یکی از مهمترین دغدغهها و مسائل معرفتشناسی، شیوة حصول باورهاست و یکی از مهمترین رهیافتهای نیل به این مقصود را دبلیو. کی. کلیفورد ارائه کرده است؛ وی با اتخاذ رویکرد دلیلگرایی قوی، در پیریزی بنیان جدیدی برای پذیرش باور، نقش عمدهای داشت. عمدهترین نقطة اتکای وی در این مسیر پیوند میان اخلاق و معرفتشناسی است، به نحوی که هر ...
بیشتر
یکی از مهمترین دغدغهها و مسائل معرفتشناسی، شیوة حصول باورهاست و یکی از مهمترین رهیافتهای نیل به این مقصود را دبلیو. کی. کلیفورد ارائه کرده است؛ وی با اتخاذ رویکرد دلیلگرایی قوی، در پیریزی بنیان جدیدی برای پذیرش باور، نقش عمدهای داشت. عمدهترین نقطة اتکای وی در این مسیر پیوند میان اخلاق و معرفتشناسی است، به نحوی که هر خطای معرفتی خطایی اخلاقی خواهد بود. معیارهایی که وی برای رعایت حریم حقوق معرفتی، معرفی میکند بسیار سختگیرانه و دقیق است. ترسیم دقیق فراز و نشیبهای تفکر وی و بایدها و نبایدهایش در این موضوع، نشان از آن دارد که کلیفورد با دقت عملی خاصی به باورهای خویش و باورهای اطرافیانش مینگرد. او با صبر و حوصله و همچون مصلحی که به دنبال اصلاح و دانستن و از همه مهمتر یافتن حقیقت است با شجاعت و تهور خاص خودش به تفکیک باورهای سره و ناسره میپردازد، هرچند او در کنار همة این دقتها و بیتکلفیها در پذیرش باورهای درست، خود را از شناخت برخی باورهای حقیقی محروم کرده است.
بخش عمدهای از معرفتشناسیِ دینیِ معاصر را بحثهای پیرامون اعتبار یا عدم اعتبار دلیلگرایی تشکیل میدهد. بهطور کلی، در معرفتشناسیِ معاصر گرایشی به رد دلیلگرایی دیده میشود از این جهت که گفته میشود این دیدگاه معیاری بیش از حد سختگیرانه برای توجیه وضع میکند. در معرفتشناسیِ دینی مهمترین واکنش نسبت به دلیلگرایی ...
بیشتر
بخش عمدهای از معرفتشناسیِ دینیِ معاصر را بحثهای پیرامون اعتبار یا عدم اعتبار دلیلگرایی تشکیل میدهد. بهطور کلی، در معرفتشناسیِ معاصر گرایشی به رد دلیلگرایی دیده میشود از این جهت که گفته میشود این دیدگاه معیاری بیش از حد سختگیرانه برای توجیه وضع میکند. در معرفتشناسیِ دینی مهمترین واکنش نسبت به دلیلگرایی را میتوان در معرفتشناسیِ بهساخته دید که با مبنایی شمردن برخی باورهای دینی داشتن دلیل کافی را برای آنها ضروری نمیداند و بدینسان دلیلگرایی را در زمینهی باورهای دینی رد میکند.در این نوشتار استدلال خواهد شد که: 1. دیدگاهی که باورهای دینی را مبنایی میشمارد نمیتواند به شیوة خردپذیری ایراد خودسرانگی را پاسخ گوید؛ درنتیجه، 2. مبنایی دانستن یک باور دینی به این معنا که یک باور مبنایی در کنار باورهای مبناییِ دیگر است قابلدفاع نیست؛ و 3. باورهای دینی را میتوان در معنایی دیگر مبنایی دانست: در معنای مبنایی برای کل دعویِ شناخت و نزدیک شدن به حقیقت (رد شکاکیّت بنیادین).