مصطفی عابدی؛ محمد اصغری؛ عیسی موسی زاده
دوره 10، شماره 1 ، شهریور 1400، ، صفحه 77-96
چکیده
در عقلگرایی جدید که با دکارت شروع میشود، معرفت فراتر از عقل جایی ندارد و هر آنچه با عقل شناختنی نباشد، در حوزه معرفت جای نمیگیرد. از آنجا که دکارت ایمان را از سنخ معرفت نمی-شمارد، میان عقل و دین تفاوتی ماهوی میگذارد و آن دو را به دو معنای کاملاً مختلفی تفسیر مینماید؛ به این معنا که ایمان را از تبار باور شمرده و آن را با اعتماد ...
بیشتر
در عقلگرایی جدید که با دکارت شروع میشود، معرفت فراتر از عقل جایی ندارد و هر آنچه با عقل شناختنی نباشد، در حوزه معرفت جای نمیگیرد. از آنجا که دکارت ایمان را از سنخ معرفت نمی-شمارد، میان عقل و دین تفاوتی ماهوی میگذارد و آن دو را به دو معنای کاملاً مختلفی تفسیر مینماید؛ به این معنا که ایمان را از تبار باور شمرده و آن را با اعتماد و اطمینان برابر میداند. ایمان برخلاف معرفت و عقلانیت که بهتدریج و برپایه تلاش آدمی بهدست میآید، دفعتاً رخ میدهد و وحی الهی نه بهتدریج و تدرُّج بلکه در ضمن تغییری دفعی ما را به مقام اعتقادی مصون از خطا برمیکشد. دکارت در باب ارتباط روش ریاضی با مقولات دینی نیز معتقد است که اساساً روش ریاضی در حوزۀ ایمان کاربردی نداشته و به حوزه معرفت عقلانی محدود است. وی در داوری میان دین و عقل، به سود دین حکم میکند و الهیات را به مثابۀ علم غیرممکن میشمارد.
اعظم قاسمی؛ آریا یونسی
دوره 6، شماره 2 ، بهمن 1396، ، صفحه 121-147
چکیده
فارابی در احصاءالعلوم دو شیوه را در کلام متمایز میکند: استدلالی و غیراستدلالی. در دورة بعد رویکرد استدلالی در کلام بر رویکرد دیگر غالب میشود و کلامی شکل میگیرد که به فلسفه بسیار نزدیک است. از این زمان است که گفتوگو و مفاهمهای گسترده میان فیلسوفان و متکلمان اسلامی درمیگیرد. مبدع کلام فلسفی، فخرالدین رازی است و با خواجه ...
بیشتر
فارابی در احصاءالعلوم دو شیوه را در کلام متمایز میکند: استدلالی و غیراستدلالی. در دورة بعد رویکرد استدلالی در کلام بر رویکرد دیگر غالب میشود و کلامی شکل میگیرد که به فلسفه بسیار نزدیک است. از این زمان است که گفتوگو و مفاهمهای گسترده میان فیلسوفان و متکلمان اسلامی درمیگیرد. مبدع کلام فلسفی، فخرالدین رازی است و با خواجه نصیر به اوج خود میرسد. ویژگیهای مهم کلام جدید این است که منطق را به عنوان روش استدلال در کلام اختیار میکنند، موضوعات فلسفی را وارد مباحث کلامی میکنند و از آنها بحث میکنند، با استمداد از آموزههای فلسفی و دیگر علوم سعی میکنند از مدعیات دینی دفاع و آنها را تدوین و تبیین کنند. در این مقاله بنابر سرشت تاریخی موضوع با استفاده از گزارش ابنخلدون و مطالعۀ آثار فخر رازی، کیفیت این تحول بررسی و این ویژگیهای اساسی نشان داده شده است. ادعای این مقاله این است که کسانی مانند غزالی، بهویژه فخر رازی با بهکارگرفتن منطق و اصول فلسفی ماهیت کلام را تغییر دادند و آن را به چیزی متفاوت و مشابه با فلسفه تبدیل کردند.
محسن عباس نژاد
دوره 4، شماره 2 ، آبان 1394، ، صفحه 67-85
چکیده
میرزامهدی اصفهانی در حوزة مشهد مؤسس مکتبی بود که بعدها به مکتب تفکیک معروف شد. محمدرضا حکیمی اولینبار واژة تفکیک را برای این نحلة فکری پیشنهاد کرد. به اعتقاد وی مکتب تفکیک جهانبینیای است که مفاهیم و علوم بشریای مانند فلسفه را از معارف ناب الهی برگرفته از کتاب و سنت تفکیک میکند. آنها معتقدند نباید هیچگونه ناخالصی را در فهم ...
بیشتر
میرزامهدی اصفهانی در حوزة مشهد مؤسس مکتبی بود که بعدها به مکتب تفکیک معروف شد. محمدرضا حکیمی اولینبار واژة تفکیک را برای این نحلة فکری پیشنهاد کرد. به اعتقاد وی مکتب تفکیک جهانبینیای است که مفاهیم و علوم بشریای مانند فلسفه را از معارف ناب الهی برگرفته از کتاب و سنت تفکیک میکند. آنها معتقدند نباید هیچگونه ناخالصی را در فهم معارف دینی راه داد. ازاینرو بهشدت مخالف بهکارگیری عقل به شیوة فلاسفه در دفاع و تبیین آموزههای دینیاند؛ چراکه دین را در استفاده از روشهای عقلانی خودکفا میپندارند و شأن دین را برتر از آن میدانند که برای تبیین آن به معارف بیرونی همچون معارف یونانی و هندی روی آورد. در این مقاله بررسی خواهیم کرد که آیا فهم دین بدون هیچ پیشدانستهای ممکن است؟ سپس با استفاده از یافتههای دانش هرمنوتیک نشان خواهیم داد که همواره فهم در هر دانشی ازجمله معارف دینی با پیشدانستهها آغاز میشود و در گفتوگوی با متن این پیشفرضها در فرایندی حلقوی تعدیل میشوند. ازاینرو لازم است تا در دانش یا دانشهایی این پیشدانستهها ابتدا بررسی شوند. این علوم نیز منابع خود را از هر سرزمین که لازم باشد بهدست میآورند و تفاوتی میان هند و عربستان در آنها نیست. گرچه ممکن است همین دانشها نیز در تعامل با معرفت دینی دچار تغییر و تحول اساسی شوند. سپس این موضوع را بررسی کردهایم که در دانشهایی همچون فلسفه که مرز مشترکی با معارف دینی پیدا میکنند آیا میتوان از تجربیات فکری بشر در دانشهای مذکور به منظور فهم بهتر گزارههای مشترک در دین بهره برد؟ بعد از آن، به دلایل بررسیهای تطبیقی میان دانشهای بشری و معارف دینی پرداختهایم. در این میان مخالفتنکردن امامان معصوم (ع) با علوم وارداتی را بررسی و از این رهگذر دلایل وامگیری متفکران اسلامی از نظامهای عقلانی بیرونی ازجمله فلسفه را بررسی و نشان دادهایم که ماهیت دین بهگونهای است که بررسیهای تطبیقی را ترغیب میکند.
زهیر انصاریان؛ رضا اکبریان؛ لطفالله نبوی
دوره 2، شماره 2 ، خرداد 1392، ، صفحه 35-58
چکیده
دیدگاه فارابی دربارة پیوند دین و فلسفه را میتوان در دو مقام پدیداری، و فهم مورد بررسی قرار داد؛ نسبت دین و فلسفه در مقام پدیداری از حیثیات مختلفی تشکیل شده است که در برخی دین و فلسفه واحد هستند و در برخی دیگر فلسفه مقدم بر دین است. در این مقام دین و فلسفه از حیث منشأ، فاعل شناسا و مسائل واحد هستند، اما فلسفه از حیث زبان و زمان بر دین ...
بیشتر
دیدگاه فارابی دربارة پیوند دین و فلسفه را میتوان در دو مقام پدیداری، و فهم مورد بررسی قرار داد؛ نسبت دین و فلسفه در مقام پدیداری از حیثیات مختلفی تشکیل شده است که در برخی دین و فلسفه واحد هستند و در برخی دیگر فلسفه مقدم بر دین است. در این مقام دین و فلسفه از حیث منشأ، فاعل شناسا و مسائل واحد هستند، اما فلسفه از حیث زبان و زمان بر دین مقدم است. بر اساس گذار فارابی از رویکردی طبیعی به رویکردی وحیانی، در دیدگاه وی دربارة نحوة تقدم فلسفه بر دین از حیث زبان، دو نسخة اصلی قابل تشخیص است که از آنها با عنوان «تقدم منطقی» و «تقدم معرفتشناختی» یاد میشود. از مجموع دیدگاه فارابی دربارة نسبت دین و فلسفه در مقام پدیداری با عنوان «تمثیل» یاد میشود و مهمترین عنصر این مقام، تقدم فلسفه بر دین از حیث زبان است که با وجود تمایز نسخهها، در مبانی اصلی مشترک هستند. بر اساس این نظریه دین عبارت است از مثالات محاکی فلسفه که با روشهای اقناعی سروکار دارد. اما دین و فلسفه در مقام فهم نیز دارای تعاملاتی هستند که از آن با عنوان «تأویل» یاد میشود. بر این اساس برای دستیابی به فلسفة دینی میتوان با استفاده از روشهای تأویلی مورد نظر فارابی به حقایقی فلسفی که مثالات محاکی از آنها حکایت میکنند، دست یافت.
محمدرضا نیلی احمدآبادی
دوره 1، شماره 2 ، آبان 1391، ، صفحه 129-149
چکیده
پیشرفت زندگی انسان از مرحلۀ کشاورزی به صنعتی و فراصنعتی معلول رشد و توسعۀ تکنولوژی است. بدون شک تأثیر تکنولوژی در زندگی فردی و اجتماعی در دو بعد مادی و معنوی بهحدی است که میتوان موفقیت تمدنها را مدیون آن دانست. تاریخ عظمت تمدن اسلامی و استیلای آن بر تمدنهای کهن روم و یونان، نمونهای از استفادۀ صحیح از علم و تکنولوژی بر اساس تعالیم ...
بیشتر
پیشرفت زندگی انسان از مرحلۀ کشاورزی به صنعتی و فراصنعتی معلول رشد و توسعۀ تکنولوژی است. بدون شک تأثیر تکنولوژی در زندگی فردی و اجتماعی در دو بعد مادی و معنوی بهحدی است که میتوان موفقیت تمدنها را مدیون آن دانست. تاریخ عظمت تمدن اسلامی و استیلای آن بر تمدنهای کهن روم و یونان، نمونهای از استفادۀ صحیح از علم و تکنولوژی بر اساس تعالیم عالی اسلام است. شاید بتوان گفت، تکنولوژی رمزگشایی از نظام خلقت و استفادۀ انسان از نیروی نهفته در طبیعت، به منظور رفع نیازهایش است. در این رهگذر او موفق میشود تا صفات کمالیۀ خداوندی که خالق هستی است را بشناسد. درک ماهیت تکنولوژی مستلزم آشنایی با سه حوزۀ علمی شناخت است که شامل ماهیت تکنولوژی از منظر مباحث فلسفی، به عنوان مطالعات میانرشتهای در باب شناخت انسان به عنوان موجود تسخیرکننده، و شناخت تعالیم عالی اسلام در زمینۀ بهرهمندی انسان از مواهب خلقت است. خداوند، از نظر قرآن، زمینۀ تسخیر خلقت را به بشر عطا کرده و طبیعی است که انسان در استفاده از چنین ودیعهای باید خود را مدیون لطف وی بداند و بهگونهای عمل کند که او از بشر انتظار دارد. انسان نمیتواند در دستیابی به علم و قدرت برای تغییر طبیعت، بدون توجه به امانت الهی و ضرورت حفظ ذخایر انرژی، از خود سلب مسئولیت کند و از این منابع فقط برای نفع آنی خودش و نه آیندگان بهره گیرد. در این مقاله دربارۀ چیستی تکنولوژی، رابطۀ آن با انسان، و تأثیر تکنولوژی در جامعه با نگاه میانرشتهای بحث شده است. بهعلاوه جایگاه انسان، جانشین خداوند، الزامات تسخیر طبیعت، و مصادیقی از چهرههای قرآنی که از این موهبت الهی بهرهمند شدهاند بررسی میشود.