم، استدلال اول علیه نظریه آدامز که مشهورترین طرفدار ...
بیشتر
پرسش از رابطه دین و اخلاق قدمتی به درازای تاریخ فلسفه و اندیشه دارد، در بین نظریات مطرح شده در باب این مسأله، نظریه امر الهی همواره در طول تاریخ یکی از کمشمار ترین طرفداران را داشته و آماج حملات و انتقادات شدید قرار گرفته است، در این مقاله دو استدلال علیه این نظریه را بررسی کرده ایم، استدلال اول علیه نظریه آدامز که مشهورترین طرفدار معاصر این نظریه است، طراحی شده و در نوشتار حاضر نشان داده ایم که آدامز در پاسخ به این استدلال دچار مشکلات وخیمی ست ، در ادامه نیز استدلال دومی که اخیرا توسط برخی فیلسوفان دین و اخلاق، از جمله موریستون، علیه این نظریه اقامه شده است را بیان کرده ایم ادعای مقاله آن است که اولا هر چند نظریه آدامز در مواجهه با استدلال اول با مشکلات جدیای روبروست ولی با انجام تغییرات و اصلاحاتی، همانند آنچه ویرنگا پیشنهاد داده، می تواند به نحو رضایتبخشی از نظریهاش دفاع کند، ثانیا با طرح اشکالاتی نسبت به دفاع موافقان و مخالفان استدلال دوم، روشن کردهایم که هیچیک در تلاشهایشان کامییاب نبودهاند. این مقاله با استفاده از روشی تحلیلی به قضاوت در باب جدال میان طرفداران و مخالفان دو استدلال علیه نظریه امر الهی پرداخته است.
حسین خطیبی؛ رسول رسولی پور؛ امیرعباس علیزمانی
دوره 10، شماره 2 ، اسفند 1400، ، صفحه 169-187
چکیده
استدلال اختفای الاهی، به روایتی که فیلسوف کانادایی، جان ال. شلنبرگ آن را طرح می کند، یکی از استدلال های خداناباوری است که طبق آن، نبود ادله ی کافی به نفع خداباوری خود دلیلی به نفع خداناباوری است. پس از اقامه ی آن، متفکران بسیاری برای پاسخ گویی به آن اقدام کردند که برخی رویکردی بنایی و شمار اندکی نیز رویکرد مبنایی را برگزیده اند. یکی ...
بیشتر
استدلال اختفای الاهی، به روایتی که فیلسوف کانادایی، جان ال. شلنبرگ آن را طرح می کند، یکی از استدلال های خداناباوری است که طبق آن، نبود ادله ی کافی به نفع خداباوری خود دلیلی به نفع خداناباوری است. پس از اقامه ی آن، متفکران بسیاری برای پاسخ گویی به آن اقدام کردند که برخی رویکردی بنایی و شمار اندکی نیز رویکرد مبنایی را برگزیده اند. یکی از این افراد دسته ی دوم، مایکل ری است. او بر این باور است که توجه به تصورات و پیش فرض های نادرست که در پس استدلال اختفای الاهی پنهان شده است به ما کمک می کند نادرستی این استدلال را دریابیم. این نوشته در پی آن است که پس از تقریر استدلال اختفای الاهی و نقدهای مایکل ری به طور کوتاه، به تحلیل و بررسی دیدگاه او بپردازد. نتیجه ای که در پایان حاصل خواهد شد از این قرار است که اگرچه ری ما را به جهت بهتری برای بررسی استدلال اختفای الاهی هدایت می کند اما اگر روش تحلیل او را بر آرای خودش اعمال کنیم، خواهیم دید که نمی تواند به نتیجه ی مطلوب برسد.
محمد مهدی فلاح؛ علی اصغر مصلح
دوره 11، شماره 2 ، اسفند 1401، ، صفحه 169-202
چکیده
نیهیلیسم در زندگی انسان معاصر در نظر و عمل، به شدت مطرح است. هرچند پیش از آنکه نیچه این اصطلاح را در کانون توجه قرار داد، بیشتر نیهیلیسم را در منظری تاریخیتمدنی میفهمیدند، با تأملات هایدگر این اصطلاح بهگونهای فلسفی مورد توجه قرار گرفت و نحوۀ به فهم در آمدن «نیستی» در نسبت با پرسش از هستی بهعنوان امکانی برای مواجهه ...
بیشتر
نیهیلیسم در زندگی انسان معاصر در نظر و عمل، به شدت مطرح است. هرچند پیش از آنکه نیچه این اصطلاح را در کانون توجه قرار داد، بیشتر نیهیلیسم را در منظری تاریخیتمدنی میفهمیدند، با تأملات هایدگر این اصطلاح بهگونهای فلسفی مورد توجه قرار گرفت و نحوۀ به فهم در آمدن «نیستی» در نسبت با پرسش از هستی بهعنوان امکانی برای مواجهه با آن در نظر گرفته شد. بر اساس این تحلیل، مجالی برای مشارکت سنّتهای دیگری نیز فراهم آمد؛ تا امکانات خود را برای بهفهم درآوردن نیستی، و به تبع آن مواجهه با نیهیلیسم، به اشتراک گذارند. نحوۀ مشارکت پارهای از این سنّتها توسط متفکرانی که با این تحلیل همدل بودهاند مورد پژوهش قرار گرفته است. در این مقاله، در ابتدا تلاش میشود تلقی حکمت متعالیه از مسئلۀ «عدم» صورتبندی شود و بررسی شود که آیا در این زمینه امکانات بالقوهای برای مواجهه با نیهیلیسم وجود دارد یا نه. در ادامه تلاش خواهیم کرد نشان دهیم که با استمداد از پژوهشهای تطبیقی متفکرانی مثل هانری کربن و توشیهیکو ایزوتسو، مفهوم لابشرط مقسمی بهنحوی میتواند بهعنوان اصطلاحی در نظر گرفته شود که امکاناتی را در اختیار حکمت متعالیه برای «درگذشتن» (و نه فراگذشتن) از نیهیلیسم میگذارد. نشان خواهیم داد که با عنایت به این امکانات، و دیگر امکاناتی که در سنّت عرفانی برجسته است، میتوان از مواجهه با نیهیلیسم از منظر حکمت متعالیه سخن به میان آورد.
ابراهیم رنجبر؛ مهدی منفرد
دوره 10، شماره 2 ، اسفند 1400، ، صفحه 189-207
چکیده
در الهیات از دیرباز اینکه خداوند این جهان را از عدم آفریده یا جهان بهنحوی از انحاء پیشتر وجود داشته، ذهن همگان را به خود درگیر کرده است. فقرۀ نخست باب اول سفر پیدایش را شاید بتوان چالشبرانگیزترین موضعی دانست که ذهن الهیدانان یهودی را در بابِ مسالۀ خلقت به خود مشغول کرده است. از دیگر سو، در سنت فلسفه و کلام اسلامی نیز مسالۀ خلق ...
بیشتر
در الهیات از دیرباز اینکه خداوند این جهان را از عدم آفریده یا جهان بهنحوی از انحاء پیشتر وجود داشته، ذهن همگان را به خود درگیر کرده است. فقرۀ نخست باب اول سفر پیدایش را شاید بتوان چالشبرانگیزترین موضعی دانست که ذهن الهیدانان یهودی را در بابِ مسالۀ خلقت به خود مشغول کرده است. از دیگر سو، در سنت فلسفه و کلام اسلامی نیز مسالۀ خلق از آن جمله اموری بوده که تبیین آن امری گریزناپذیر مینموده. در این مقاله نخست سویههای مختلف فقرۀ نخست باب اول سفر پیدایش و کژتابیهای حائل بر آن را خواهیم کاوید و آنگاه به سراغ سویهای از مفهوم خلق میرویم که ملاصدرا در تفسیر خود از حدیث «کنز مخفی» به دست داده است. بعد از کاوش در فقرۀ مذکور در سفر پیدایش و کنکاش در تفسیر ملاصدرا از حدیث نشان خواهیم داد که تفسیر او از مسالۀ «خلق» در این حدیث تا چه اندازه به روشنتر شدن محتوای عادتگریز فقرۀ اول کمک خواهد کرد. تفسیر ملاصدرا بستری فرآهم خواهد آورد تا یافتههای نوین خود را در بابِ معنای «خلق» در سفر پیدایش در پرتویی تازه بنگیریم. در انتها خواهیم دید که در هر دو سنت خلق به معنای از عدم آفریدن نیست و بدین ترتیب تعبیری نو از «آغاز» به دست خواهیم داد.
محمد نژادایران
دوره 11، شماره 1 ، خرداد 1401، ، صفحه 195-221
چکیده
هدف از پژوهش حاضر بررسی رویکرد علی شریعتی به عنوان یکی از روشنفکران مذهبی معاصر ایران به تاریخ اسلام و بررسی تاثیرپذیری وی از نظریه تضاد طبقاتی مارکس در تحلیل و تفسیر پدیدههای تاریخی در صورتبندی کلی دیدگاههای مذهبی وی است. شریعتی با بکارگیری نظریه تضاد طبقاتی در خوانش تاریخ اسلام و متون دینی روایتی انقلابی را از آن استخراج کرده ...
بیشتر
هدف از پژوهش حاضر بررسی رویکرد علی شریعتی به عنوان یکی از روشنفکران مذهبی معاصر ایران به تاریخ اسلام و بررسی تاثیرپذیری وی از نظریه تضاد طبقاتی مارکس در تحلیل و تفسیر پدیدههای تاریخی در صورتبندی کلی دیدگاههای مذهبی وی است. شریعتی با بکارگیری نظریه تضاد طبقاتی در خوانش تاریخ اسلام و متون دینی روایتی انقلابی را از آن استخراج کرده که در ترسیم سیمای ایدئولوژیک از دین در تفکر وی از اهمیت ویژهای برخوردار است. مسئله اصلی این است که نظریه تضاد طبقاتی چه جایگاهی در تاریخپژوهی و اسلامشناسی شریعتی داشته است؟ این پژوهش با استفاده از روش تحلیلی- تاریخی میخواهد ضمن تحلیل شاخصههای اصلی روایت شریعتی از تاریخ و متون دینی تمایز رویکرد وی را با انگارههای مارکسیستی صورتبندی کند. خوانش رادیکال و انقلابی شریعتی از تاریخ اسلام نتیجه تاثیرپذیری وی از نظریات تاریخی مارکس است اما این به معنی پذیرش کامل انگارههای ماتریالیستی نظریات تاریخی مارکس نیست. نحوه استفاده شریعتی از ظرفیت نظریه تضاد طبقاتی در ارائه خوانشی جدید از دین با تمرکز برتاریخ متون دینی از مهمترین یافتههای این پژوهش است. نتیجه کلی این پژوهش نشانگر آن است که تفکیک نظریه تضاد طبقاتی از ماتریالیسم تاریخی در سنت مارکسیستی مهمترین ویژگی خوانش رادیکال و انقلابی شریعتی از تاریخ اسلام است.
مهدی بهنیافر
دوره 9، شماره 2 ، آذر 1399، ، صفحه 197-223
چکیده
این پژوهش به خوانش عقلی شهیدمطهری از داستان موسی(ع)وخضر(ع) در قرآنکریم میپردازد. وجه عقلی این خوانش به استفاده از مفهوم فلسفی بافت در تحلیل رفتار طرفین داستان، تحلیل عقلی و غیرباطنی رفتار موسی(ع) و نیز دلالتهایی در تفکر عقلانیوانتقادی است.در نگاه مطهری بافت فکری طرفین داستان از جهاتی قیاسناپذیر و متمایز از یکدیگر است و آنها ...
بیشتر
این پژوهش به خوانش عقلی شهیدمطهری از داستان موسی(ع)وخضر(ع) در قرآنکریم میپردازد. وجه عقلی این خوانش به استفاده از مفهوم فلسفی بافت در تحلیل رفتار طرفین داستان، تحلیل عقلی و غیرباطنی رفتار موسی(ع) و نیز دلالتهایی در تفکر عقلانیوانتقادی است.در نگاه مطهری بافت فکری طرفین داستان از جهاتی قیاسناپذیر و متمایز از یکدیگر است و آنها دچار موقعیتی تکافوآمیز هستند. نوع نگاه مطهری به او فرصت داده که از دریچۀ دید موسی(ع) هم بهماجرا بنگرد و رفتار موسی(ع) را هم در بافت فکری خودش کاملاً موجه ببند. لذا موسی(ع) از سرسپردهای منفعل و واقعاً ناشکیبا در برخی خوانشها به مقلّدی مسئول و ممیِّز در پرتو عقل سلیم مبدّل میشود. در این نگاه دیگر پرسش از غلبۀ خضر بر موسی یا بالعکس از میان میرود و سلوک معقول موسی(ع) در برابر خضر(ع)، بهمیزان قابلتوجهی کارکردهای تربیتی کل داستان را نسبت به دیگر خوانشها دگرگون میسازد.در خوانش مطهری عموم انسانها در جهان سهبعدی موسی(ع) زندگیمیکنند نه جهان چهار بعدی خضر(ع) که شامل علم به آینده است. آنها در قلمروهای بسیار اندکی صاحبنظرند و در بسیاری قلمروها مقلِّد؛ لذا نهتنها بهلحاظ هستیشناختی و معرفتی بلکه بهلحاظ روانی هم به بافت فکریوزیستی موسی(ع) نزدیکترند و میتوانند از واکنشهای عقلی او الگو بگیرند.
سیده لیلا موسوی؛ مهدی اخوان
دوره 11، شماره 1 ، خرداد 1401، ، صفحه 223-250
چکیده
پرسش اصلی این مقاله آن است که با نظر به مسأله معنای زندگی در فلسفه معاصر، چه نظریهای در این باب از فلسفه فارابی(معلم ثانی) قابل استخراج و صورتبندی است و نظریه او ذیل کدام یک از نظریههای مطرح گنجانده میشود. در این نوشتار با نظر به پیوند بنیادین میان آموزههای خداباور(الهیاتی) و سعادت اندیش فارابی(مبتنی بر شناخت نفس و روح نامیرای ...
بیشتر
پرسش اصلی این مقاله آن است که با نظر به مسأله معنای زندگی در فلسفه معاصر، چه نظریهای در این باب از فلسفه فارابی(معلم ثانی) قابل استخراج و صورتبندی است و نظریه او ذیل کدام یک از نظریههای مطرح گنجانده میشود. در این نوشتار با نظر به پیوند بنیادین میان آموزههای خداباور(الهیاتی) و سعادت اندیش فارابی(مبتنی بر شناخت نفس و روح نامیرای انسان)، معناگرایی فراطبیعتگرایانه فرض گرفته شده است. فارابی به عنوان یک فیلسوف خداباور و معتقد به روح نامیرا با پیروی از اندیشه فلاسفه یونان، نظامی را طراحی میکند که بر اساس آن زندگی دنیوی انسان با نظر به هدف عالی که همان رسیدن به سعادت و نیک بختی است، معنادار میشود.زمانی که فراطبیعتگرایی فارابی به نحو مستقل از نظریات مشابه مورد ارزیابی قرار میگیرد، میتوان نظریهای مبتنی بر کشف (در برابر جعل) معنای واحد در زندگی، (در برابر کثرتگرایی)، که عینیت (در برابر ذهن گرایی) را در عمل (و نه در اندیشه و باور) به شکل کلی (نه به صورت جزئی) از نظام فلسفی و فکری فارابی استخراج نمود. بر این مبنا رسیدن به سعادت حقیقی که بر پایه معرفت و حکمت الهی و کسب فضایل علمی و عملی استوار است، به زندگی انسان معنا میبخشد و غایت قصوای او است. از منظر فارابی انسان در زندگی به سعادتی که همان معنای زندگی او است، جز در ربط با خدا دست پیدا نمیکند.
سید محمد جواد بنی سعید لنگرودی؛ سید جواد میری؛ امیرعباس علیزمانی
دوره 9، شماره 2 ، آذر 1399، ، صفحه 225-244
چکیده
نوشتار حاضر به چیستی سعادت انسان و نسبت آن با معرفت ایمانی به خدا میپردازد. سن توماس اکوئیناس در سنت فلسفه مسیحی، و علامه طباطبایی در زمره متعاطیان حکمت صدرایی در سنت فلسفه اسلامی به این موضوع پرداخته و هر دو سعادت حقیقی را در شناخت و اتحاد با خدا میدانند و معتقدند از آنجا که سعادت حقیقی، برای انسان و در مورد غایت نهایی او بکار میرود، ...
بیشتر
نوشتار حاضر به چیستی سعادت انسان و نسبت آن با معرفت ایمانی به خدا میپردازد. سن توماس اکوئیناس در سنت فلسفه مسیحی، و علامه طباطبایی در زمره متعاطیان حکمت صدرایی در سنت فلسفه اسلامی به این موضوع پرداخته و هر دو سعادت حقیقی را در شناخت و اتحاد با خدا میدانند و معتقدند از آنجا که سعادت حقیقی، برای انسان و در مورد غایت نهایی او بکار میرود، هرگاه انسان در خصیصه خود که قوه عقل است به فعلیت کامل رسید، و عالیترین معقول را تعقل کرد به سعادت رسیده است. هر دو از این شناخت کامل به رؤیت تعبیر کرده و آنرا نوعی اتحاد وجودی در حد ظرفیت انسانی با مبدء متعال میدانند. بر این اساس معرفتی که از ایمان ساده عامه مردم به خدا نشأت میگیرد نمیتواند آنها را به سعادت حقیقی برساند؛ و اکثر اهل ایمان از درک سعادت محروم خواهند بود. هر چند بر اساس مبانی هر دو میتوان راه حلی برای آن یافت.
بشر ممداف؛ محمد محمد رضایی
دوره 9، شماره 2 ، آذر 1399، ، صفحه 245-268
چکیده
معضل شر و مسئلهی معجزه،از مهمترین مسائل فلسفهی دین میباشد. جان مکی، ویلیامرو و سایر فیلسوفان مسئلهی منطقی شر و مسئلهی شواهدی شر را مطرح میسازند، حال آنکه جیمز کلر معجزه را به منزلهی مسئله سوم شر مطرح ساختهاست. جیمز کلر معجزه را به دو قسم، معجزات معرفتی و عملی تقسیم میکند و معتقد است که احتمال وقوع معجزات ...
بیشتر
معضل شر و مسئلهی معجزه،از مهمترین مسائل فلسفهی دین میباشد. جان مکی، ویلیامرو و سایر فیلسوفان مسئلهی منطقی شر و مسئلهی شواهدی شر را مطرح میسازند، حال آنکه جیمز کلر معجزه را به منزلهی مسئله سوم شر مطرح ساختهاست. جیمز کلر معجزه را به دو قسم، معجزات معرفتی و عملی تقسیم میکند و معتقد است که احتمال وقوع معجزات به هر دو معنای مزبور در حقیقت مسئلهی شر را تقویت می کند و آنرا به یک معضل برای صفاتی همچون قادر مطلق، عالم مطلق و نیکخواهی محض خداوند برمیشمارد. جیمز کلر با استناد بر پارادایم علوم تجربی، درک مدرنی از معجزه به عنوان تعلیق موقت یک یا چند قانون طبیعت که با قدرت الهی انجام شده است را الگوی کار خود قرار میدهد و بهرهمندی تنها گروهی خاص از معجزه را در تناقض با عدالت خداوند میداند. حال آنکه از نظر حکماء و متکلمین مسلمان اولا بر خلاف دیدگاه متفکران غربی معجزه از جهت خرق عادت بودن صرفا با قوانین علوم تجربی و با تجربه عادی و روزمره انسان مخالف است، نه اینکه خارج از قانون وقواعد عقلی-فلسفی باشد. ثانیا، معجزه حجت عمومی خداوند است و آن نه تنها فقط برای فرزانگان، بلکه برای همگان مفید وحجت آن غیر قابل انکار است.
محمد آهوپای؛ هادی وکیلی؛ فضل الله خالقیان
دوره 12، شماره 1 ، شهریور 1402
چکیده
مقاله حاضر تحقیقی پیرامون بهجت و سعادت در نزد ابن سینا، فیلسوف بزرگ مشائی است. مسئله اصلی در نوشتار حاضر این است که علاوه بر تبیین مبانی و نتایج فلسفه ابن سینا در باب این دو موضوع مهم ، بتوان الگوئی برای به دست دادن نظریه شادمانی در فلسفه اسلامی را رقم زد. نگارنده برآن است که فلسفه اسلامی به طور عام و فلسفه ابن سینا به طور خاص حاوی عناصر ...
بیشتر
مقاله حاضر تحقیقی پیرامون بهجت و سعادت در نزد ابن سینا، فیلسوف بزرگ مشائی است. مسئله اصلی در نوشتار حاضر این است که علاوه بر تبیین مبانی و نتایج فلسفه ابن سینا در باب این دو موضوع مهم ، بتوان الگوئی برای به دست دادن نظریه شادمانی در فلسفه اسلامی را رقم زد. نگارنده برآن است که فلسفه اسلامی به طور عام و فلسفه ابن سینا به طور خاص حاوی عناصر بسیار ارزنده ای برای ترسیم الگوی فوق است، و امید دارد که رهاورد نوشتار حاضر گامی مثبت در این زمینه تلقی شود. در این مقاله بر اساس شیوه کتابخانه ای و روش تحلیلی – توصیفی مهمترین آثار ابن سینا را مورد کاوش قرار داده ایم تأکید بر جایگاه بلند عالم معقول و ارزش والای لذائذ عقلی و بهجت معنوی که پایه گذار سعادت حقیقی است از جمله دستاوردهای مقاله حاضر است.
عبدالله حسینی اسکندیان؛ قربانعلی کریم زاده قراملکی؛ عباس عباس زاده
دوره 12، شماره 1 ، شهریور 1402
چکیده
مسئله شر سبب گشته تا متألهان در آثار خود بحثهای جامع و عمیقی دراینباره داشتهباشند و به دفاع از خداباوری بپردازند. ایرنائوس قدیس که نقش بسزایی در تبیین و گسترش آموزههای مسیحی داشته، در تئودیسه خود سعی نمودهاست تا با مطرحکردن ایده "پرورش روح" به حل مسئله شر بپردازد. از منظر ایرنائوس، اگر شری در جهان آفرینش تحقق مییابد؛ همان ...
بیشتر
مسئله شر سبب گشته تا متألهان در آثار خود بحثهای جامع و عمیقی دراینباره داشتهباشند و به دفاع از خداباوری بپردازند. ایرنائوس قدیس که نقش بسزایی در تبیین و گسترش آموزههای مسیحی داشته، در تئودیسه خود سعی نمودهاست تا با مطرحکردن ایده "پرورش روح" به حل مسئله شر بپردازد. از منظر ایرنائوس، اگر شری در جهان آفرینش تحقق مییابد؛ همان گناه است و این یک امر سرشتی در ذات بشر است که حضرت آدم در ابتدا به آن دچارشد و با سوءاستفاده از اراده و اختیارخود از فرمان الهی سرپیچی کرد و این میل به گناه هماکنون نیز در میان نسل بشر جاری و ساری است. در این مقاله با روش توصیفی-تحلیلی و با رویکرد انتقادی سعی بر این است تا به ابتدا به بررسی و تحلیل تئودیسه ایرنائوسی و سپس نقد آن از منظر کلام امامیه پرداختهشود. با وجود هّمی که ایرنائوس قدیس در حل مشکل شرور داشته، اما تئودیسه وی با چالشها و بنبستهایی همچون "نسبیگرایی"، "شر گزاف"، "فاصله معرفتی" و ... مواجه است که از باورپذیری و حقانیت آن میکاهد.