حسین طوسی؛ رضا اکبری
دوره 4، شماره 2 ، آبان 1394، ، صفحه 87-110
چکیده
ویلیام وینرایت بر این باور است که تجربة عرفانی همان ساختار تجربة حسی را دارد و بر این اساس در صدد است از طریق شباهت تجربة عرفانی با تجربة حسی و تکیه بر اصل زودباوری، اعتبار شناختی این تجربه را به اثبات برساند. این نوع استدلالآوری با تقریرهای دیگری در کار فیلسوفانی همچون سویینبرن و آلستون نیز دیده میشود. اما بهنظر میرسد با ...
بیشتر
ویلیام وینرایت بر این باور است که تجربة عرفانی همان ساختار تجربة حسی را دارد و بر این اساس در صدد است از طریق شباهت تجربة عرفانی با تجربة حسی و تکیه بر اصل زودباوری، اعتبار شناختی این تجربه را به اثبات برساند. این نوع استدلالآوری با تقریرهای دیگری در کار فیلسوفانی همچون سویینبرن و آلستون نیز دیده میشود. اما بهنظر میرسد با استناد به شباهت این دو تجربه نمیتوان له شناختیبودن تجربة عرفانی استدلال کرد و با قاطعیت از شناختیبودن آن دفاع کرد. تجربة عرفانی و تجربة حسی ضمن داشتن شباهت، تفاوتهای قابل توجهای با یکدیگر دارند که کار مقایسه بین این دو را با مشکل مواجه میسازد. علاوه بر این با توجه به اینکه اصل زودباوری یک اصل یقینی در معرفتشناسی دینی محسوب نمیشود، استفاده از این اصل برای اثبات شناختیبودن تجربة عرفانی از نقاط ضعف این استدلال محسوب میشود.
معصومه سالاری راد؛ رضا اکبری؛ محمدحسین مهدوی نژاد؛ علیرضا اژدر
دوره 4، شماره 1 ، اردیبهشت 1394، ، صفحه 57-76
چکیده
از میان سه طریق سنتی مورد ادعای استیور در باب زبان دینی، رویکرد فخر رازی به زبان دینی را میتوان در حیطة طریق سلبی جای داد؛ زیرا دیدگاه وی در زمینة اثبات و شناخت ذات خداوند و معناشناسی برخی از اسما، اوصاف و افعال الهی بر روش سلبی متکی است. از آنجا که یکی از لوازم رویکرد سلبی به زبان دینی، بیانناپذیری آن است این مسئله در رویکرد رازی ...
بیشتر
از میان سه طریق سنتی مورد ادعای استیور در باب زبان دینی، رویکرد فخر رازی به زبان دینی را میتوان در حیطة طریق سلبی جای داد؛ زیرا دیدگاه وی در زمینة اثبات و شناخت ذات خداوند و معناشناسی برخی از اسما، اوصاف و افعال الهی بر روش سلبی متکی است. از آنجا که یکی از لوازم رویکرد سلبی به زبان دینی، بیانناپذیری آن است این مسئله در رویکرد رازی آنجا نمایان میشود که در حیطة خداشناسی و معناشناسی برخی اسما و اوصاف الهی از قبیل اسم جلالة الله، اسمای مضمر، اسم قدوس، رؤیت خداوند، سمع و بصر و برخی از افعال الهی، بر روش عرفانی و شیوة قرآن تأکید میکند و از معرفت شهودی سخن میگوید. لذا در این قلمرو عقل انسان قادر به شناخت برخی از علوم و اسرار الهی نیست؛ حتی اگر از طریق مجاهده و مکاشفه نیز ادراک حاصل شود زبان قادر به بیان و توصیف این اسرار و احوال نیست. در این مقاله سعی میشود تا مواضع فخر رازی در این زمینه با تأکید بر مبانی زبانشناختی و معرفتشناختی آن تحلیل و تبیین شود.
نسرین سراجی پور؛ عبد الرسول کشفی؛ رضا اکبری
دوره 2، شماره 3 ، آبان 1392، ، صفحه 59-79
چکیده
در میان متفکرانی که به جاودانگی نفس همراه با بدن قائلاند، یعنی دوگانهانگاران، دو دیدگاه وجود دارد؛ دیدگاه برانگیختگی و دیدگاه بدن جدید. بر اساس دیدگاه برانگیختگی نفس باقی است و با بدن دنیوی مجدداً در آخرت برانگیخته میشود. بر مبنای دیدگاه بدن جدید انسان موجودی دوبعدی و واجد جسم و نفس است. نفس غیر مادی، جاودانه و حافظ اینهمانی ...
بیشتر
در میان متفکرانی که به جاودانگی نفس همراه با بدن قائلاند، یعنی دوگانهانگاران، دو دیدگاه وجود دارد؛ دیدگاه برانگیختگی و دیدگاه بدن جدید. بر اساس دیدگاه برانگیختگی نفس باقی است و با بدن دنیوی مجدداً در آخرت برانگیخته میشود. بر مبنای دیدگاه بدن جدید انسان موجودی دوبعدی و واجد جسم و نفس است. نفس غیر مادی، جاودانه و حافظ اینهمانی شخصیت انسان است و تفاوتی نمیکند که تداوم زندگی اخروی نفس با همین بدن دنیایی یا با بدنی دیگر باشد. غزالی و سویینبرن هر دو به دیدگاه بدن جدید معتقدند. شباهت اساسی دیدگاه دو متفکر، پذیرش اصول و مبانی نظریة بدن جدید است. اما تفاوتهای آنان در این است که از نظر غزالی جاودانگی نفس ذاتی است و تداوم حیات نفس بدون بدن ممکن است، اما خداوند میتواند فعالیت نفس را متوقف کند او در تمام این مباحث خود را ملتزم به شرع میداند. در حالی که از نظر سویینبرن جاودانگی نفس به ارادة الهی است و نفس بدون مغز قادر به هیچگونه فعالیتی نیست، البته خدا میتواند نفس را بدون بدن فعال کند.
زهرا محمودکلایه؛ رضا اکبریان؛ محمد سعیدی مهر؛ رضا اکبری
دوره 2، شماره 1 ، فروردین 1392، ، صفحه 87-104
چکیده
یکی از اساسیترین مسائل آگوستین در طول حیات فکریاش، یافتن پاسخ این مسئله است که چه چیز وصول بشر به حکمت حقیقی و سعادت را این چنین دشوار و در مواردی غیر ممکن ساخته است. پاسخ وی را میتوان در یک کلمه خلاصه کرد: «گناه». به همین جهت او درصدد برمیآید تا با ارائة دو اصل بنیاد، ایمان و لطف، مشکل گناه را در بشر حل کند تا مسیر دستیابی ...
بیشتر
یکی از اساسیترین مسائل آگوستین در طول حیات فکریاش، یافتن پاسخ این مسئله است که چه چیز وصول بشر به حکمت حقیقی و سعادت را این چنین دشوار و در مواردی غیر ممکن ساخته است. پاسخ وی را میتوان در یک کلمه خلاصه کرد: «گناه». به همین جهت او درصدد برمیآید تا با ارائة دو اصل بنیاد، ایمان و لطف، مشکل گناه را در بشر حل کند تا مسیر دستیابی به حقیقت را بر وی هموار سازد. اما باور او به «گناه ذاتی» که مبنایی برگرفته از متن مسیحیت است، وی را در حل این مشکل با دشواریهایی مواجه میسازد. به اعتقاد آگوستین دو اصل ایمان و لطف در ارتباط با ارادة انسان معنا پیدا میکنند؛ این اراده، مطابق مبنای گناه ذاتی، ارادهای در گناه تلقی میشود و بنابراین بیش از آنکه بشر را به سمت خیر سوق دهد او را به سوی انتخاب شر میکشاند. بر این اساس بهنظر میرسد کسب فیضِ ایمان یا لطف از سوی چنین موجودی تا حد زیادی غیر محتمل خواهد بود؛ همین مطلب موجب ابهاماتی در دیدگاه آگوستین در این زمینه شده است. پژوهش حاضر بر اساس روش توصیفی- تحلیلی با تکیه بر تحلیل منطقی به بررسی این مطلب پرداخته است