سیده لیلا موسوی؛ مهدی اخوان
دوره 11، شماره 1 ، خرداد 1401، ، صفحه 223-250
چکیده
پرسش اصلی این مقاله آن است که با نظر به مسأله معنای زندگی در فلسفه معاصر، چه نظریهای در این باب از فلسفه فارابی(معلم ثانی) قابل استخراج و صورتبندی است و نظریه او ذیل کدام یک از نظریههای مطرح گنجانده میشود. در این نوشتار با نظر به پیوند بنیادین میان آموزههای خداباور(الهیاتی) و سعادت اندیش فارابی(مبتنی بر شناخت نفس و روح نامیرای ...
بیشتر
پرسش اصلی این مقاله آن است که با نظر به مسأله معنای زندگی در فلسفه معاصر، چه نظریهای در این باب از فلسفه فارابی(معلم ثانی) قابل استخراج و صورتبندی است و نظریه او ذیل کدام یک از نظریههای مطرح گنجانده میشود. در این نوشتار با نظر به پیوند بنیادین میان آموزههای خداباور(الهیاتی) و سعادت اندیش فارابی(مبتنی بر شناخت نفس و روح نامیرای انسان)، معناگرایی فراطبیعتگرایانه فرض گرفته شده است. فارابی به عنوان یک فیلسوف خداباور و معتقد به روح نامیرا با پیروی از اندیشه فلاسفه یونان، نظامی را طراحی میکند که بر اساس آن زندگی دنیوی انسان با نظر به هدف عالی که همان رسیدن به سعادت و نیک بختی است، معنادار میشود.زمانی که فراطبیعتگرایی فارابی به نحو مستقل از نظریات مشابه مورد ارزیابی قرار میگیرد، میتوان نظریهای مبتنی بر کشف (در برابر جعل) معنای واحد در زندگی، (در برابر کثرتگرایی)، که عینیت (در برابر ذهن گرایی) را در عمل (و نه در اندیشه و باور) به شکل کلی (نه به صورت جزئی) از نظام فلسفی و فکری فارابی استخراج نمود. بر این مبنا رسیدن به سعادت حقیقی که بر پایه معرفت و حکمت الهی و کسب فضایل علمی و عملی استوار است، به زندگی انسان معنا میبخشد و غایت قصوای او است. از منظر فارابی انسان در زندگی به سعادتی که همان معنای زندگی او است، جز در ربط با خدا دست پیدا نمیکند.
زهیر انصاریان؛ رضا اکبریان؛ لطفالله نبوی
دوره 2، شماره 2 ، خرداد 1392، ، صفحه 35-58
چکیده
دیدگاه فارابی دربارة پیوند دین و فلسفه را میتوان در دو مقام پدیداری، و فهم مورد بررسی قرار داد؛ نسبت دین و فلسفه در مقام پدیداری از حیثیات مختلفی تشکیل شده است که در برخی دین و فلسفه واحد هستند و در برخی دیگر فلسفه مقدم بر دین است. در این مقام دین و فلسفه از حیث منشأ، فاعل شناسا و مسائل واحد هستند، اما فلسفه از حیث زبان و زمان بر دین ...
بیشتر
دیدگاه فارابی دربارة پیوند دین و فلسفه را میتوان در دو مقام پدیداری، و فهم مورد بررسی قرار داد؛ نسبت دین و فلسفه در مقام پدیداری از حیثیات مختلفی تشکیل شده است که در برخی دین و فلسفه واحد هستند و در برخی دیگر فلسفه مقدم بر دین است. در این مقام دین و فلسفه از حیث منشأ، فاعل شناسا و مسائل واحد هستند، اما فلسفه از حیث زبان و زمان بر دین مقدم است. بر اساس گذار فارابی از رویکردی طبیعی به رویکردی وحیانی، در دیدگاه وی دربارة نحوة تقدم فلسفه بر دین از حیث زبان، دو نسخة اصلی قابل تشخیص است که از آنها با عنوان «تقدم منطقی» و «تقدم معرفتشناختی» یاد میشود. از مجموع دیدگاه فارابی دربارة نسبت دین و فلسفه در مقام پدیداری با عنوان «تمثیل» یاد میشود و مهمترین عنصر این مقام، تقدم فلسفه بر دین از حیث زبان است که با وجود تمایز نسخهها، در مبانی اصلی مشترک هستند. بر اساس این نظریه دین عبارت است از مثالات محاکی فلسفه که با روشهای اقناعی سروکار دارد. اما دین و فلسفه در مقام فهم نیز دارای تعاملاتی هستند که از آن با عنوان «تأویل» یاد میشود. بر این اساس برای دستیابی به فلسفة دینی میتوان با استفاده از روشهای تأویلی مورد نظر فارابی به حقایقی فلسفی که مثالات محاکی از آنها حکایت میکنند، دست یافت.