انجمن علمی فلسفه دین ایران
جستارهای فلسفه دین
238-07X
2383-0778
10
1
2021
08
23
خلق گرایی مطلق، پاسخی به چالش افلاطون گرایی برای خداباوری و نقدهای ویلیام کریگ بر آن
1
25
FA
طیبه
شاددل
دانش آموخته دکتری فلسفه اسلامی
shaddelt@gmail.com
حسین
اترک
دانشیار گروه فلسفه دانشگاه زنجان
atrak.h@znu.ac.ir
خلقگرایی مطلق یا افلاطونگرایی تعدیلشده پاسخی است برای چالشی که افلاطونگرایی برای خداباوری ایجاد میکند. دغدغۀ اصلی این دیدگاه، تلائم و هماهنگی میان خداباوری با افلاطونگرایی است. خلقگرایی مطلق در واقع مدعی است حقایق ضروری نیز مانند موجودات ممکن وابسته به خداوند هستند. از اینرو، ما در فهرستِ وجودشناسی با موجودی که مستقل از خداوند وجود داشته باشد مواجه نیستیم و خداوند تنها موجود مستقل و بینیاز از غیر است. بنابراین ادعای افلاطونگرایان معاصر که با ارائۀ استدلالهایی مدعیاند برخی اعیان انتزاعی، مانند اعیان ریاضی، به نحو ضروری، فرازمانی و نامخلوق موجودند با این قید که این حقایق در عین ضرورت و فرازمانی بودنشان، مخلوق و وابسته به خداوند هستند پذیرفته میشود. در این دیدگاه، گرچه خلقِ این امور ضروری است، ولی وجود قضایا، جهت و ارزشِ صدقشان وابسته به خداوند است. بهطور کلی، قلمرو افلاطونی به عنوان ادراکات و اندیشههای خداوند در نظر گرفته میشوند. ویلیام کریگ، فیلسوف ِخداباور آمریکائی معاصر، بر این باور است که این دیدگاه با مشکلات متعددی نظیر خلط با مفهومگرایی ، اشکال دور باطل، عدم تلائم با اختیار خداوند، ناسازگاری با نظریۀ سنتی خلقت و مبادلۀ نظریۀ خلقت با نظریۀ فیضگرایی فلوطینی مواجه است. گرچه برخی از ایرادات کریگ به دیدگاه خلقگرایی وارد نیست؛ لکن خلقگرایی مطلق با اشکالی جدّی مواجه است و به نظر میرسد بتوان از دیدگاه امکانگرایی کلّی دکارتی دفاع نمود. این مقاله به تبیین و بررسی این دیدگاه و انتقادات کریگ میپردازد.
خلقگرایی مطلق,اعیان انتزاعی,افلاطونگرایی,خداباوری,ویلیام کریگ
https://journal.philor.org/article_247904.html
https://journal.philor.org/article_247904_4ca566d05d0c83bef80033d5ace6de3f.pdf
انجمن علمی فلسفه دین ایران
جستارهای فلسفه دین
238-07X
2383-0778
10
1
2022
01
21
نقد و بررسی ظرفیت های مطالعات زیستی - دینی (نوروفلسفه، علوم شناختی دین، هوش معنوی
27
47
FA
غلامحسین
خدری
دانشیار دانشکده الهیات دانشگاه پیام نور تهران جنوب
g.khadri@gmail.com
حسین
سخنور
دانشجوی دروه دکتری دانشگاه پیام نور
h.sokhanvar@gmail.com
بعد از پیدایی و رشد مطالعات زیستی-دینی، ژنتیک رفتاری و علم ژنتیک مولکولی، زمین و ساحت دیگری تعریف و در نتیجه برای شناخت این دسته از مسائل از جمله منشاء دینورزی، محققان به سراغ دانش بیولوژی و عصبشناسی رفته و در راستای کند و کاو پیرامون عامل گرایشهای دینی ، عواملی از جمله VMAT2 موسوم به «ژن خدا» را آدرس می دهند. تمرکز تلاش این دسته، ارائه نقشه کامل باورهای مذهبی بر مکانیزمهای مغزی و سیستم عصبی آن بوده و اساسا پایه ژنتیکی را برای آن مکانیزمهای مغزی ارائه میدهند. در این راستاست که آنان مارکرهای ژنتیکی و هوش معنوی (SQ) را در کنار دیگر هوشهای بشری معرفی و بر این باورند که پایه های عصبی استعلایی معنوی نیز بر ساخته صرف از این بنیاد ها هستند.<br /><br />پیشفرض رایج بر این است که این نوع مطالعات به دلیل اتخاذ رویکردهای تجربی، تکاملی و فرگشتی کاملا ضددینی و یا لااقل مبتلا به مشکل تقلیلگرایی است با این وجود، کوشش این خامه بر آن است تا نشان دهد که التزام به تنکردشناسی (فیزیولوژیک) دینی و فرگشت مغزی، میتواند بستری را برای پاسخ به انتقادات پوزیتویستی بر ادیان نیز فراهم نماید.
نوروفیزیولوژی,علم ژنتیک مولکولی,ژن خدا,هوش معنوی,علوم شناختی دینی,پوزیتیویسم
https://journal.philor.org/article_249014.html
https://journal.philor.org/article_249014_3853609af871516cb240b39dca23c317.pdf
انجمن علمی فلسفه دین ایران
جستارهای فلسفه دین
238-07X
2383-0778
10
1
2021
08
23
طرح تبیینی در اتحاد نفس و بدن بر اساس رهیافت وجودی ملّاصدرا (ره)
47
76
FA
روح الله
بهی
طلبه سطح / حوزه علمیه دارالعلم امام حسن قم
rooh.behi@gmail.com
در این مقاله مسئله رابطه نفس و بدن را از رهگذر رهیافت وجودی صدرالمتألّهین بررسی میکنیم. صدرا در تبیین این رابطه گاه به یگانگی و گاه به دوگانگی حکم می کند؛ همچنین تبیین مشهور وی از منظری تحلیلی با چالشهایی روبروست. در تعلیل این دو مشکل میتوان گفت فیلسوف برای افاده حقایق وجودی لازم است دخل و تصرفهایی در چارچوبهای متعارف فلسفی صورت دهد اما هر کجا خود را به استلزامات منطقی این چهارچوبها مقید کند، نتیجهای غیر از پیامد رهیافت وجودی به دست خواهد آورد. در این نوشتار پس از توضیحی پیرامون رویکرد وجودی و مرور آراء فلاسفه در مسئله، تبیین مشهور صداریی را تقریر میکنیم. سپس با اشاره به چالشهای تبیین مشهور، تبیینی دیگر بر اساس رهیافت وجودی ملاصدرا ارائه کرده و مبتنی بر آن به این چالشها و توضیح پدیدههای تعیینکننده در مسئله میپردازیم. همچنین نشان میدهیم تصرفهایی که او از افقی وجودی در چارچوبهای متعارف صورت داده آنها را مهیّای ارائه معانی متعالی کرده و نشان میدهیم در صورت مواجهه مفهومی با عبارات مبین آنها، چه اشکالاتی پیش میآید.
چارچوبهای مفهومی,رهیافت وجودی,عینیّت,نفس و بدن
https://journal.philor.org/article_248473.html
https://journal.philor.org/article_248473_1e04b66a99b3db73368f69ae8b9a2cc0.pdf
انجمن علمی فلسفه دین ایران
جستارهای فلسفه دین
238-07X
2383-0778
10
1
2021
08
23
بررسی نسبت عقل و دین در اندیشهی دکارت
77
96
FA
مصطفی
عابدی
دانشجوی دکتری فلسفه گروه فلسفه دانشکده ادبیات و زبانهای خارجی دنشگاه تبریز
m.abedi2015@yahoo.com
محمد
اصغری
دانشیار فلسفه دانشگاه تبریز
asghari2007@gmail.com
عیسی
موسی زاده
دانشجوی گروه فلسفه دانشکده ادبیات و زبانهای خارجی دانشگاه تبریز، ایران
isa.mousazadeh83@gmail.com
در عقلگرایی جدید که با دکارت شروع میشود، معرفت فراتر از عقل جایی ندارد و هر آنچه با عقل شناختنی نباشد، در حوزه معرفت جای نمیگیرد. از آنجا که دکارت ایمان را از سنخ معرفت نمی-شمارد، میان عقل و دین تفاوتی ماهوی میگذارد و آن دو را به دو معنای کاملاً مختلفی تفسیر مینماید؛ به این معنا که ایمان را از تبار باور شمرده و آن را با اعتماد و اطمینان برابر میداند. ایمان برخلاف معرفت و عقلانیت که بهتدریج و برپایه تلاش آدمی بهدست میآید، دفعتاً رخ میدهد و وحی الهی نه بهتدریج و تدرُّج بلکه در ضمن تغییری دفعی ما را به مقام اعتقادی مصون از خطا برمیکشد. دکارت در باب ارتباط روش ریاضی با مقولات دینی نیز معتقد است که اساساً روش ریاضی در حوزۀ ایمان کاربردی نداشته و به حوزه معرفت عقلانی محدود است. وی در داوری میان دین و عقل، به سود دین حکم میکند و الهیات را به مثابۀ علم غیرممکن میشمارد.
دکارت,عقل,فلسفه,دین,الهیات
https://journal.philor.org/article_249246.html
https://journal.philor.org/article_249246_0ab259285c7a38299d5f0d18efa2bf74.pdf
انجمن علمی فلسفه دین ایران
جستارهای فلسفه دین
238-07X
2383-0778
10
1
2022
03
11
چالش عینیت و ذهنیت در نظریه هرمنوتیکی امیلیوبتی، راه کار او برای حل این چالش و نقد آن
97
113
FA
مسعود
فیاضی
استادیار گروه منطق فهم دین پژوهشگاه فرهنگ و اندیشۀ اسلامی
msd.fayazi@gmail.com
امیلیو بتی هرمنوتیست ایتالیایی عینیتگرای نوروششناختی قرن بیستم است. او که از مخالفان هرمنوتیک فلسفی گادامر است تلاش کرده با ادامه دادن راه شلایرماخر و اصلاح نظریه فهم متن او نظریه هرمنوتیکی جدیدی ارائه دهد که در فهم مراد مولف کارآمدتر باشد. او معتقد است؛ راه رسیدن به مراد مولف بازسازی قصد او از طریق بازسازی اندیشههایش است. به این منظور وی به دالهای معنادار متن که توسط مولف به کاررفتهاند و همین طور جنبههای روانشناختی او و شرایط زیستیاش اهمیت زیادی میدهد. با این حال، وی به دلیل تبعیت از کانت در ساختارهای ذهن قائل به نقش ویژه ذهنیتهای مفسر در تفسیر است. همین نیز سبب شده او عینیتگرای نسبی باشد و نه مطلق. او با توجه به این مشکل برای جلوگیری از ذهنگرایی مخرب در کنار توجه به محوریت مولف در تفسیر، با ضرب چهار قانون و همچنین با بر شمردن اضلاعی برای تفسیر همچون فیلولوژی، تفسیر تاریخی، تفسیر جامعهشناختی (مبتنی بر آراء ماکس وبر)، تفسیر بازتولیدی و تفسیر هنجاری تلاش کرده حدودی را برای نقش مفسر در رسیدن به مراد مولف معین نماید. با این حال به نظر میرسد او با قواعد و اضلاع مزبور نتوانسته به این چالش غلبه کند و عملا هم مولفمحور باقی بماند و در عین حال نقش ویژهای نیز به مفسر بدهد. این مقاله این چالش، راهکار او و نقدهای وارد بر راهکارهای او را بیان میکند.
امیلیو بتی",عینیتگرایی",ذهنگرایی",تفسیر جامعه شناختی",تفسیر بازتولیدی",تفسیر هنجاری",",فیلولوژی"
https://journal.philor.org/article_249718.html
https://journal.philor.org/article_249718_7cc6cf383b20a80ded8f873fca6afb2d.pdf
انجمن علمی فلسفه دین ایران
جستارهای فلسفه دین
238-07X
2383-0778
10
1
2022
03
11
خانواده و خداناباوری فرزندان
115
136
FA
اسماعیل
علیخانی
استادیار مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران، شعبه قم
ialikhani@irip.ir
یکی از تغییرات اجتماعی بنیادین دنیای مدرن، کمرنگ شدن دینداری و خداباوری است. عوامل متعددی در این پسرفتن دریای ایمان سهیم هستند. یک عامل مهم این رخداد، خانواده است؛ که معمولا توجه اندکی را به خود جلب کرده است. شواهد و مستندات آماری و جامعهشناختی این ایده را به اثبات میرساند که جریان بیدینی و خداناباوری به این عامل مهم نیز گره خورده است. این نوشتار با شیوة توصیفی _ تحلیلی به بررسی این پرسش پرداخته است که اگر خانواده تا این حد مهم است و افول آن به افول خداباوری منجر میشود، چرا چنین است. این پژوهش با بررسی احتمالات مختلف و گمانهزنیهای متفاوت، از طریق دادههای آماری و جامعهشناختی، به این نتیجه دست یافته است که عدم تأهل، ازدواجها یا روابط غیررسمی و خارج از محدودة پذیرفتهشدة ادیان توحیدی، زندگی بدون فرزند، آزاد شدن از قید و بند خانواده، الحاد نظری یا عملی والدین، فقدان پدر در خانه و تضاد تربیت دینی والدین نقش گستردهای در رویگرادانی همة اعضای خانواده، بهویژه فرزندان از خدا و دین دارد.
خداناباوری»,خانواده»,دینداری»,ازدواج»,«,زادوولد»
https://journal.philor.org/article_250800.html
https://journal.philor.org/article_250800_718e9daed903fdd15a45874abe8fbfec.pdf
انجمن علمی فلسفه دین ایران
جستارهای فلسفه دین
238-07X
2383-0778
10
1
2022
05
02
همه گیری کووید19؛ دردها، رنج های آن
137
157
FA
محمد
نجاتی
دکتری تخصصی، استادیار گروه معارف اسلامی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی و خدمات درمانی هرمزگان
mnejati1361@yahoo.com
فاروق
طولی
استادیار گروه معارف اسلامی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی و خدمات درمانی هرمزگان
touli.faroogh@hums.ac.ir
محسن
محمودی
دکتری تخصصی، استادیار گروه فلسفه اسلامی دانشگاه آزاد اسلامی، واحد بندرعباس
m.mahmudif@yahoo.com
سید عباس
تقوی
سطح چهار حوزۀ علمیه، مدرس و مدیر گروه معارف اسلامی دانشگاه علوم پزشکی هرمزگان
sa.taghavi@staff.nahad.ir
10.22034/philor.2022.543803.1372
بیماری کرونا و پیامدهای آن را میتوان از زوایای مختلف مورد بررسی قرار داد. یکی از مهمترین پیامدهای فلسفی این بیماری در حوزۀ درد و رنجهای ناشی از آن است. دردها را میتوان هرگونه آزار و آلامی دانست که جسم انسان را آزار میدهد و رنجها نیز آزار و آلامی هستند که ابعاد غیر جسمی انسان را تحتتأثیر قرار میدهند. رنجها، گاهی ذاتی زندگی انسان و ناشی از وجود انسان در این جهان هستند ـ رنجهای وجودی ـ که به دو قسم رنجهای روانشناختی و رنجهای فلسفی تفکیک میشوند. اگر شخص در مواجهه با رنجهای ذاتی خویش از ارائه پاسخ کارآمد ناتوان باشد آنگاه رنجهای نوع دوم یعنی رنجهای ماهوی بروز خواهند کرد.
روش تحقیق: پژوهش حاضر توصیفی است. با توصیف و تحلیل بنیادین محتوا، سعی در ارائۀ تبیین و تحلیلی نظاممند و منسجم از رابطۀ تأثیر و تأثر بین همهگیری کووید 19 و برخی درد و رنجهای ناشی از آن پرداخته است.
یافتهها: یافتههای مقالۀ حاضر نشان میدهد بیماری کرونا انواعی از دردهای خفیف و شدید و مزمن و غیرمزمن را در مبتلایان خود ایجاد کرده است. این بیماری در بسیاری از افراد مبتلا و حتی غیرمبتلا؛ اقسامی از رنجهای روانشناختی و فلسفی را باعث شده است. کووید 19 علاوهبر این، در برخی افراد دیگر نیز رنجهای ثانویه و ماهوی را نیز به وجود آورده است.
نتیجهگیری: همهگیری کووید 19 در دورۀ معاصر احتمالاً موجبات تغییرات رادیکالی خواهد شد. لزوم بازنگری در نگاه به روشهای علوم و افراط در علوم با روشهای تجربی (ساینتیسم) و همچنین جایگاه انسان در این جهان و درمقابل خداوند (اومانیسم) مهمترین این تغییرات محسوب میشوند.
کرونا",درد",رنج",",معنای زندگی
https://journal.philor.org/article_252054.html
https://journal.philor.org/article_252054_405c29c4dd4b083c23ccc8a10fd4b95e.pdf
انجمن علمی فلسفه دین ایران
جستارهای فلسفه دین
238-07X
2383-0778
10
1
2021
05
22
از انحصارگرایی در حقانیت تا شمولگرایی در نجات و تعامل انسانها: بررسی دیدگاه جوادی آملی
159
179
FA
زینب
یوسفی
دانشجوی دکترای گروه فلسفه و کلام اسلامی، واحد فسا، دانشگاه آزاد اسلامی، فسا، ایران
zeinabusefi1364@gmail.com
محمد علی
اخگر
استادیار دانشگاه آزاد اسلامی، واحد شیراز، گروه معارف، شیراز، ایران
mohamad.akhgar@gmail.com
عباس
احمدی سعدی
000-0003-4041-6468
استادیار .دانشگاه آزاد اسلامی. واحد فسا، گروه فلسفه اسلامی، فسا، ایران،
aahmadi85@gmail.com
10.22034/philor.2022.550704.1385
در این نوشتار، مسألهی کثرت و تنوع دینی در آراء جوادی آملی و پاسخ او به پرسشهای اصلی ذیل این مسأله مورد بررسی قرار میگیرد. هدف این پژوهش این است که با روش توصیفی – تحلیلی به گونهشناسی دیدگاه جوادی آملی در خصوص مسألهی تعدد ادیان پرداخته و اندراج پاسخهای او به سه پرسش اصلی مسالهی تعدد ادیان یعنی پرسش حقانیت، پرسش نجات و پرسش تعامل پیروان ادیان، ذیل یکی از نظریات اصلی این مسأله معین گردد. در راستای دستیابی به این هدف، دیدگاه جوادی آملی در خصوص پرسش حقانیت بر اساس وحدت دین و فطرت، نقد نسبیت در فاعل و واقعیت و مسألهی صراط مورد واکاوی قرار گرفته و نشان داده میشود که جوادی آملی بیشتر موضعی انحصارگرایانه نسبت به حقانیت ادیان دارد. جوادی آملی در پاسخ به پرسش نجات با طرح مسائلی همچون هدایت و معذوریت، نگرشی شمولگرایانه را در پیش میگیرد. در پاسخ به نحوهی تعامل با پیروان سایر ادیان نیز، ایشان معتقد به همزیستی مسالمتآمیزِ متکی بر معیار و ملاک هستند همزیستیای که عملا متکی بر نگرش شمولگرایانه به تعدد و کثرت دینی قابل تحقق است.
تعدد ادیان,حقانیت,نجات,تعامل پیروان ادیان,شمولگرایی,انحصارگرایی,جوادی آملی
https://journal.philor.org/article_252485.html
https://journal.philor.org/article_252485_53b796586aab06cd830954c8bf61a362.pdf
انجمن علمی فلسفه دین ایران
جستارهای فلسفه دین
238-07X
2383-0778
10
1
2022
05
22
تبیین پیوستار وجودی و اینهمانی شخصی بر مبنای اشتداد وجودی بدن
181
200
FA
امیر
راستین طرقی
0000000228238649
استادیار دانشگاه فردوسی مشهد، دانشکده الهیات و معارف اسلامی، گروه فلسفه و حکمت اسلامی،
arastin@um.ac.ir
وحیده
فخار نوغانی
0000-0001-6713-5944
استادیار دانشگاه فردوسی مشهد
fakhar@um.ac.ir
10.22034/philor.2022.551655.1389
سخن گفتن از زندگی پس از مرگ برای انسان زمانی خردپذیر است که انسانِ پس از مرگ با فرد دنیایی وحدت شخصی و اینهمانی وجود داشته باشند. از سوی دیگر، چون هویت انسان در دنیا همراه با حیثیتی جسمانی است(یا بر اساس دیدگاههای مادهگرایانه، اساساً هویتی جسمانی است)، تبیین استمرار حیات پس از مرگ و رستاخیز انسان، در گرو حضور بعد جسمانی او و به عبارتی وامدار تبیین نوعی رستاخیز جسمانی است. آموزههای ادیان الهی نیز بر چنین رستاخیزی تأکید دارند. نوشتار حاضر، بر اساس روش گزارشی-تحلیلی، ضمن مروری بر مهمترین روایتهای الهیدانان مسیحی از تبیین اینهمانی شخصی انسان در جهان پسین و نقدهای فیلسوفان دین بر این دیدگاهها، بر آن است تا بر اساس خوانشی ویژه از برخی مبانی حکمت متعالیه و سخنان صدرالمتألهین، به معرفی و تببین نظریهای متفاوت از اینهمانی شخصی بپردازد. به نظر میرسد نظریه پیوستار وجودی و اینهمانی شخصی انسان بر مبنای اشتداد وجودی بدن، ضمن مصونیت از عمده اشکالات مربوط به سایر مدلها، از ظرفیتها و مزایای بیشتری نیز برخوردار است.
اینهمانی شخصی,پیوستار وجودی,ملاصدرا,حرکت اشتدادی,رستاخیز
https://journal.philor.org/article_252434.html
https://journal.philor.org/article_252434_3d829a9076055173948a41f8dab921a6.pdf
انجمن علمی فلسفه دین ایران
جستارهای فلسفه دین
238-07X
2383-0778
10
1
2021
09
16
خوانش روایی از مواجهه انسان با مرگ
201
217
FA
سیدامیررضا
مزاری
دانش آموخته دکتری کلام و فلسفه دین واحد علوم تحقیقات دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران
mazari.amir@gmail.com
10.22034/philor.2022.548703.1383
یکی از مهمترین مسائل جدی در فلسفه ،چگونگی مواجهه انسان با مرگ است.متفکران بسیاری از دیرباز نسبت به مساله مرگ در خلال تجارب زیسته مواجهه خود را تقریر کردند.برخی نگاه تراژیک و برخی نگاه کمیک را در زیست و نوع تفکر خویش برگزیدند.در عین حال اگر مرگ از زیست انسان حذف شود ،نامیرایی و ملال مساله بغرنجی است که زیست انسان را فرا می گیرد.تجارب زیسته انسان حاوی یک ویژگی ذاتی روایی هستند. روایت یک فرم ادبی صرف نیست ،بلکه قابلیت سامان دهی به تجارب بی شکل و بی زمان انسان را دارد.روایت حاوی توان قاب گیری رخدادهای معنادار را در زیست انسان در بهترین شکل است.در این پژوهش نشان خواهیم داد که روایت چیست و سپس نسبت روایت با تجربه را تقریر می کنیم.در ادامه پس از توصیف کوتاه از مساله مرگ و شکنندگی زیست انسان ،امکانهای روایت را در مقابله با مساله مرگ و شکنندگی زندگی با ذکر مثالهای ارائه خواهیم نمود.
روایت,مرگ,ملال,تجارب زیسته,شکنندگی زندگی
https://journal.philor.org/article_252785.html
https://journal.philor.org/article_252785_756cef9360a2cb401e9f2e02f92ca4c4.pdf