فروغ السادات رحیم پور؛ محمد جواد ذریه؛ زهرا آبیار
دوره 6، شماره 1 ، اردیبهشت 1396، ، صفحه 45-64
چکیده
پرسش از معنای زندگی و جاودانگی انسان، از جملة دغدغههای بنیادینی است که از دیرباز ذهن اندیشهوران را به خود مشغول ساخته است. باور به حیات پس از مرگ و جاودانگی در نوع تفسیر انسان از زندگی و در معناداری یا بیمعنایی آن نقش مهمی دارد. ملاصدرا بر اساس عناصری از نظام فلسفی خویش همچون تجرد نفس، حرکت جوهری، حدوث جسمانی و بقای روحانی نفس ...
بیشتر
پرسش از معنای زندگی و جاودانگی انسان، از جملة دغدغههای بنیادینی است که از دیرباز ذهن اندیشهوران را به خود مشغول ساخته است. باور به حیات پس از مرگ و جاودانگی در نوع تفسیر انسان از زندگی و در معناداری یا بیمعنایی آن نقش مهمی دارد. ملاصدرا بر اساس عناصری از نظام فلسفی خویش همچون تجرد نفس، حرکت جوهری، حدوث جسمانی و بقای روحانی نفس و با ارائة تبیینی متفاوت از پدیدة مرگ، ایدهای را مطرح کرد که فهم دقیق آن بر پیوند میان اعتقاد به جاودانگی نفس و معناداری زندگی صحه میگذارد. رویکردی که ملاصدرا برای اثبات جاودانگی نفس انسان برگزیده، فلسفی است و نمودهای آن در مسئلة معناداری قابل توجه است. با توجه به ابعاد جاودانگی انسان و معناداری زندگی در نظر ملاصدرا، انسان ایمانی، انسان عقلانی و انسان اخلاقی ملازم یکدیگرند. در این مقاله با روشی توصیفی-تحلیلی در ابتدا مؤلفههای مهم در جاودانگی و معناداری زندگی را بررسی خواهیم کرد، سپس نقش اعتقاد به جاودانگی نفس در معنای زندگی را با توجه به مبانی حکمت صدرایی تبیین میکنیم.