جان هیک فیلسوف دین فقید قرن بیستم، به نظریهپردازی در باب مسئلة تنوع و کثرت دینی شهرة آفاق است. او با اتخاذ مبادی و مبانی گوناگون معرفتشناختی فلسفی سعی در طرح فرضیهای تبیینی دارد که به باور او بهترین تبیین تکثر در جهان واقعی را ارائه دهد. هیک به لحاظ هستیشناختی وجود واقعیت غایی مستقل از ذهن و زبان را (البته در قالب رئالیسم انتقادی) ...
بیشتر
جان هیک فیلسوف دین فقید قرن بیستم، به نظریهپردازی در باب مسئلة تنوع و کثرت دینی شهرة آفاق است. او با اتخاذ مبادی و مبانی گوناگون معرفتشناختی فلسفی سعی در طرح فرضیهای تبیینی دارد که به باور او بهترین تبیین تکثر در جهان واقعی را ارائه دهد. هیک به لحاظ هستیشناختی وجود واقعیت غایی مستقل از ذهن و زبان را (البته در قالب رئالیسم انتقادی) میپذیرد، اما رئالیسم فقط سویۀ هستیشناختی ندارد و دارای سویههای معرفتشناختی و دلالتشناختی نیز است. از این جهت هیک راه ناهموار و دشواری را باید طی کند. در این مقاله با تحلیل دیدگاه کثرتگرایانۀ او در تبیین تجربۀ دینی و معرفتشناسی آن، نشان میدهیم وی با پذیرش نظریة توصیفی (فرگه ـ راسلی) ارجاع (دلالت) به گونهای ناواقعگرایی هستیشناختی تن میدهد. ما با اشاره به لوازم و پیشفرضهای مصرح و غیر مصرح هیک در باب ارجاع و دلالت، از امکان التزام به این لوازم بر طبق دیدگاههایی که خود هیک اتخاذ کرده است، پرسش میکنیم. پرسش این است که نظریۀ ارجاعی که هیک در باب واقعیت دینی میپذیرد او را به منظری سازگار با دیدگاه رئالسیتیاش میرساند یا خیر؟
در فلسفۀ زبان از نظریات معناداری سخن بهمیان میآید. یکی از مهمترین نظریات در این حیطه نظریۀ «کاربردی» است. براساس نظریۀ کاربردی، معنای یک لفظ چیزی جز کاربرد آن لفظ در زبان نیست. در این نظریه، زبان خصوصی وجود ندارد و معناداری بهمثابة امری اجتماعی در یک جامعۀ زبانی تحقق پیدا میکند. در هریک از جامعههای زبانی با توجه به زمینههای ...
بیشتر
در فلسفۀ زبان از نظریات معناداری سخن بهمیان میآید. یکی از مهمترین نظریات در این حیطه نظریۀ «کاربردی» است. براساس نظریۀ کاربردی، معنای یک لفظ چیزی جز کاربرد آن لفظ در زبان نیست. در این نظریه، زبان خصوصی وجود ندارد و معناداری بهمثابة امری اجتماعی در یک جامعۀ زبانی تحقق پیدا میکند. در هریک از جامعههای زبانی با توجه به زمینههای مختلف، قواعدی نانوشته وجود دارد که افراد آن جامعه ناخودآگاه از آنها پیروی میکنند و ازاینطریق کلمات به صورتهای گوناگون معنا مییابند. یک لفظ در زمینههای مختلف معانی گوناگونی دارد که این معانی بدون اینکه وجه اشتراک ذاتی همگانی داشته باشند در یک طیف قرار میگیرند. نظریۀ کاربردی معنا در دو حیطه بسیار اثرگذار است. نخست، در حیطۀ استدلالآوری دربارة باورهای دینی و دوم، تکثرگرایی در باورهای دینی است. باتوجه به تمایز زمینة گفتوگوی علمی و زمینۀ گفتوگوی دینی سخنگفتن از اثبات خداوند اشتباه است؛ زیرا از نظر یک خداگرا خداوند یک اسم خاصِ دارای مصداق یگانه است و نه یک لفظ دال بر معنایی کلی که وجود مصداق برای آن نیازمند اثبات باشد. طرفداران نظریۀ «کثرتگرایی دینی» همچون هیک و هیم با تمسک به نظریۀ کاربردی معنا، معانی متفاوت خداوند را، در ادیان و مذاهب مختلف، متعارض نمیدانند.