سیده سعیده میرصدری؛ منصور نصیری
دوره 7، شماره 2 ، آبان 1397، ، صفحه 129-149
چکیده
خداباوری گشوده جنبشی الاهیاتی است که در اواخر قرن بیستم از دل سنت اوَنجلیکال مسیحی سر بر آورد و دغدغة ترسیم مدلی از فعل خداوند در عالم را داشت که بتواند بر اساس آن تعارض و ناسازگاری موجود در الاهیات سنتی، بین اراده آزاد/ اختیار بشر و علم پیشین و مطلق الاهی، را رفع کند. آنها کوشیدند نشان دهند که خداوند علم مطلق و جهانشمول ندارد؛ بلکه ...
بیشتر
خداباوری گشوده جنبشی الاهیاتی است که در اواخر قرن بیستم از دل سنت اوَنجلیکال مسیحی سر بر آورد و دغدغة ترسیم مدلی از فعل خداوند در عالم را داشت که بتواند بر اساس آن تعارض و ناسازگاری موجود در الاهیات سنتی، بین اراده آزاد/ اختیار بشر و علم پیشین و مطلق الاهی، را رفع کند. آنها کوشیدند نشان دهند که خداوند علم مطلق و جهانشمول ندارد؛ بلکه علم خداوند و آیندة عالم و بشر هر دو گشودهاند و همهچیز به اختیار و ارادة انسان بستگی دارد. خدای خداباوری گشوده از سر مهر و عشق خود به بشر علماش را محدود و آینده را گشوده و وابسته به ارادة انسان گذاشته است. از جمله انتقاداتی که به خداباوری گشوده وارد شده معضل محدودیت علم الاهی است. دیگر اینکه مدعیات خداباوران گشوده در باب گشودهبودن آینده و پیشبینیناپذیربودن آن با نصّ کتاب مقدس همخوانی ندارد. بهنظر میرسد در این میان مدل الاهیاتی شیعی، یعنی بداء، چهبسا راه میانهای برای حل معضل علم پیشین و خطاناپذیر الاهی و ارادة آزاد بشر باشد، بدون اینکه یکی از دو طرف را نادیده بگیرد یا به نفع دیگری مصادره به مطلوب کند. مدل بدائی در حین اصالتبخشیدن به اختیار انسان، علم و قدرت الاهی را نیز، که به صورت سنتی مطرح شده بود، حفظ میکند و از این لحاظ از نقدهای وارد بر الاهیات کلاسیک مسیحی مصون است و اشکالات الاهیات گشوده را نیز ندارد.
سیده سعیده میرصدری؛ منصور نصیری
دوره 6، شماره 1 ، اردیبهشت 1396، ، صفحه 19-44
چکیده
در بحث زبان دین، معناداری گزارههای دینی یکی از چالشهای پیش رویِ فلاسفة دین است. در میانِ نظریهها و پاسخهای داده شده، نظریة نمادگرایی دینی پل تیلیش اهمیت ویژهای دارد. براساس این نظریه، تمامی گزارههای دینی به غیر از گزارة «خدا وجود دارد» نماد هستند. وی با تمایز قائل شدن بین نماد و نشانه، و غیرلفظی و نمادین خواندن ...
بیشتر
در بحث زبان دین، معناداری گزارههای دینی یکی از چالشهای پیش رویِ فلاسفة دین است. در میانِ نظریهها و پاسخهای داده شده، نظریة نمادگرایی دینی پل تیلیش اهمیت ویژهای دارد. براساس این نظریه، تمامی گزارههای دینی به غیر از گزارة «خدا وجود دارد» نماد هستند. وی با تمایز قائل شدن بین نماد و نشانه، و غیرلفظی و نمادین خواندن گزارههای دینی، سخنگفتن از خداوند را بیمعنا نمیداند و بدینترتیب به چالش اصلی پیش روی دینداران که از جانب پوزیتیویستها مطرح شده بود پاسخ میدهد. تفسیر نمادین از زبان دین تلاش دارد تا توضیح دهد که چگونه زبان دینی میتواند معرفتبخش باشد. اما اشکال اصلی وارد بر نظریة وی این است که با قبول پیشفرض حداکثری او در باب نمادینبودن تمامی گزارههای دینی و زبان دین، دیگر نمیتوان به نحو حقیقی و غیرنمادین در باب خدا سخن گفت. بنابراین راه برای شناخت و ارتباط برقرارکردن با خداوند بسته شده و تفسیر نمادین وی بیش از آنکه تفسیری الاهیاتی باشد، تبدیل به یک تفسیر متافیزیکی میشود و تا جایی پیش میرود که حتی مسیحیت را از درون خالی میکند و جز پوستهای از آن باقی نمیگذارد. شناخت و فهم این نظریة پیچیدة تیلیش فقط با شناخت دغدغههای فلسفی ـ الاهیاتی وی و فقط در چهارچوب کل نظام فکریاش امکانپذیر است.